زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

حقوق حیوانات

من امروز در هواشناسی هفته آینده دیدم که دوشنبه هوا آفتابی است،بنابراین از الان ذوق زده و منتظر هستم. با توجه به هوای بارانی ده روزه گذشته من پیشنهاد دادم دیگر لازم نیست لباس هایمان را بشوریم بلکه می توانیم آنها را روی بند رخت توی تراس بیندازم و بذاریمشون زیر بارون،بعد چند روز خودش تمیز میشه!! فقط باید گاهی برویم و پشت و رویشان کنیم.برای خشک شدنشان هم که با توجه به هوای مرطوب اینجا اصلا خشک نمی شوند!! پس بند را با لباس هایش می آوریم توی اتاق و یک هفته در کنار هم زندگی می کنیم تا کمی گرم شوند.این طوری اتو هم می شود!!نمی دانم چرا کسی از این طرح اقتصادی خلاقانه من استقبال ننمود
چند روز پیش که می خواستیم از خانه خارج شویم دیدیم نوشته ای دست نویس روی در خروجی خانه به سمت کوچه زده اند. کلمه هشدارش از دور مشخص بود ولی دو کلمه بعد از آن فقط معنی Hund یعنی سگ را می دانستم و کلمه ای که بعد از سگ نوشته بود برایم ناآشنا بود. سریع از دیکشنری موبایلم استفاده کردم ولی باز هم چیزی دستگیرم نشد. یعنی توی دیکشنری معنی اش را ننوشته بود. خلاصه متفکر و متعجب و محتاط به در خیره شدم. با خودم فکر کردم که منظورش چیست؟ آیا یک سگ وحشی ولگرد پشت در کمین کرده و منتظر است هر کس پایش را از خانه بیرون گذاشت گاز بگیرد؟ یا شاید یک سگ کوچولوی بی صاحب پشت در منتظر است و اولین شخصی که در را بگشاید باید او را به سگ خواندگی (بر وزن فرزندخواندگی) قبول کند!!! خلاصه اگر بخواهم افکارم را در اینجا بسط دهم شما با جملات و تفکرات بسیاری راجع به سگ آشنا خواهید شد. البته قسمت منطقی ذهنم می دانست که اگر سگ وحشی پشت در باشد ملت معطل نکرده و پلیس را در جریان می گذارند ولی خب موضوع مبهمی بود. خلاصه در را گشودم و در نگاه اول چیزی در کوچه توجهم را جلب نکرد. با کمی دقت متوجه فضولات مدفوع سگی درست پشت در ورودی خانه شدم! امان از این مدیر ساختمان وسواس و محتاط ما که تابلوی هشدارش همیشه آماده است!!(منظورش این بود که مراقب باشید پایتان را روی آن نگذارید و به ساختمان وارد شوید)
خب حالا که خیالتان از بابت اون کلمه نامفهوم نوشته شده روی در مطمئن شد کمی از قانون های نگهداری حیوانات بنویسم. البته این قانون ها مسلما همه اش نیست و از شنیده های من از دیگران جور شده. امید است دوستان دیگر که اطلاعاتی دارند توضیحات تکمیلی را بنویسند. در پست های اولیه وبلاگ هم ،من مطلبی درباره حقوق حیوانات نوشته ام.
هر حیوانی که به خانه وارد می شود(یا پذیرفته می شود) باید شناسنامه و اصل و نسب داشته باشد. یعنی طرف باید آن را از جای مشخصی که مخصوص نگهداری و تولید مثل آنهاست تهیه کرده باشد. سگ های بزرگ باید در خیابان پوزه بند داشته باشند.غالبا سگ های کوچک که شیطان هستند و ممکن است در خیابان شیطنت کرده و بر اثر ترس یا عشق ناگهانی!!!از دست صاحبشان بگریزند بیمه هستند. یعنی اگر به وسیله ای در خانه یا خارج خانه آسیب زدند بیمه آن را پرداخت کند و یا مثلا ناگهان به میان خیابان بپرند و باعث تصادف و صدمه شوند هم بیمه مسئول پرداخت هزینه های به وجود امده است. من رقم 250 یورو سالیانه برای بیمه سگ را شنیده ام البته دقیق نمی دانم که فقط شامل تصادف در خیابان است و یا مثلا شکستن و آسیب زدن به وسایل خانه را هم شامل می شود؟
غیر از لباس و کفش زمستانه و وسایل بازی و تخت خواب ،خوراک و تنقلات روزانه حیوانات،آنها برای کنترل بهداشت نیاز به واکسن ماهانه و مصرف قرص (مثلا قرص انگل) دارند.من از هزینه های بهداشتی و درمانی حیوانات آگاه نیستم.ولی مثلا برای دل درد و گوش درد به دامپزشک  برده می شوند و خب هزینه دوا و درمان هم در اینجا بدون بیمه زیاد است.
