زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

نفی خشونت علیه زنان

حالا که تب و تاب روز ولنتاین گذشته میشه راجع بهش حرف زد. این که فروشگاه های لوازم آرایشی و بهداشتی پر بودند از تبلیغات و گل و قلب و خرس چیز تازه ای نیست بالاخره باید در مناسبت ها تبلیغات داشته باشند تا بتونن فروش خوب داشته باشند. من برنامه ای جدید مخصوص این روز رو کشف کردم. یعنی این برنامه وجود داشته ها من تازه فهمیدم. امسال هم که سال 2014 بود و تاریخش برای ولنتاین مثلا رند میشد یعنی 14.02.2014. خلاصه طبق برگه تبلیغی که به دستم رسید(ماجرای به دست آوردنش هم جالب است که ان شالله یه دفعه دیگه می نویسم) فهمیدم که در این روز زنان و دختران در میادین اصلی شهر جمع می شوند و راس ساعت خاصی یک رقص خاص با آهنگ خاص دارند. این برنامه فکر کنم اولین بار در انگلستان شروع شده و الان در سراسر جهان گسترده شده. در اطلاعیه شون نوشته که زنان و مردان در سراسر دنیا با شور و سرزندگی خودشون می تونند عامل تغییر باشند. شعارشون هم هست  „One Billion Rising“ که میشه یک میلیارد افزایش. شعار اصلی هم مبارزه با خشونت علیه زنان هست. یعنی توجه جامعه جهانی و مردم رو به مسئله خشونت علیه زنان جلب کنند. یک ضرب المثل آفریقایی هم اولش نوشته بود که به نظرم جالب اومد:"بسیاری از مردمان کوچک در بسیاری از مکان های کوچک،با گام های کوچک فراوان است که می توانند چهره جهان را تغییر دهند." در فیلم هایی که در یوتی وپ برای این موضوع هست  خشونتی که علیه زنان در کشورهای مختلف از آسیا و آفریقا و اروپا هست رو نمایش میده و بعد نشون میده که یکی از این زنان به موضوع اعتراض میکنه و بقیه اون رو همراهی می کنند. اسم رقصش هم هست "زنجیره را بشکن(یا زنجیر را پاره کن)" و گویا روند خاصی داره چون فایل آموزشی ش هم توی یوت ی وپ پیدا میشه. آهنگش مخصوص برای این روز هست و این طور که توی فیلم ها بود در کشورهای مختلف اجرا میشه. می تونید آهنگ رو با عنوان Break the chain در اینترنت جستجو کنید.
خلاصه من کمی زودتر خودم رو به میدون شهر رسوندم. بیشتر گروه، دختران دبیرستانی بودند که با خودشون ربان های صورتی و قرمز آورده بودند و به موها یا مچ دستشان بسته بودند. اکثر شرکت کننده ها هم لباس های صورتی یا قرمز(که رنگ زنانه و یا خشونت است) پوشیده بودند. همه به صف ایستاده بودند و یک سری خانم که معلوم بود برگزار کننده این مراسم بودند بین جمعیت پخش شده بودند تا حرکات را هماهنگ کنند. برنامه رقص راس ساعت 14:14 دقیقه (تاریخ هم 14.02.2014 هست)با آهنگی انگلیسی شروع شد. بیشتر به حرکات ورزشی منظم می خورد تا رقص! به یاد حرکات ورزشی صبحگاه مدرسه مان افتادم!!
قبل از شروع مراسم هم که شرکت کنندگان داشتند آماده می شدند یه پسر و دختر با طبل و دایره(یا داریه!!) بین جمعیت حرکت می کردند و فضا را آهنگین می نمودند! به نظر من که صدای طبل خیلی شبیه صدای زورخانه بود!
البته این رق ص برای مردان و زنان است ولی بیشتر شرکت کنندگان زن بودند. بقیه کسانی هم که کنار ایستاده بودند همراهان و یا والدین بچه ها بودند که فیلم می گرفتند. نه کسی مسخره بازی در آورد و نه مزاحمت ایجاد شد. یک ماشین پلیس هم انتهای میدان ایستاده بود که وقتی من داشتم از کنارشان رد می شدم دیدم پلیس ها هم با جمعیت هم صدا  و همراه هستند!
البته سخنرانی و برگه نوشته و این جور چیزها هم بود ها فقط بزن و برقص نبود!


نماد این روز- رنگ های قرمز و صورتی

قبل از شروع مراسم. به شال ها و لباس ها و مچ بندهای صورتی دقت کنید




آقای طبال!


بالاخره هماهنگی در این جمعیت امکان نداره!!


