زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

بالن

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اسباب کشی

اول از همه مبعث حضرت محمد (ص)پیامبر عدالت و کرامت انسانی بر همه مبارک باشه. ما رو هم دعا کنید. این شعرهای مربوط به مبعث هم قشنگه.

این هوایی که هر روز هفته قبل بارونی و بود دیروز برای چند ساعت آفتابی شد و همسایه ها به سرعت حوله و ملافه و تشک و .. رو آوردن و روی نرده ها پهن کردن. این همسایه های ما خوب می دونن که چند ساعت آفتاب هم غنیمته. در این زمینه ما هنوز بچه های کویر،بی تجربه ایم و فکر می کنیم که این آفتاب فردا هم دوباره خواهد بود.

الان یکشنبه صدای ناقوس کلیسا میاد و هوا دوباره ابری و بارونیه

ما5شنبه از فرصت چند ساعتی بدون باران استفاده کردیم و یک مصاحفه طولانی با این درخت گیلاس توی حیاط انجام دادیم. کلا شاخه های پائین تر از برگ و گیلاس خالی شد! برای چیدن گیلاس، مجبور شدیم از دیوار بالا بریم و خوشبختانه پشت شاخ و برگ درخت خیلی مشخص نبود. این همسایه های آپارتمان بغلی میومدند و می رفتند ، این قدر سرشون به کار خودشون بود که متوجه نمی شدند که کسی بالای دیواره. اون خانومی هم که اومد زباله بندازه و ما رو دید سلامی کرد و رفت. خلاصه اینها اصلا در مخیله اشون نمی گنجه که کسی از دیوار بالا بره و میوه بچینه.

کلی گیلاس چیدیم . برای سمیرا و شقایق هم بردیم. با خودمون گفتیم این گیلاس ها نصیب ایرانی های شهر شد.

بازی های جام ملت های اروپا همچنان ادامه دارد و این ملت امیدوارانه منتظر پیروزی کشورشان در این جام هستند. در میدان اصلی شهر یک تلویزیون بزرگ نصب کرده اند و دوستداران فوتبال جمع می شوند و دسته جمعی بازی را تماشا می کنند. از آنجایی که ما بسیار به این ورزش علاقمند هستیم از همین اینترنت خودمان فردای روز بازی ها نتایج رو می بینیم! دفعه قبل که بازی بود با اینکه آلمان مسایقه رو برد هیچ سروصدایی توی خیابون نیومد. من فکر کردم حالا صدای بوق و شادی از توی کوچه خواهد آمد، ولی چون ساعت سکوت بود و اینجا هم منطقه مسکونیه هیچ صدایی نیومد.



این ماشین همسایه ماست.


چند روز قبل که با هم رفته بودیم بیرون دیدیم توی کوچه بغلی اسباب کشی دارند. بعضی خونه های این منطقه چون قدیمیه آسانسور ندارند و اگر 5 طبقه هم هست خودشون زحمت بالا و پائین رفتن رو می کشند. حالا خونه ای که اسباب کشی داشت طبقه زیرشیروانی بود. ببینید که مبل و یخچال رو چه جوری باید از 5 تا طبقه بیارن پائین شما نگرانشون نباشین خودشون فکرش رو کردن:

برای ما جالب بود که برای حمل اثاثیه از طبقات بالا این ماشین طراحی شده.

یک بالابر الکتریکی بسیار بلند که جایگاهی برای قراردادن وسایل داشت و با دکمه این جایگاه حرکت می کرد. بدون نیاز به نیروی بدنی.


دور تا دور کامیون حمل اثاثیه رو هم علائم هشدار دهنده نصب کرده بودند که یه وقت یک ماشین بی حواسی ،کامیون به این بزرگی رو نبینه و تصادف نکنه. چون اندازه این ماشین برای این کوچه بزرگ بود حتما باید از لامپ های چشمک زن وعلامت هشدار و  ... استفاده می کرد.


اگر دقت کنید در ماشین رو هم رو به پائین باز کردند و بار مستقیم روی این در قرار می گیره و دیگه لازم هم نیست از روی زمین تا توی ماشین هم جابه جا بشه.

