زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

دانشجوی جدید شهر ما

دو هفته قبل مینا یکی از دختران دانشجو به ما زنگ زد که پسری تازه از ایران آمده و نیاز به راهنمایی دارد. مینا چون با خانم الکساندار کارمند اداره دانشجویان خارجی دوست هست کارهای مقدماتی راهنمایی فرد تازه وارد را انجام داده بود و بعد فکر کرده بود چون پسر هست اگر با آقای همسر ارتباط بگیرد راحت تر خواهد بود. بعد از تماس و هماهنگی آقای همسر در دانشگاه قرار گذاشتند و این آقا پسر رو ملاقات کردند. این آقا پسر که فارغ التحصیل یک دانشگاه متوسط ایران با رزومه قوی و رشته ای از دسته علوم انسانی و سن کمتر از 30 سال است با نام سعید معرفی می کنم. سعید خیلی خوش شانس بوده که تونسته کمتر از دو هفته خانه ای پیدا کند. چون معمولا همه در بدو ورود گاهی تا چد ماه به دنبال خانه می گردند و در این مدت یا در هتل یا در اتاق دوستان و یا سوئیت مهمانان خوابگاه اقامت دارند. البته خانه در جایی خارج از شهر است و صاحب خانه که یک اتاقش را اجاره داده زنش به تازگی مرده و افسرده مند است! (عجب مرد باوفایی ) یعنی صاحب خانه یکی از اتاق هایش را اجاره داده و آشپزخانه و حمام و سرویس ها مشترک هست (سعید گفت که مبلغ اجاره ماهی 220 یورو است). سعید واقعا شانس آورده که این مرد صاحب خانه فعلا اندوهگین است و کاری به کارش ندارد و به تعداد سیفون های توالت!! و ظرف های نشسته آشپزخانه گیر نمی دهد!
چون کارت دانشجویی سعید هنوز آماده نشده و کرایه اتوبوس رفت و برگشت 3یورو و 40 سنت هست ترجیح داده مسیر حدود 16 کیلومتری(رفت و برگشت) تا دانشگاه را پیاده طی کند. مشکل جدیدی که سعید به آن برخورده کمبود اعتبار مالی برای تمدید ویزاست. ویزای دانشجویی که از ایران و در سفارت صادر میشه اعتبارش سه ماهه هست و برای تبدیل آن به ویزای مدت دار (بستگی داره که 6 ماهه تمدید کنند یا یک ساله) علاوه بر هزینه تمدید ویزا که در ایالت های مختلف آلمان فرق می کنه (از 50 یورو شروع می شود)  باید برای یک سال اقامت در آلمان 8000 یورو حساب بانکی داشت.(البته راه های مختلفی برای قرض گرفتن به مدت کوتاه و یا ضمانتنامه بانکی هست که من اطلاع ندارم) سعید می گفت که سفارت آلمان در تهران به من نگفتند که باید این مقدار موجودی داشته باشم و من نصف این مبلغ را که قرض هم گرفته ام با خودم آورده ام و الان ویزایم را 6 ماهه تمدید می کنند. کسانی که با هزینه شخصی و بدون بورس تحصیلی می آیند باید برای یک سال مبلغ فوق را در حسابی بلوکه کنند و هر ماه اجازه دارند مبلغ معینی (فکر کنم حدود 670 یورو) از آن را برداشت کنند. خیلی ناراحت کننده است برای سعید که پول اولیه رو هم قرض گرفته بود و فکر می کرد می تواند به سرعت کار پیدا کند و پولش را دست نخورده نگه دارد. پیدا کردن کار دانشجویی زمان بر است و معمولا هم کارهای سنگین و بدنی است. دانشجویان در سال تعداد ساعات مشخصی حق کار دارند (این ساعت برای دانشجویان دکترا و فوق لیسانس فرق می کند) ولی معمولا درآمدشان از 450 یورو در ماه بیشتر نمی شود چون دانشجو هستند و حساب و کتاب مالیات نمی خواهند داشته باشند. کارهایی که بچه ها در اینجا (شهر ما) انجام می دهند معمولا ظرف شستن و گارسونی است. البته کارهای دیگر مثل فروشندگی و کار در انبار و یا مزرعه هم موجود هست.برای کسی که توی ایران کار اداری و غیربدنی انجام داده 8 ساعت در یک آشپزخانه گرم و دم کرده ظرف شستن کار سختی است. معمولا بعد از مدتی کمردرد و دست درد به سراغ آدم می آید. حتی یکی از بچه ها پارسال کمرش را عمل کرد و بیمه اش هم چون ارزان قیمت انتخاب کرده بود قسمتی از هزینه را پرداخت کرد و 2000 یورو خرج روی دستش موند. البته خود آلمان ها سخت کوش و کاری هستند و برایشان 8 ساعت کار کردن و روی پا ایستادن اصلا سخت نیست ولی خب ما ایرانی ها معمولا ... خودتون می دونید دیگه چه جوری هستیم غذای سلف در دانشگاه ما 5 یورو هست، یک برش پیتزا(کل یک پیتزا نه ها یک برش مثلثی اش) 3 یورو و یا یک کافه