در صورت مشاهده بدرفتاری با حیوانات انجمن حقوق حیوانات وارد عمل شده و از حقوق اون زبون بسته ها حمایت می کنه. معلم زبانمان سر کلاس وقتی می خواست ماجرای فضولی همسایه آلمانی اش را تعریف کند می گفت که یکبار برای تادیب گربه اش او را به آرامی کتک زده و همسایه اش که شاهد ماجرا بوده به انجمن حمایت از حیوانات تلفن زده و آنها هم او را به جرم آزار حیوانات جریمه مالی کرده اند(البته ایشان رقمش را گفت من الان یادم نیست!!-رقمش هم همچین بد نبود) ایشان نظرش این بود که گربه را باید مثل بچه تربیت کرد و برای تربیت گاهی نیاز به اعمال خشونت می شود! من تجربه ای ندارم ولی گویا بچه گربه را که به خانه می آوردند آموزش می دهند که مثلا کجا ادرار کند و کجا غذا بخورد و ... حالا این غیر از گربه هایی که عادت دارند(یعنی تربیت در موردشان جواب نداده!!) از کمد و جاهای مرتفع بالا بروند و دیگر خود صاحب خانه باید حواسش باشد که وسایل شکستنی اش را کجا می گذارد و یا گربه هایی که ناخن هایشان بلند است و عادت دارند با پنجه هایشان مبل ها و کمدها را خط می اندازند.
گربه ها که به ندرت در خارج از خانه و در کوچه دیده می شوند ولی سگ ها نیاز به گردش روزانه و دویدن دارند و باید برای این کار وقت گذاشت. شغل سگ گردانی(به گردش بردن سگ ها در غیاب صاحبش) شغلی است که مشتری هایش آدم های پر مشغله ای اند که برای فرار از تنهایی شان در ساعات حضور اندکشان در خانه سگی را نگهداری می کنند.
اگر سگی در خیابان مدفوع(با عرض معذرت کلمه ای دیگه بلد نیستم که به جاش بنویسم) کرد صاحب سگ موظف است که آن را جمع کند. برای همین اکثرا صاحبان سگ ها در کیف هایشان پاکت و دستکش و تجهیزات لازم دارند. در کشور آلمان مردم نسبتا این قضیه را در مورد خیابان(نه پارک و فضای جنگلی و محدوده درخت کاری شده اطراف خیابان) رعایت می کنند. ولی در همه کشورهای اروپایی میزان توجه به تمیزی به یک اندازه نیست و در برخی کشورها در پیاده روها منظره های جالب رویت نمی شود
حالا غیر از همه اینها این موقع سفر و ترک خانه باید برایشان غذا و آب کافی گذاشت (معمولا گربه در خانه تنها می ماند)و سگ را هم که نمی شود بیش از یک روز در خانه تنها گذاشت چون خسته می شود و صدایش محله را بر می دارد. برای سفر هم باید برنامه ریزی کرد که به طور مداوم نمی تواند در ماشین بماند و....سفر با هواپیما هم که هزینه خودش را دارد و همین طور هتل ها و رستوران ها و فروشگاه ها هر کدام قانون خود را برای ورود حیوانات دارند. مشکل اینه که این حیوانات در تمام طول عمرشان عقل و شعورشان همین قدر است و توانایی هایشان بیشتر نمی شود و باید تا آخر مثل یک بچه مراقبشان بود!! وقتی هم پیر می شوند البته بیماری ها و مراقبت های خاص خود را دارند. گربه ها حدود 16 سال و سگ ها حدود 8 سال عمر می کنند(البته نژادهای مختلف فرق می کند) حالا دستکاری ژنتیکی برای جذاب تر شدنشان از نظر انسان ها مثلا سگ پاکوتاه و یا کمر باریک و دراز و پشمالو و فرفری و ... هم که باعث تغییر در حیوانیتشان می شود (مثلا نمی توانند سریع بدوند و یا از راه رفتن خسته می شوند)به کنار باید هر هفته آنها را شست و شامپوی مخصوص زد و گاهی هم به سالن بردشان و مانیکور و پدیکور و ماساژ و اصلاح مو و ...نمود. و البته هفته ای یکبار هم باید موهای ریخته شده در کف خانه را جارو کرد و برس کشید. در ضمن مکان رفع ادرارشان و خاک مربوطه باید هفته ای یکبار تعویض شود. و اگر خانه ای تراس یا حیاط نداشته باشد این ظرف دستشویی در داخل خانه قرار می گیرد که در زمستان که درها بیشتر بسته است بوی ناخوش آیندی در خانه باقی می گذارد.
خب اینها اطلاعاتی بود من داشتم دیگه از حقوق ماهی های آکواریوم و همستر و سنجاب و موش و لاک پشت و ... اطلاعی ندارم!! البته میزان زحمت حیوانات با توجه به درجه هوشیاری و احساساتشان متفاوت است.
به قول داداش جان علت نجس بودن سگ در اسلام همین وابستگی عاطفی است که بین انسان و سگی که در خانه اش است به وجود می آید و باعث میشه بعضی از آدم ها زندگی در کنار حیوانات را به همسر و فرزند ترجیح بدهند چون هر چه باشد سگ وفادارتر است و حرف گوش کن تر! و این طوری چرخه زندگی طبیعی بشر به هم میریزه!!

