زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

عافیت باشه

امروز هوا به شدت گرم شده بود. البته دیروز هم گرم بود ولی امروز رو دست دیروز زده بود! ما امروز در نماز پرشکوه عید فطر حاضر شدیم و خودمان دوتائی پرشکوهش کردیم.

جمعه نامه اومده بود که کارت اقامت من اومده. امروز دوتائی رفتیم شهرداری که کارتم رو بگیریم. وقتی رفتیم پیش خانوم اشمیت گفت که علاوه بر پاسپورت و کارت اقامت قبلی ام باید برگه سبز رنگ توضیحاتش رو هم میبردیم، که ما فراموش کرده بودیم. به هم نگاه می کردیم و تصمیم گرفته بودیم که بریم خونه برگه سبز(برگه ای هست که راجع به ویزای هر کس و نوعش توش توضیح نوشته) را بیاریم. گفت لازم نیست بعدا بیار و کارت اقامت جدیدم رو بهم داد. من گفتم فردا براتون میارم گفت عجله ای نیست هر وقت فرصت کردی بیار. دستش درد نکنه

امروز که بیرون بودیم من یه دفعه عطسه کردم، هم زمان 3 تا خانوم که پشت قفس ها بودن و من چهره اشون رو نمیدیدم بهم گفتن "عافیت باشه" و من هم بلند به همه شون گفتم خیلی ممنون. کلا اینجا بسیار جدی عادت دارند که وقتی کسی عطسه می کنه بهش میگن عافیت باشه. یعنی دقیقا عبارتی که میگن معنی همین عافیت باشه ماست. جالبش هم اینه که حتی اگر غریبه باشی و به صورت عبوری از کنارت رد بشوند و تو عطسه کنی خود را مقید می دانند که این جمله را بگویند.

یک فروشگاه لوازم آرایشی بهداشتی گوشه فروشگاهش یک قسمت تعویض پوشک کودک گذاشته .همین طور یک اسب چوبی برای بچه ها که سرگرم بشوند.


پائین تشت تعویض هم انواع پوشک ها رو به ترتیب سن کودک برای تست کردن گذاشتهچه فضای معطری داره این فروشگاه!!

این ساختمانی است که من همیشه از جلوش که رد میشم با خودم میگم چرا باغ وحش رو می خواسته تجسم کنه با این همه مجسمه حیوانات. این یک ساختمان قدیمی است که امروزه متعلق به دانشگاه است.


از شیرهای حلقه دار تا جناب ناخدا و بچه های انگورپیچ



احتمالا این مجسمه ها نمادهای قدرت یا سلطه و ... هستند


این قسمت بالای ساختمان از همه جالب تره

یکیش گرگه و یکی روباه!


ببینید من چقدر دقت داشتم تفاوت اینها رو فهمیدم. چون هر روز پشت چراغ قرمز عابرپیاده که می ایستم این مجسمه ها جلوی چشمم هستند و من می تونم سرفرصت تجزیه و تحلیلشون کنم

عید شما مبارک

عید همه تون مبارک. اینجا مرکز اسلامی هامبورگ، دوشنبه رو عید اعلام کرده؛بنابراین ما فردا روزه می گیریم.البته اول قصد داشتیم پیشواز عید فطر روزه نگیریم ولی خب ...

ولی عید همه تون مبارک. امیدوارم که از بهترین رحمت های خداوند در این ماه بهره مند شده باشید.


دیشب برای آخرین بار رفتیم مسجد. یک خانواده ایرانی هم که در شهری نزدیک ما زندگی می کنند آمده بودند. ف خانوم می گفت که دلش برای افطاری دسته جمعی تنگ شده بوده و امشب رو اومده بودند. "ف" خانوم از دوگانگی فرهنگی بچه هایش ناراحت بود.می گفت مدرسه ها طوری بچه ها را تربیت می کنند که فرهنگ اینجا رو راحت تر از فرهنگ خانوادگی می پذیرند. همسرش هم می گفت 27 ساله اینجا زندگی می کنه و می گفت پشیمانم،کاش ایران مانده بودم . دخترشون 12 ساله بود و با اینکه فارسی می فهمید هرسوالی ازش می پرسیدی به آلمانی جواب می داد.این خانواده تجربه زندگی چندساله در آمریکا رو هم داشتند. گویا از زندگی ماشینی اونجا به اروپا پناه آورده اند.

نظر من اینه که همیشه آدم ها فکر می کنند که اگر جور دیگه ای در گذشته تصمیم گرفته بودند بهتر بود. اونهایی که داخل ایران هستند فکر می کنند رفاه و آزادی اینجا همه چیزه و اونها که در اینجا زندگی کردند فکر می کنند خانواده و مناسبات فامیلی و اجتماعی و روح شرقی از درآمد بالا و آزادی و آرامش فکری اینجا مهمتره. هر دو گروه فکر می کنند اگر جای دیگری بودند زندگی بهتری داشتند.

شتر شاخ دار!!

دختر گیتارزن 


به لباس های زیر نگاه کنید.واقعا این لباس های چروک جند می ارزه؟تازه الان همه اش فروش رفته!


50 یورو


40 یورو


این خانوم موقرمز کارمند یک فروشگاه لوازم آرایشی است.من کلا از رنگ موی قرمز و سبز و بنفش و صورتی و ... خوشم نمیاد. آدم یاد عروسک های اسباب بازی می افته.




دست درازی آزاد است

این کانال نزدیک خونه ما محل رفت و آمد کشتی های باربری بزرگ و کشتی های توریستی زیادی است. گاهی که من رد میشم می بینم که یک کشتی غول آسا داره رد میشه، می ایستم و تماشا می کنم. معمولا هم توی کشتی های باربری کلی وسیله تفریحی و ماشین و دوچرخه هست.

گاهی که هیچ کشتی رد نمیشه و آب آرومه ،خیلی ساکت و سبز پیداست. آدم باورش نمیشه که زمستان اینجا چه یخ بندانی بود.



گاهی هم میشه قایق های مسابقه ای و تفریحی رو دید که عبور می کنند. وقتی این کشتی های تندرو که موج بزرگ تولید می کنند عبور می کنند، پشت سرشون اردک ها رو می بینی که دارن روی موج های ایجاد شده موج سواری می کنند!! یعنی یک کشتی که رد میشه پشت سرش دسته اردک ها دارن موج سواری می کنند. البته توی این عکس مشخص نیستند چون اردک ها با فاصله از کشتی (به خاطر سروصداش )بازی می کنند.



گاهی هم قایق های تک نفره که احتمالا برای ورزش و یا مسابقه تمرین می کنند عبور می کنند.



کلا اینجا برای خودش خیابون آبیه پر رفت و آمدی هست.


من قبلا گل حسن یوسف ندیده بودم ولی الان که گلدون خودم گل داده می بینم که چه گل های ظریف قشنگی هستن.


این گلدون هایی که شقایق برای ما آورده تازگی ها دست درآورده من نمی دونم که این دست ها برای گرفتن چی اینقدر دراز شدن!! و تا چقدر قراره ادامه پیدا کنه. شاید می خواد یه چیزی برداره ولی زبون نداره بگه یا شاید روش نمیشه برا همین خودش اقدام کرده اگر می دونستم چی می خواد خب بهش می دادم که این قدر دستاش رو کش نده



یک گلدون دیگه از همین خانواده هم داریم که اون هم دستش درازه. البته این یکی گل های قشنگ کوچیکی داره.گویا بعدها سر این گل ها دوباره برگ درمیاره و احتمالا روش تکثیرش هست.