و کیک کوچک 3.5یورو  (در سطح شهر)هست. دیگه خودتون حساب و کتاب کنید خرج خورد و خوراک چقدر میشه (البته من فکر می کنم شهرهای دیگه ،غذای دانشجویی ارزون تر هست- در برلین من کافی شاپ هاو رستوران های ارزان تر از این عددها هم دیده ام) و به این مقدار هزینه ماهیانه اینترنت و موبایل و بیمه رو هم اضافه کنید و شهریه دانشگاه که در ایالت های مختلف فرق می کنه(یکی از دوستان ما در مقطع دکترا در دانشگاه برلین ترمی حدود 600 یورو شهریه می دهند، این هزینه فقط پول شارژ کارت دانشجویی برای استفاده از وسایل حمل  و نقل عمومی در سطح شهر است و اصولا اسمش شهریه نیست! شهریه دانشگاه ما برای مقطع دکترا ترمی کمتر از 100یورو هست چون اولا شهر ما بسیار کوچک است و فقط اتوبوس دارد و از مترو خبری نیست و در ضمن از سال گذشته در ایالت بایرن شهریه ها حذف شده)
چند روز پیش دوباره سعید با آقای همسر تماس گرفت که سوال دارم و وقتی آقای همسر به سر قرار رفت می گفت سعید خیلی گرفته و ناراحت بود وی می گفت دلم تنگ شده و می خواهم برای عید به ایران بروم. برای کسی مثل سعید که در ایران مدت زیادی از خانواده دور نبوده تحمل یک ماه دوری در کشور غریب خیلی سخت و طاقت فرساست. او می گفت هیچ کدام از زیبایی های این کشور در نظرم جذاب نیست دنیا برایم تیره و تار است. خلاصه کمی در سایت های هواپیمایی دنبال بلیط گشته اند و چون برای کمتر از یک ماه دیگر بلیط می خواست خب قیمت ها مسلماً بالا بود. می گفت صاحب خانه ام یک هفته است که رفته و گفته تا چندین هفته دیگر نمی آیم و او در خانه تنها بود و چون با کس دیگری هم ارتباط نداشت خیلی احساس تنهایی می کرد. به طور حتم برای کسی که در این وضعیت قرار گرفته نصیحت و اندرز راه گشا نیست. این که بهش بگی غم غربت و دلتنگی مال همه هست مخصوصا سه ماه اول و معمولا وقتی جذابیت و زیبایی ها و تفاوت ها تکراری می شود دلتنگی و غربت جای آن را می گیرد. تازه سعید مجددا روی دور شانس بوده که هوای زمستان امسال آفتابی بود. یعنی عملا ما فقط یک هفته برف داشتیم و بقیه روزها باران ملایم و یا آفتاب دل انگیز بهاری داشتیم. اگر پارسال می اومد که 3 ماه سال فقط ابر بود و ابر و زمین های یخ زده و برفی احتمالا یک هفته هم نمی تونست دوام بیاره.
خوشبختانه سعید پذیرش به زبان انگلیسی گرفته و دیگر درگیر کلاس زبان آلمانی و مدرک DSH (معادل تافل آلمانی) نمی شود و گرنه که باید پول کلاس زبان و امتحان زبان و بین یک تا دو سال معطلی برای کسب این مدرک و بعد پذیرش در دانشگاه را هم جزء سختی های ادامه راه حساب کنیم. و البته پیدا کردن کار هم بستگی به مهارت زبان آلمانی دارد، این که بتونی با کارفرما صحبت کنی و منظورش رو بفهمی و البته سلیقه کارفرما
البته همه این اعداد و قیمت ها مربوط به شهر ما و ایالت ماست. من از بقیه دانشگاه ها و ایالت ها و رشته ها خبر ندارم. چون من عادت به سوال و جواب کردن از بقیه  ندارم و از دوستان شهرهای دیگرم نمی پرسم که مثلا بورس شما چقدر است و یا بورس از استاد دارید یا دانشگاه و یا از کدوم موسسه و شرکت و یا DAAD و ... و یا مثلا خوابگاه و یا خانه شما کرایه اش چند است و یا مثلا شهریه دانشگاه شما چقدر است و از این جور سوالات.
احتمالا برای برخی دانشگاه های بزرگتر و شاید رشته های آزمایشگاهی و فنی، امکان کار دانشجویی در دانشگاه فراهم باشد. مهم ترین مسئله در پیدا کردن کار مهارت های فردی و زبان قوی هست. الان مینا اینجا کلاس زبان انگلیسی داره یعنی توی کلاس تدریس می کنه و این کار خوب رو به لطف تسلطش بر زبان و راهنمایی استاد راهنماش داره ولی بقیه بچه ها همون کارهایی که اسم بردم انجام می دهند.
 البته تمام این نوشته ها به این معنی نیست که هر کس در اینجا دانشجوست زندگی و کار سخت و طاقت فرسایی داره چون توانایی و مهارت آدم ها در مواجه با شرایط جدید و مشکلات متفاوت است و در ضمن بحث بورس و تحصیل با هزینه شخصی مطرح می شود و نوع کاری که پیدا می کند. من فقط شرایط برخی از دانشجوهای شهر خودمون رو نوشتم.