این هم عکس های بی ربط به مطلب!!

مجسمه های شخصیت های معروف کارتونی-برای فروش گذاشته شده است-


تزئینات وسط یک پاساژ- به پاهای شتر دقت کنید


مجسمه ها و آب پاش های فلزی

آب پاش های فلزی

شهر مونیخ

اول از همه میلاد امام رضا علیه السلام، امام مهربانی و کرامت بر همه مبارک باشه. این دو تا حدیث زیبا از امام رضا علیه السلام رو هم تقدیم می کنم به تمام خوانندگان و دوستان عزیزم:
  • مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است.
  • فروتنی آن است که به مردم چیزی را عطا کنی که دوست‌داری به تو عطا شود.
کلا از این پست به بعد گزارش های هواشناسی من شروع میشه.خب چی کار کنم وقتی در شهریور ماه هوا اینقدر سرد می شود من باید یک عکس العملی نشان بدهم. دقیقا یک هفته است که این آسمان ابری با قطرات ریز و درشت مهمان پنجره مان شده. هوا هم که مسلما سرد شده و شوفاژ خانه روشن. فقط ما نمی خواهیم باور کنیم که هوا سرد شده و در برابر روشن کردن شوفاژ مقاومت می کنیم. اصلا دلم نمی خواد از حالا تا آخر اردیبهشت شوفاژ روشن باشه. فعلا که با پوشیدن لباس های کاموایی و گرم داریم مقاومت می کنیم!!
هفته های قبل که مهمانانمان اینجا بودند با هم به شهر مونیخ رفتیم. این شهر مرکز ایالت بایرن و از جمله گران ترین شهرهای آلمان هست. این فصل که هوای آلمان مناسب است معمولا توریست های کشورهای آسیایی و آمریکایی فرصت را غنیمت شمرده و شهرهای توریستی و تجاری را پر می کنند. برای ما جالب بود که خانوم هایی که چادر عربی و پوشیه در سطح شهر تردد می کردند و اکثرا هم خریدهایی از مغازه های مارک و گران در دستشان بود. گویا شاهزاده های عرب حوزه خلیج فارس برای خرید به این شهر آمده بودند. شقایق دوستم می گفت که اینها بعضا در شهرهای مهم اروپا خانه و ویلا هم دارند و حتی با همین پوشیه پشت ماشین می نشینند و به راحتی با جریمه اش هم کنار می آیند.(رانندگی با پوشیه در آلمان قدغن است) 
در یکی از روزنامه های آلمان نوشته بود : اهلا و سهلا-عرب ها آمدند و دارند خوب پول خرج می کنند! 
ما  که مشغول تماشا و عکس گرفتن بودیم وقتی برای استراحت بر روی یکی از نیمکت های خیابان اصلی شهر نشسته بودیم دوربین عکاسی آقای همسر را جا گذاشتیم. حدود 10 دقیقه بعد یادمان آمد و همه نگران شدیم و چشم به خیابان دوختیم تا آقای همسر برود و برگردد و خبر خوش پیدا شدن دوربین را به ما بدهد.خوشحال شدیم که در این مدت 10 دقیقه دوربین در نیمکت خیابان اصلی بر جای خودش باقی مانده بود.