عکس از اینترنت

آشپزخانه گیاهی kräuterküche

چندی پیش آقای همسر برای کاری به برلین رفته بود. خوشبختانه ماشین سواری از نوع mitfahr با قیمت و زمان مناسب پیدا کرده بودیم. در مورد ماشین سواری برای سفر قبلا توضیح داده بودم حالا یک بار دیگر هم می گویم. در آلمان و احتمالا بعضی کشورهای اروپایی سایت هایی وجود دارد که اگر کسی بخواهد با ماشین شخصی از شهری به شهر دیگر برود در این سایت اعلام می کند. ساعت و تاریخ حرکت رو مشخص می کند و کسانی هم که ماشین ندارند و قصد سفر دارند در این سایت جستجو می کنند و اگر کسی مطابق با زمان و تاریخ سفرشان پیدا کردند با هم تماس می گیرند و قرار می گذارند. البته معمولا راننده ها مکان قرار و شهرهای بین راه و ویژگی های ماشین  و تعداد جای خالی در ماشین و احیانا اگر شرطی هم داشته باشند (مثلا سیگاری بودن) و شماره تماس شان را در آگهی شان ثبت می کنند. اصل بر اعتماد است ولی گاهی هم پیش می آید که مثلا راننده زنگ بزند و سفر را کنسل کند. ما فعلا دو تا از این سایت ها را می شناسیم و برای سفر این دفعه از همین سایت ها جستجو کردیم و یک ماشین بنز مدل 2012 با یک خانوم راننده را یافتیمهزینه سفر با این ماشین ها معمولا خیلی خیلی کمتر از هزینه قطار و هواپیماست. این خانوم وقتی باهاش تماس گرفتیم تا قرار رو تثبیت کنیم گفت تا حالا کسی تماس نگرفته و خودش پیشنهاد داد که میام در خونه دنبال تون!!! هیچی دیگه آژانس شد اومد دم در خونه و آقای همسر رو سوار کرد و با سرعت 160 کیلومتر تا برلین رفتند(همان طور که می دانید در اتوبان های خارج از شهر کشور آلمان محدودیت سرعت وجود ندارد) و مسیری که با ماشین سواری در حالت عادی 5 ساعت هست رو با 4 ساعت طی کردند. البته توقف بین راه برای استراحت هم معمولا یک ربعی دارند.

این توصیفات و توضیحات از آقای همسر هست که با خانم راننده هم صحبت شده بوده : خانم راننده که فکر کنم حدود 35 یا 40 را داشت طبق حرف های خودش گیاه خوار خالص بود. از این گیاه خوارها که علاوه بر این که گوشت مصرف نمی کنند هیچ نوع محصولات حیوانی هم نمی خورند!! قبلا درباره شان نوشته ام بهشان می گویند Vegan.(از اینجا می توانید اطلاعات مربوط به این گروه رو بخونید) این افراد فقط از مواد غذایی گیاهی استفاده می کنند یعنی شیر و تخم مرغ و عسل و کلا هر چیزی که منشا حیوانی باشد را نمی خورند. خلاصه این خانم لاغراندام تعریف می کند که مثلا چربی بدنش را از فلان میوه استوایی تامین می کند و این میوه که محصول تایلند هست دانه ای 40 یورو قیمت دارد(فکر کنم میوه ای در حد و اندازه هندوانه باشد) و یا آووکادو و یا شیره نارگیل و یا دانه های گیاهی خاص که در فلان منطقه می روید فلان و بهمان خاصیت را دارد!! اصلا من فکر می کنم بیشتر میوه های مورد نظر این خانم در مناطق استوایی باشد و او باید برود آنجاها زندگی کند. هر چند خودش گفته چند سالی در هاوایی زندگی کرده ولی خب نپسندیده و برگشته به وطنش! سگ پیر این خانم که گویا 12 سال داشته در این سفر در ماشین حضور داشته و در قفس خودش در صندوق عقب(صندوق عقب به جلوی ماشین متصل بوده) حضور داشته و صاحب گیاه خوارش برای غذا هم به او موز و این جور میوه ها میدهد! در بین سفر هم گاهی برای گردش سگ بیچاره بی حال توقف داشته اند و خانم بیان کردند که فکر میکند سگش از این سفر خوشحال است! در آخر باید اضافه کنم خانم گفتند که حقوق خوانده اند اما الان در اطراف شهر ما مرکز نگهداری و پرورش اسب ها در محیط بیو bio را دارند. حالا اسب که غذاش گیاه خواری هست وگرنه معلوم نیست با این طرز فکر چه غذاهایی نصیب اونها می شده! کلا اطلاعات خاص دیگری از ایشان و عملکرد و تغذیه شان در دست نیست!!