این مجسمه ها و شمع های ماه پائیز است. مجسمه های حیوانات پائیزی مثل خارپشت و خرگوش و جغد و ... برای شروع فصل در باغ کاربرد داره. الان که کم کم دارن تزئینات عید Ostern و عید بهاره را می آوردند.(عکس ها از قبل هست)





نظرات 46 + ارسال نظر
آسمان جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:02 ب.ظ

سلام
اگه آدم توی اینجور مواقع یه همراه داشته باشه خیلی بهتر میتونه شرایط رو تحمل کنه،اونجا یه آقای دانشجوی ایرانی پیدا نمیشه که بتونه با این آقا سعید(که واقعا درکش میکنم ) هم اتاقی شه .لیلی خانم خواهشا شما و همسرتون هوای این بنده خدا رو داشته باشید .

سلام
حق با شماست وفق پیدا کردن با تغییر محیط و وارد شدن به فضایی جدید در کنار یک دوست و همراه خیلی راحت تر است. فعلا که سعید فقط به فکر رفتن به ایران هست و راجع به هیچ چیز دیگه ای حرف نمی زند. ما تمام تلاشمون رو می کنیم که به هم وطن مون در غربت کمک کنیم

نرگس جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:04 ب.ظ http://nbeheshti.persianblog.ir/

اشک هام جاری شد خواهر
چقدر غریبانه
چقدر سخت

ای بابا خدا نکنه من اشک شما رو دربیارم خانومی. در زندگی همه روزهای ابری و سخت هست مهم اینه که بتونیم توکل و امید و روحیه مون رو در سختی ها حفظ کنیم.ان شالله خدا آفتاب دل همه مون باشه

زینب جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:34 ب.ظ http://www.bahary72.blogfa.com

کشوردیگه درس خوندن سختی های خودشوداره ولی خب شیرینه میتونه کلی تفریح کنه
شمع هاخیلی قشنگن

این که البته ولی خب آدم باید روحیه و دل و دماغ گردش رفتن و دیدن رو داشته باشه

hamechialie جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:40 ب.ظ http://hamechialie.blogfa.com/

از صمیم قلب برای آقا سعید وهمه ی دوستانی که چه در داخل وچه خارج کشور تحصیل می کنند،آرزوی شادی ودلخوشی دارم واز خدای مهربون میخوام برای همه خیر پیش بیاره.