مونیخ بیشتر یک شهر تجاری است تا توریستی. یک میدان اصلی به نام ماریا دارد(میدان ماریا در اکثر شهرهای آلمان هست) و در اطراف آن کلیسای زنان و شهرداری قدیم واقع شده است. ما نمازمان را هم در کلیسای زنان در کنار مجسمه مریم مقدس(س) به دور از هیاهوی توریست ها خواندیم.
مونیخ پارک جنگلی بزرگی در داخل شهر دارد که به English Garden معروف است و وصف دریاچه و حمام آفتاب گرفتن ها کنار آن شنیدنی است!! البته این پارک جنگلی پر از درختان کهنسال و تنومند و گاهی هم زغالخته است که ما با دو بچه در خوردن زغالخته ها شریک شدیم. دو بچه که به سختی قدشان می داد میوه ها را بچینند با حضور ما و کشیدن شاخه های بلند پر از زغالخته به پائین دلی از عزا در آوردند و مادرشان که از فاصله آنها را تماشا می کرد و فکر می کرد بچه هایش خل شدند که به این درخت آویزانند با دیدن چند آدم موجه و متین که مشغول سبک کردن درخت بودند پی به هوش سرشار فرزندانش برد
در اطراف رودخانه شهر مونیخ پر بود از درختان زغالخته و ما همه درختان را از نوازش خود بهره مند نمودیم.
عکس های زیر به غیر از عکس آخری از عکس های گرفته شده توسط آقای همسر هست.
ساختمان شهرداری قدیمی مونیخ
ساختمان شهرداری
مجسمه ای در میدان ماریای شهر مونیخ
نمایی از سقف کلیسا
پارلمان شهر مونیخ- سه پرچم سمت چپ از چپ به راست:پرچم کشور آلمان-اتحادیه اروپا- پرچم ایالت بایرن


مجسمه آزادی در یکی از میدان های شهر


مجسمه  حاکم ایالت بایرن در گذشته


نمای شهر از بالا(عکس از اینترنت)
این توضیح رو یکی از دوستان در کامنت ها نوشته اند:
افسانه ای وجود داره که می گه معمار کلیسای زنان برای تامین منابع مالی برای ساخت بنا با شیطان قرارداد بسته بوده!! این طوری که شیطان با خودش حساب می کرد اگه کلیسایی ساخته بشه که پنجره نداشته باشه بعدها می تونه به عنوان یه مکان شیطانی از اونجا استفاده کنه و به خیال خودش داشته زیرپوستی به معمار القا می کرده که اونجا رو بدون پنجره بسازه! ولی معمار بلا که زرنگتر از این حرفها بوده بعد از توافق با شیطان سر پنجره نذاشتن و پول گرفتن از شیطان و شروع به ساخت، طوری بنا رو ستون بندی می کنه و پنجره رو طوری در انتهای سرسرا قرار می ده که پشت ستونها استتار می شه که شیطان با وجودیکه هر روز سر می زده نمی تونسته اونو ببینه! بعد از اتمام بنا شیطان می آد می بینه اااا، ساختمون روشنه و یه کلیسای واقعیه و می فهمه کلک خورده ولی از اونجایی که ساختمان دیگه خونه ی خدا شده بوده شیطان نمی تونسته وارد بشه و قبل از رفتن با باد، چایی که توی ورودی کلیسا ایستاده بوده محکم و از حرص پاشو تکون می ده که جا پاش باقی می مونه. توی ویکی پدیای Munich Frauenkirche در این مورد یه چیزایی نوشته.