این هم دو سایتی که ما از آن برای یافتن ماشین سواری سفرهای بین شهری استفاده می کنیم:


mitfahrgelegenheit.blablacar.de/‎

www.mitfahrgelegenheit.de


عکس های زیر تبلیغات شرکت Tchibo یا TCM هست که فکر کنم در ایران هم شناخته شده است. دفترچه تبلیغات این دفعه شون وسایل آشپزی گیاهی بود. معمولا وسایل تولیدی این شرکت طرح های جذابی دارند. چند تا از وسایل رو که نتونستم در اینترنت عکس هایشان را بیابم مجبور شدم از روی خود دفترچه عکس بگیرم برای همین کیفیت شان با بقیه عکس ها متفاوت است.



عکس آقای آشپز که داره برای مهمان ها تدارک می بیند


آقای آشپز از محصولات باغ خودشان استفاده می کند.

بخارپزDampfgareinsatz


نوار سیلیکنی برای بسته بندی مواد غذایی که موقع طبخ وا نرود


قیچی سبزی بری!


ظرف ادویه و یا سبزی جات gewürzsieb (برای این که مواد کم کم به خورد غذا بره)


gewürzsieb (نخواهیم خود سبزی در غذا باشد و فقط مزه اش به غذا برود)

نمک و فلفل سابpfeffermühle - این نمک و فلفل پاش ها اینجا خیلی کاربرد دارد چون دانه فلفل و نمک درشت استفاده می کنند


آناناس قاچ کن- این ظروف ابتکاری برای هنداونه و سیب و خلاصه اکثر میوه ها وجود داره-فکر کنم در ایران هم انواع مختلفش باشد


اسپری لیمو!


اسپری لیمو


هویج رشته کن! به سبک ماکارونی


رنده مدادتراشی!



رنده چند کاره که فکر کنم انواع مختلفش در ایران هم وجود داره


edelstahl-spargeltopf گلدان مارچوبه فلزی برای آب پز کردن مارچوبه



مارچوبه پوست کن!!



پارچ آب- اینجا معمولا در پارچ های آب برش لیمو و یا برگ نعناع می اندازند.


میز غذای گیاه خواران!

روز معرفی شهرداری

قبلا هم نوشته بودم که شنبه ها معمولا در میدان مرکزی شهر برنامه هست. اصلا همون کشاورزان که محصولات خود را ارائه می کنند و جمعیتی که برای تعطیلی آخر هفته آماده می شوند و مشغول خرید و پرسه زدن هستند خودش خبره! وقتی من رسیدم به مرکز شهر دیدم که کلی ماشین های مختلف از جرثقیل و اتوبوس و ماشین نظافت و ... در مرکز شهر تجمع کرده اند تازه متوجه پرده ای که مدت ها بر سر در شهرداری آویخته بود شدم : "8 فوریه روز درهای باز شهرداری". امروز رو شهرداری برای معرفی خدمات و فعالیت های خودش اعلام کرده بود. توی محوطه پر بود از ماشین های خدمات شهرداری مثل اتوبوس واحد، ماشین نظافت، آتش نشانی، ماشین برف روب، ماشین های تعویض لامپ معابر و یک سری ماشین دیگه که من کارکردشون رو بلد نیستم. داخل هر ماشین یا کنار آن هم کارگران و کارمندان مربوطه با لباس های کارشون ایستاده بودند و با مردم حرف می زدند. بچه ها بیشترین مشتاقان این ماشین ها بودند. چون اجازه داشتند جای راننده توی ماشین بشینند و به قسمت های مختلف آن دسترسی داشته باشند.بیشترین قسمت علاقمندی بزرگترها چادر محیط زیست و فعالیت های آن بود. طبق عکس ها و توضیحاتشون در کاشت درختان جنگلی و مراقبت از حیوانات فعالیت هایی داشتند. بعد وارد خود ساختمان شهرداری شدم. جمعیت زیادی در راهروهای ساختمان 4 طبقه شهرداری دیده می شد. طبق بروشورهایی که می دادند همه قسمت های شهرداری امروز برای دیدار عموم باز بود.از جمله واحدهای طبقه اول واحد پست و انتشارات(چاپ) بود. برای بچه ها وسایل نقاشی گذاشته بودند و بعد که نقاشی می کردند بهشون یاد می دادند که مثلا اینها را پست کنند. یا یک کارت پستال بهشون میدادن که آدرس روش بنویسند و به اداره پست تحویل بدهند.(در اینجا مرسوم است که مثلا وقتی کسی به شهر یا کشور دیگری سفر می کند کارت پستال هایی از شهر مقصد برای دوستانش می فرستد) در راهروهای طبقه اول میزهایی چیده و کلی بروشور و تقویم دیواری سال جدید چیده شده بود. یک مسابقه هم بود که مربوط به همان شرکتی بود که قهوه هایش را روی میز چیده بود و می فروخت(احتمالا برای تنوع!! حضور داشتند) من هم در مسابقه شرکت کردم. از آنجایی که اصلا جواب سوال ها را بلد نبودم مجبور شدم که همه را از مسئول غرفه بپرسم!! اون هم با خوشرویی جواب می داد. قسمت شلوغ سالن طرح تفضیلی شهر یا طرح توسعه شهری بود. نقشه بزرگ شهر و جهت ساختمان سازی و توسعه شهر در آن مشخص بود و افراد زیادی کنار آن ایستاده بودند و با هم صحبت می کردند. روی تلویزیون کنار سالن هم تصاویر مناظر شهری در حالت سه بعدی نمایش داده می شد که اون هم مشتری داشت. قسمت بعدی خدمات شهرداری یا شرکت هایی که با آن همکاری می کردند در بازسازی و حفاظت از مجسمه های سطح شهر بود. کلی هم بروشور و کتابچه در این باره داشتند. شهر ما چون تاریخی است و بافت سنتی آن مربوط به قرون وسطی است و ثبت یونسکو هست اصولا محله و خانه قدیمی و مجسمه ها و سردیس های مختلف سر در خانه ها و کلیساها زیاد دارد. یک قسمتی هم مرمت ساختمان های قدیمی را انجام داده بودند که عکس ها و نمونه های خاک ها و مصالح استفاده شده را چیده بودند. قسمت آرشیو اسناد و مدارک شهر هم باز بود. پر از قفسه و نقشه ها و اسناد مختلف و عده ای پیرمرد و پیرزن با ذره بین روی سندی خم شده بودند و داشتند تحلیل می کردند.