ممنون خانم خوش قلب و الهی آمین برای دعای خوبت

بسامه جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:45 ب.ظ

جدی؟ رشته اش با رشته من که زبان انگلیسیه مرتبطه عایا؟؟؟ اگه مرتبطه می شه لطف کنی و ازش بخوای به من کمک کنه؟؟/
پس تو ایلت بایرن شهریه ها حذف شده.. چه خوب... اینجوری شهر ایالت شما میاد در رده اول...
یه چیزی هم بگم.. عایا اونجا موسسه اموزش زبان انگلیسی مثل اموزشگاهایی که ما تو ایران داشتیم هست یا نه... همه اش در مدارس تدریس میشه؟
ممنون میشم اینا رو هم به من بگی..

عایا یعنی چه؟ منظورتون آیاست؟!
در ایالت ما که شهریه حذف شده همون مقدار هزینه بلیط و پول انجمن ها مونده که در هر شهری فرق می کنه. یعنی این شهریه در مونیخ با یک شهر کوچیک فرق می کنه.
اینجا موسسات آموزش زبان دارند چون کارمندان موسسات مختلف بازآموزی می خواهند و یا افرادی برای تحصیل در کشورهای انگلیسی زبان نیاز به تقویت زبان انگلیسی دارند ولی خب من اطلاع دقیق ندارم چون تا حالا باهاشون سر و کار نداشتم

زینب جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:35 ب.ظ http://www.bahary72.blogfa.com

بله.الان دیگه نمیتونه برگرده کاش یه دوس یاهمراهی داشت

چرا نمی تونه برگرده؟ شهامت اقرار به اشتباه رو همه ندارند

آلیس شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:27 ق.ظ http://roozhayetalaei.persianblog.ir

چقدر سخته لیلی جان.باز خوبه شماها هستین که به این بنده خدا کمک کنید.منم همیشه تو مشکلات زود روحیه ام و از دست می دم و خودم و می بازم .ایشالله که آقا سعید زود روحیه اش و بدست بیاره.پول و زبان همیشه دو تا مشکل اصلی کسانی است که تو یه کشور دیگه زندگی می کنند.من خودم سالیان سال کلاس زبان انگلیسی رفتم و زبان خوندم اما همیشه فکر می کنم که هنوزم توانایی اینکه با یک کارفرما در مورد مسائل فنی کاری به راحتی به زبان انگلیسی صحبت کنم و ندارم

نمی دونم تا چه حد می تونیم کمکش کنیم. تا چه حد می تونیم جای دوستی که هر لحظه می خواهد کنارش باشد و یا خانواده که الان دلتنگش شده برایش بگیریم؟
بله دو تا مشکل اصلی همین است.

کامران شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:16 ق.ظ

سلام خانوم لیلی

(کامران از وبلاگ معایب تحصیل در خارج)
من خیلی ناراحت شدم جواب پست قبلی من را ندادید.فکر کنم از وبلاگ ما خوشتون نمیاد.

ولی ای کاش حداقل علت را می دانستم

ما هفت نفر فقط و فقط برای کمک این وبلاگ را تاسیس کردیم و حتی 1 ریال کسی به ما کمک نکرد.

ما طعم گرسنگی و بی پولی و غم غربت را چیشدیم و این وبلاگ را تا سیس کردیم تا ایرانی هیچ وقت در جایی از دنیا شب گرسنه نخوابد.

این پست واقعا عالی بود .خدا خیرتون بده.امید وارم به حق حضرت فاطمه زهرا،در زندگیت خوش بخت بشوید.

البته مشکل فقط این چندتا مشکل آقا سعید نیست.