عکس از ویکی پدیا

سخنرانی انتخاباتی

چند روز قبل که به کتابخانه دانشگاه می رفتیم در مسیر منتهی به میدان اصلی شهر کلی ماشین پلیس و نیروی پلیس دیدیم. پلیس ها هم ماشالله از نظر قد و هیکل و تجهیزات همچین ترسناک بودند. ما متعجب بودیم که این همه ماشین پلیس برای چی هست. از اول ماجرا بگم که متاسفانه من موبایلم همراهم نبود و نتونستم هیچ عکسی از این واقعه!! بگیرم. وقتی به میدان اصلی شهر رسیدیم شنیدیم که صدای سخنرانی فریادوار یک نفر پشت بلندگو کل میدون رو برداشته از اون طرف افرادی هم بودند که با وسایل مختلف داشتند سروصدا ایجاد می کردند. اصلا بساطی بود اون وسط تماشایی!!. یه کم نگاه کردیم و از بس سرو صدا زیاد بود و اون آقای داد دادو هم با صدای بلند حرف می زد چیزی نمی فهمیدیم که حداقل حس فضولی مون فروکش کنه. چون مخالفان سخنران با تمام قوا مشغول سر و صدا بودند اون سخنران مجبور بود داد بزنه. از بین صحبت های سخنران کلمات "خارجی ها باید بروند" و "اسلام" و" آمریکایی ها " را فهمیدیم ولی باز دقیقا دستگیرمان نشد. اون آقایی که داشت سخنرانی می کرد با یک حصار فلزی از بقیه جدا شده بود. دور تا دور حصار هم پلیس ایستاده بود. عده ای از مردم هم با پلاکارهای مختلف جلوی سخنران ایستاده بودند و با حرکت دست و یا فریاد زدن مخالفتشان را ابراز می کردند. عابرانی هم که عبور می کردند سری تکان می دادند و یا با دست برو بابا!! را اعلام می کردند. در این وسط ناگهان خانم ش استاد ایرانی دانشگاه را دیدیم که همراه جمعیت داشت فریاد می زد "از اینجا برین ،جاتون اینجا نیست"!! من هم بدو بدو رفتم سوال کردم که چه خبره؟؟!! ایشان توضیح داد این سخنران از حزب NPD آلمان(-تاسیس سال 1964 -National Democratic Part)داره سخنرانی می کنه و چون مخالف زیاد داره و اکثریت دل خوشی از عقایدشون ندارند پلیس مجبوره برای حمایتشون دست به کار بشه.توضیحات فارسی  این حزب از ویکی پدیا رو می تونید بخونید. خانم ش توضیح داد که عقاید این حزب بسیار به ن ا ز ی ها شبیه است و خواستار اخراج خارجی ها و مخالف گسترش اسلام هستند. این حزب قانونی است و فعالیت سیاسی دارد ولی گروه های نئو ن ا ز ی که در شهرهای مختلف آلمان فعالیت می کنند غیرقانونی هستند. الان هم که نزدیک انتخابات احزاب است و همه حزب ها سخنرانی و میتینگ دارند این حزب هم فعالیتش را گسترش داده. خلاصه با پایان سخنرانی یک آقایی از مخالفان شروع به سخنرانی کرد و گفت شماها تعدادتون به 25 نفر هم نمیرسه و ... جمعیت هم کف می زدن و تشویقش می نمودن. بعد از رفتن گروه مذکور ماشینی از مخالفان که یک استریوی پخش بزرگ داشت هم وسایلش را جمع کرد و رفت. این وسیله را آورده بود و آهنگ پخش می کرد تا صدای سخنرانی به گوش نرسه!! پلیس هم داشت نرده های حفاظتی و بند و بساطش را جمع می کرد. من در ردیف جلو گوجه های لهیده هم مشاهده نمودم. هم پلیس و هم گزارشگران از این صحنه ها فیلم می گرفتند. بعد از پایان یافتن سر و صدا آقای محمد که رئیس انجمن خارجی های شهره اومد و با خانم ش حرف زد و بعد آخر حرف هاش پرسید خانوم من رو ندیدی؟ بعد خودش گفت نکنه این NPD ها با خودشون برده باشنش سمیرا و دوست چشم بادامی اش را دیدیم، گویا آنها  از قبل خبردار شده بودند و برای مخالفت آمده بودند. دور تا دور میدان چادرهای گروه های مختلف برپا بود و بروشورهایشان را پخش می کردند. حزب CSU (دموکرات مسیحی) حزب خانوم مرکل و پیروز دور قبل هم حضور داشت. حزب دیگر SPD (سوسیال دموکرات)  و حزب سبز آلمان(این حزب با ایران رابطه خوبی دارد و از طرفداران انرژی های پاک و استفاده از انرژی باد و خورشید به جای نفت و انرژی هسته ای هست)  و حزب FDP(حزب دموکراتیک آزاد) حضوری فعال داشتند. حزب جدیدالتاسیس دزدان دریایی!! هم که فعالیت اینترنتی داره. در آلمان احزاب صدر اعظم را انتخاب می کنند و رای مستقیم مردم نقشی ندارد. احزاب در شهرها و ایالت ها فعال هستند و برای تصاحب صندلی های پارلمان های ایالتی تلاش می کنند. مثلا حزب CSU در حال حاضر 193 از 620 کرسی پارلمان کل آلمان (Bundestag) را در اختیار دارد و 562 از 1875 کرسی پارلمان های ایالتی را و 5 نفر از 16 نفر از رئیسای ایالت ها از این حزب هستند. اطلاعات این احزاب رو می تونید از ویکی پدیا بخوانید.