این هم عکس آخر کار هست که دارن بالابر رو جمع می کنند و به کامیون به صورت یدک کش متصل می کنند که احتمالا در مقصد ازش استفاده کنند. خوبه که خونه های اینجا کوچیکه و کم وسیله دارن، اگر ایران بود که دو دست مبل راحتی و سلطنتی و کلی رختخواب مهمون و کمد و ویترین و.. توی دو کامیون هم جا نمی شدو باید چند بار با اوتومبیل شخصی وسایل شکستنی و مهم رو حمل کرد


عکس زیر هم مربوط به ماشین هرس کردن درخت هاست. البته من این عکس رو در زمستان گرفتم. برای تعویض لامپ های تیرچراغ های خیابون هم از این استفاده می کنند

کاراوان

چند روز قبل که برای کار پاسپورت من به کنسولگری ایران زنگ زدیم و صحبت کردیم با خودمون گفتیم چقدر سخن گفتن به زبان مادری راحت تره. منظورت رو می تونی به 100 روش و با کلی جمله بندی های مختلف بگی. طرفت هم حرف رو خوب میفهمه و توضیح دادن نداره. کسایی می تونن با من همدردی کنن که مجبور بوده باشن با آدم ها غیر از زبون مادری شون صحبت کنند.

این همسایه های محترم که سفر رفته بودند یک "خونه واگنی" یا کاراوان، کرایه کرده بودند و یک چادر هم کنار کاراوانشون بسته بودند واین طوری هزینه سفرشون هم کمتر شده بود.

این هم چند مدل کاراوان









چادر هم که کنارش می بندند فضای بزرگی درست میشه



این اروپائی ها که نمی تونند روی زمین بنشینند همه جا باید میز و صندلی شون رو با خودشون ببرن. فکر می کنم نمی تونند روی فرش توی پارک بشینند، کلا همچین چیزی تو فرهنگ شون نیست!



یک عادت دیگه ای که دارند گاهی دوچرخه هاشون رو هم با خودشون می برند. یعنی توی شهر مقصد یا طبیعت گردی شون با دوچرخه تردد می کنند.



این هم فضاهایی هست که ماشین و کاراوان و چادر رو می تونی اونجا بذاری. هم پارکینگ هست هم فضایی برای چادر برپا کردن. "کمپ"ها خیلی در اروپا مشتری دارند و معمولا هر شهری یک یا دو کمپ در اطرافش داره. این کمپ ها فضاهای عمومی مثل دستشویی و حمام و یا آشپزخونه و یا سوپری و فضای بازی کودکان هم دارند.


یک مدل دیگه از این کاروان ها که من توی اینترنت دیدم اندازه خیلی کوچیک و جمع و جورش هست برای سفرهای تک نفره



همون طور که می بینید با دوچرخه هم قابل حمل هست. البته من فکر می کنم آدم باید ورزشکار باشه تا بتونه همچین باری رو با خودش بکشه. یک جوری آدم یاد "پرین" در کارتون "باخانمان" می افته که تنهایی سفر می کرد. البته اون خودش مجبور نبود گاری اش رو بکشه!


این هم یک مدل دیگه : قایق میشه


این رو دیگه شما پیشنهاد بدین برای چه سفرهایی خوبه من که فکر می کنم به درد "هاکلبری فین" می خوره که با اون برده سیاه پوست یعنی جیم روی رودخانه می سی سی پی سفر می کردن.

این هم یک مدله که دیواره هاش باز میشه و بزرگ تر میشه


و این هم استفاده از انرژی خورشیدی در سقف کاراوان


این هم عکس از فضای داخلی ش

البته یک سری عکس ها تبلیغاتی هست. یعنی مال شرکت هاییه که این کاراوان ها رو اجاره میدن. ولی فکر می کنم هرچقدر هم کوچیک باشه برای سفر مناسبه.

البته قیمتش هم زیاده ها. یعنی قیمت یک ماشین درمیاد. هرچی فضاش بزرگتر باشه و داخلش تجهیزات بیشتری مثل گاز و حمام و .. داشته باشه و لوکس تر باشه گرون تر میشه