صد ها مشکل دیگه هم وجود دارد.
اساتید بسیار سخت گیر در آلمان
متون درسی سنگین
گاهی خوابگاه چند ماه پر است و جا نمی دهد

ما 5 نکته قبل از رفتن به خارج از کشور نوشتیم
یه نگاه به وبلاگ ما بندازید

اگر لطف کنید این 5 تا نکته قبل از تحصیل در خارج را در وبلاگ خودتان بگذارید

خیلی لطف کردید.

خدا حافظ

سلام
شما وبلاگتون امکان نظردهی نداره و همین طور هیچ ایمیلی هم برای ارتباط مشخص نکردین اون وقت من چه طوری نظرم رو در مورد وبلاگ تون بنویسم؟؟! این یک عیب برای وبلاگ شماست.
حداقل یک آدرس ایمیل در وبلاگ تان بگذارید تا اگر کسی سوالی داشت بتونه با شما مطرح کنه. نوشتن در فضای مجازی صبر و روحیه می خواهد

کامنت قبلی رو هم خودتون نوشتین خصوصی، من هم فکر کردم منظورتون اینه که منتشر نکنم.

فهیان شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:25 ق.ظ

این پست با زکاوت همیشگی شما نوشته شده،اینکه یک چشم انداز بی طرفانه و بدون پیش داوری میده خیلی عالیه.از خوندنش لذت بردم به خاطر اینکه نوشته ای که هوشمندانه نوشته بشه،حتی اگر از بدیها بگه موج مثبت داره.
ممنونم.

ای خانوم این جوری که شما از من تعریف می کنید من به کمتر از نوبل ادبی راضی نمیشم ها!!
من عادت به نوشتن از سختی ها و مشکلات ندارم ولی در این مورد دلم سوخت برای پسری که لیاقتش را دارد

بسامه شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:27 ق.ظ

کاش یه دوست و همراهی داشت؟
ای وا لیلی جان هلم نده... چرا هلم می دادی بابا... دارم میرم خوب..

این بنده خدا توی خرج خودش مونده
ولی فکر بدی هم نیست ها!!