انتخابات هم فکر کنم 22 سپتامبر است. ما با خانم ش مشغول صحبت بودیم که یک پیرزن آمد جلو و بعد از سلام نظراتش را راجع به سخنرانی اعلام کرد. می گفت یهودیان و محمدیان(نام دیگر مسلمانان) هم مثل ما حق فعالیت دارند و این گروه رفتارش غیرقانونی است و باید ازشون شکایت بشه. طبق قانون آلمان گروه های رسمی در سخنرانی شان آزاد هستند ولی حق تهییج افکار عمومی و تهمت زدن(حرف بدون مدرک و سند زدن) رو ندارند. این خانوم مسن که مادر زن برادر شوهر خانم ش بود حدود 80 سال سن داشت. خانم ش گفت ایشون 8 بچه داره که همه هم توی سیاست هستند و این خانوم خودش هم فعال سیاسی است و قبلا عضو حزب CSU بوده ولی بعد از نظرات سخت گیرانه این حزب در برابر پناهندگان خارجی از این حزب خارج شده. این خانوم با جدیت سراغ آدم های مختلف توی میدون می رفت و نظراتش را اعلام می نمود. خانم ش گفت که هر حزب با توجه به تعداد آرایی که در انتخابات کسب می کنه از دولت کمک مالی دریافت می کنه و این حزب طرفدار عقیدتی ن ا ز ی هم کمک مالی دریافت می کنه که در واقع کمک به نئو ن ا ز ی هاست. چندین سال است که گروه های دیگر تلاش می کنند که این حزب را غیرقانونی کنند ولی تاکنون دادگاه حرفشان را قبول نکرده(لابد فکر کرده اگر حزب رسمی باشه بهتر از اینه که کارهای غیرقانونی و زیرزمینی انجام بدن ، چون بالاخره طرفداران نژادپرستی در همه جای دنیا هستند)

این نکته رو در نظر داشته باشید که قدمت احزاب در آلمان نسبتا طولانی است. یعنی سابقه جمهوریت و انتخابات و فعالیت حزبی و تمرین مردم سالاری و تحمل مخالف و ... بیش از کشور ماست.تاریخ تاسیس برخی از این احزاب به 50 سال پیش میرسه. اصلا خود ه ی ت ل ر هم قانونی و از طریق حزب به قدرت رسیده و بعدش کارهای خلاف قانونش رو شروع کرده ولی انتخابش به عنوان صدراعظم از طریق فعالیت حزبی و رای گیری بوده ، بعدها خودش را به رایش سوم مفتخر کرده.


رنگ حزب CSU آبی و سیاه است


نماد حزب سبز آلمان





حزب NPD و آرمش و طرفدارانش

محبوبیت احزاب در انتخابات قبل


یک نفر مشغول فحش دادن!! به سخنرانان در حضور پلیس است.اعضای این حزب NPD با این کامیون پوشیده حرکت می کنند.



پارچه نوشته مخالفان حزب NPD ترجمه نوشته : نازی نه ممنون.