طبقه های بعدی هم قسمت های مختلف مربوط به فعالیت های شهرداری بود که دسته بندی هم کرده بودند که مثلا فلان قسمت به درد خانواده ها و بچه ها می خوره و یا فلان قسمت مناسب برای همه هست. توی برنامه ای که داده بودند ساعت هم بود که مثلا نیم ساعت معرفی این غرفه هست و یا موسیقی زنده در کدام اتاق ها اجرا می شود.  چون خیلی طولانی میشه من واحدهای مهم رو اسم می برم. البته من همه اسامی و کارکرد قسمت های مختلف رو نمی دونم چون واقعا باهاشون سر و کار نداشتیم که بخواهیم یاد بگیریم! اتاق ها و خدماتی مثل: گواهی تولد، واحد مهاجرت و خارجی ها، واحد خدمات به معلولین، فرهنگ و خدمات مدرسه،مشاوره خانواده،افتتاح مغازه،موزه های شهر، فضای سبز و باغ ها،فعایت های یونسکو و خواهرخوانده های شهر ما در دنیا و واحد ورزش ... البته اینها ترجمه من هست شاید معادل فارسی بهتری  بشه استفاده کرد! همه ی این قسمت ها هم فقط یک اتاق در شهرداری هستند نه یک ساختمان مجزا! چند تا هم مسابقه برای عموم و قسمت بازی کودکان در لیست برنامه ها بود. حامیان محیط زیست و انرژی های پاک هم غرفه ای داشتند
در حیاط شهرداری هم چادرهای تغذیه از نوشیدنی و خوردنی(مثل همیشه سوسیس) برپا بود که باید دست به جیب می شدی و از خودت پذیرایی می کردی و مثل همیشه این قسمت شلوغ و پرطرفدار بود!
خلاصه من فقط از طبقه اول بازدید کردم و فرصت نکردم برم به طبقات بالاتر و جناب شهردار رو هم ملاقات کنم. دیگه چیکار کنیم ما سرمون خیلی شلوغه و فرصت ملاقات نداریم حتی با جناب شهردار!!
عکس ها بیشتر از فضای باز و ماشین هاست چون در داخل ساختمان جمعیت زیاد بود و نمی شد از کارها عکس گرفت.


عکسی از نمای بالا(این عکس مربوط به امسال نیست)


این هشت پای خوش اخلاق آماده برای عکس گرفتن بود.
اتوبوس واحد پشت سرش هم مورد علاقه بچه ها برای نشستن در صندلی راننده و امتحان دکمه های موجود در قسمت فرمان!


ماشین های جمع آوری مکانیزه زباله


ماشین نظافت


چادر آتش نشانی


ماشین برف روب


ماشین نظافت


بچه های علاقمند به ماشین آتش نشانی


ماشین آتش نشانی


ماشنی تعویض لامپ های معابر- نمی دونم این خانواده چرا در کادر من ظاهر شدند!!


این هم که یه ماشین دیگه!!


نمای کلی میدان




توسعه شهری و نقشه های شهر