تاتا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:03 ق.ظ

سلام
واقعا غربت سخت هست و به همین سادگی ها نیست. شرایط آب و هوا و نحوه برخورد مرد کشور دیگر و قانون های متعدد و تغیر این قانون ها واقعا شوخی نیست.
خیلی ها از خارج از ایران فقط زیبائی و قشنگی می بینند و فیلم ها و فضای فیلم ها رو مجسم می کنند ولی این طور نیست.
ریال بسیار بی ارزش شده و این یعنی خرج های بسیار بالا برای یک زندگی دانشجوئی کوچک و بدون امکانات.
کشورهای اروپائی پیدا کردن کار بسیار سخت هست و کشوری مثل آلمان که دسیپلین زیادی دارند و مهارت براشون حرف اول رو می زنه برای یک کار کوچک هم بعضی کارفرماها مدرک مربوطه را می خواهند که باید در آلمان برای فروشندگی هم دوره از چند ماه تا چند سال بگذراننداین را از دوستانم که مقیم آلمان هستند برای شما نقل می کنم.
اروپا به دلیل نوع فرهنگ و پیشینه وامکاناتشون بسیار اقتصادی هستند طوری که از نظر خیلی از ایرانی ها خسیس به حساب می آیند.خانه های کوچک قدیمی پوشش های ساده رفت و آمد با دوچرخه مهمانی هائی که هر کس یک چیز ساده با خودش برای خودن می آورد و خیلی وقت ها مهمانی هاشون که در شب هست به فست فود مثل هات داگ ختم می شه. واقعیت این هست اونها اگه کار زیاد و توقع کم نداشتن به این درجه اقتصادی نمی رسیدند.
رفتار شما نسبت به بقیه ایرانی هائی که می شناسم در اروپا بسیار بسیار بسیار دوستانه است متاسفانه باید بگم ایرانی ها خارج از ایران خیلی پشت هم نیستند و این غم غربت را ده برابر می کند.
من چندین دختر خانم رو می شناسم که ازدواج کردند با آشنایانی که در اروپا داشتند قبل از اینکه برن واقعا خوشحال و سرخوش و مغرور بودند ولی الان که با واقعیت روبه رو شدند ناراحت هستند و به نوعی افسرده شدند از صبح تا شب هم تلفن رو اشغال می کنند چون با خانواده شان می خواهند صحبت کنند تا از تنهائی در بیایند. اونها فکر می کردند به یک کشور مدرن می روند به خانه هائی زیبا و به مسافرت و گردش و تفریح روزگار می گذرانند ولی واقعیت اروپا برای طبق متوسط چیز دیگری است. دختر خانمی از دوستانمان که از خانواده قشر خوب از شهر ما بود هلند ازدواج کرد واقعا جشن خوبی براش اینجا گرفتند و هدیه ها گرانقیمتی(به ریال گران محسوب می شوند) براش آوردند. این خانم لیسانس بود و در یک اداره دولتی کار می کرد. حالا رفته به اروپا ولی راضی نیست شوهرش مهندس کامپیوتر هست و با اینکه مغازه ای دارد آپارتمان بسیار کوچکی دارند و به قول اون خانم بیشتر درآمدشان را باید مالیات بدهند. مسافرت هم می روند ولی جای دلتنگی هایش را نمی گیرد اونجا همه سرگرم کارهای خودشان هستندو خوب این خانم در خانه هست و هیچ کجا وطنش و خانواده اش که مهمانی می دادند و جشن می رفتند و عید داشتند و غیره نمی شود. در تعطیلات بیشتر دلشان می گیرد چون مثلا با کریسمس اونقدر ها ارتباط برقرار نمی کنند و عید نوروز برایشان عید است. اینها تازه راحت هستند چون اقامت می گیرند به واسه ازدواج . دانشجوئی بسیار سخت تر هست مخصوصا اگر پشتوانه مالی کمی وجود داشته باشد و کشوری که شما را به چشم یک خارجی و پائین تر از سطح خودشان بدانند. باید پشتکار بسیار زیادی داشت و پیش زمینه ها را هم آماده کرده باشند. زبان انگلیسی قوی و زیان آلمانی مقدماتی و چک کردن شرایط پذیرش و مقدار هزینه ای که باید داشته باشند در جائی که می خواهند درس بخونن.
این را هم بگم که زبان آلمانی جز هفت زبان سخت دنیا هست.
والبته مهمتر از همه یاری خواستن از خدا.
اگه امکان داره این مطلب رو در وبلاگت بگذار تا دوستان بتوانند استفاده کنند.
ممون وقتی که اطلاعاتی داری در اختیار دیگران قرار می دی چقدر دلم واسه این پسر که اطلاعاتش یه مقدار خیلی کمی ضعیف بوده سوخت

کامنت تون به اندازه یک پست بود. دیگه جای حرفی رو باقی نگذاشتید.
در مورد کسانی که با ازدواج و برای زندگی همیشگی می خوان بیان باید حتما از کسانی که قبلا این راه رو رفتن تحقیق کنند. با واقعیت ها تصمیم بگیرند نه بر مبنای رویاها و آرزوها و فیلم ها!

زینب شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:25 ق.ظ

سلام لیلی جان.
اگه شد بهشون پیشنهاد بدین مثل شما 1 وب بسازن و بنویسه و بازخورد ها رو ببینن که شاید کمی احساس صمیمیت دوستان ایرانی مجازی باعث بشه تنهاییشون کمتر بشه. البته که این کارا استمرار و گوشی که تاب شنیدن داره هم لازمه. هرچند که تا در شرایط قرار نگیریم نمیشه انعکاس رفتارمون رو پیش بینی کنیم.
کلا احساسی و آنی تصمیم گرفتن خوب نیست.
ضمنا از تلاششون برای کمتر خرج کردن و پس انداز (پیاده روی مسیر رفت و برگشت) میشه به این نتیجه رسید که سخت کوش و تلاش گر هستن و دنبال موفقیت
سلام ما رو بهشون برسونید
در پناه خدا و اهل بیت (ع)

سلام
فکر می کنم نوشتن روحیه می خواهد. این که حس و حال داشته باشی و بنویسی. برای اون شاید دوست حقیقی بهتر از مجازی عمل کند. کسی که رودر رو بتونه باهاش حرف بزنه.
برای تصمیم های بزرگ زندگی آدم باید خیلی مشورت و فکر کنه و همه شرایط رو بسنجه
از نظر سطح زبان و رزومه کاری واقعا پسر قوی هست و لایق رسیدن به درجات بالا ولی روحیه آدم هاست که اجازه بروز و رشد استعدادها رو در محیط های مختلف میده.

نرگس شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:10 ق.ظ

آخی! منم اون سال پاییز اومدم و همین مجسمه‌ها تو مغازه‌ها بود!

ااااااااااا راست میگی ها. تو پائیز اومدی اینجا. البته الان تزئینات بهاری آوردن این عکس ها از قبل

نرگس شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:11 ق.ظ http://nbeheshti.persianblog.ir/

غریت خیلی سخته
محیط غریب این غربتو بیشتر میکنه
یادمه یه بار شیراز که رفته بودم انقدر غربت اذیتم کرده بود که این همه زیبایی شیراز برام جلوه نداشت
تنها جایی که آرومم کرد شاهچراغ بود

حق با شماست. غزبت سخته اگر از کشورت خارج بشی این غربت خیلی بیشتر میشه.
باز خوبه که در شیراز جایی رو پیدا کردین که آرومتون کنه

سپینود شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:12 ق.ظ http://ushti.blogfa.com

ای وای امان از غم غربت ! بازهم دم شما گرم که هوای این برادر هم وطن رو دارید . کاش حداقل متاهل بود .
وای چه تزئینات پائیزی قشنگی . چه برگهای رنگارنگی .

واقعا امان از غربت. من هم فکر اگر با دوست یا همسر آمده بود دلتنگی اش کمتر می شد.
تزئینات همیشه اغفال کننده است!

لیلی شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:05 ق.ظ http://rozhayezendegieman.blogfa.com/

این بنده خدا که هنوز عرقش خشک نشده میخواد برگرده
ایشون که روحیه خودش رو میشناخت چرا از اول اقدام به مهاجرت کرد
باز خوبه که شما هواشو دارین
چه شمع های خوشگلی

وقتی دنیا برای آدم تیره و تار میشه تصمیم هاش از حالت منطقی خارج میشه.
ان شالله که با توجه به روحیه و استعدادش تصمیم صحیح رو بگیره

امیر شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:11 ق.ظ

سلام

مگر دانشجوی بالای ۳۰ سال هم میاد آنجا ؟ من فکر کردم فقط اینجاست که طرف ۴۰ سالگی تازه یادش میافته دکترا بگیره

دیگه طرف باید تا سی سالگی تکلیف زندگیش معلوم شده باشه دیگه

سلام
ما اینجا چند دانشجو داریم با سن حدود 38 سال که دارن دکترا می خونن. قبل از آمدن به اینجا در ایران کارمند و کارشناس در ادارات مختلف بودند و یا شرکت خصوصی داشتند. پول هاشون رو جمع کردن و حالا اومدن درس بخونن. بعدش می خوان با مدرک دکترا در سن چهل و خورده ای ساله ای کجا برن و چیکار کنن من خبر ندارم.
من هم با نظرتون موافقم

تاتا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:17 ق.ظ

ببخشید نظر من مثل اینکه خیلی بلند بالا شده
به عنوان نظر یک خواننده در مورد زندگی در اروپا می تونی یک پست در وبلاگت براش بگذاری
واقعا نوع نگاه آدم ها در تصمیم گیری هاشون مهم هست

شما زحمت کشیدین و این همه تایپ کردین، خیلی ممنون که تجربیات تون رو در اختیار ما گذاشتین.
شما در کجا ساکن هستین؟ چیزی در این مورد ننوشتین
آدم باید بر حسب توانایی هاش و شرایطش درست تصمیم بگیره

eli شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:20 ق.ظ http://www.royahayekochakema.blogfa.com

خیلی براش ناراحت شدم
خدا خیرتون بده که هواشو دارید
ایشالا بتونه روحیه شو بدست بیاره و به نتیجه ی زحمتاش برسه:)

من هم برایش ناراحت شدم.
وظیفه انسانی و دینی حکم می کنه که آدم در سختی ها به همنوعش کمک کنه
ان شالله بتونه تصمیم درست رو بگیره

ستاره آبی شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:35 ق.ظ http:://www.setareye-abi.blogfa.com/

سلام دوست عزیز.چه شرایط سختی!در آمریکا و ایتالیا شنیدم بهای بیشتری به دانشجویان خارجی می دهند.امیدوارم اهل فوتبال هم باشید.چون با توجه به اینکه آلمان هستید خواستم لینک موفقیت یک مربی جوان ایرانی در رسانه های المان را برای شما بفرستم که امیدوارم با نظرات و تشویق های شما همراه باشد.
http://www.worldandsports.com/fa-news-10131.html
به امید پیروزی و سربلندی همه جوانان به خصوص ایرانیان خارج و داخل کشور

سلام خانومی
آمریکا کشور چند ملیتی است و از همه کشورهای دنیا شهروند دارد. برای ایتالیا من خبر ندارم.
من اهل فوتبال نیستم ولی از موفقیت و به ثمر رسیدن تلاش های هموطنانم در سراسر دنیا خوشحال میشم

سمانه شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:21 ب.ظ http://daqqolbab.blogfa.com

سلام. من فکر می کردم با هزینه ی شخصی و بدون فاند اپلای کردن اشتباه است. دوری از خانواده و سنگینی درس ها خودشان به اندازه ی کافی استرس زا هستند چه برسد به اینکه دغدغه معیشت داشته باشی.

سلام
سلام
برای تحصیل با هزینه شخصی باید هم به منابع مالی توجه کرد و هم شرایط کار رو در کشور مقصد در نظر گرفت.
واقعا فشار درس ها یک طرف مشکلات مالی اون طرف و غربت و دلتنگی هم یک طرف دیگه. چقدر طرف داشت!!

Ali Klein شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:37 ب.ظ http://alik1990.persianblog.ir/

4000 یورو در بدو ورود ؟! خیلی خوش شانس هستن این آقا که در فرودگاه به مشکل نخورده. احتمالا مامور کنترل ازش پول نخواسته. در ویزا نوشته میشه به شرطِ ارائه ی 8000 یورو معتبر. ضمانت نامه ی مالی هم که نداشتن! واقعا خوش شانسن که الان آلمان هستن! متاسفانه اطلاعات ناقص یا در برخی موارد بی اطلاعی کامل از قوانین آلمان باعث میشه این شرایط به وجود بیاد! ایشون اگه کمی وقت صرف میکردن در اینترنت، متوجه میشدن که برای تمدید ویزا و در گاهی موارد برای عبور از فرودگاه به 8000 یورو پول نیاز دارن. همینطور اینکه در بدو ورود کار نیست برای کسی. حداقل 2 تا 3 ماه طول میکشه تا اجازه ی کار دانشجویی صادر بشه. تازه ایشون شانس داشته که رشته اش انگلیسی بوده و دنبال مدرک زبان آلمانی نیست که در اون صورت اصلا اجازه ی کار نداشت (غیر از تعطیلات) بدونِ آلمانی هم کار در خارج از دانشگاه گیر اوردن تقریبا غیرممکن هست، به خصوص در شهرهای کوچیک. ایشون تنها کاری که در حال حاضر میتونه بکنه این هست که ایران نره، چون با این نوعی ورود و حس و حالی که الان داره، امکان داره دیگه علاقه ای به بازگشت نشون نده. پول هم که باید فراهم کنه. من بودم میموندم و شروع میکردم به جمع آوری اطلاعات و تطبیق با محیط. هر سال عید داریم، اما حفظ این موقعیت ها (تحصیل در آلمان) در زندگی یک بار پیش میاد. کاش قبل از ورود خوب اطلاعات کسب میکرد که امروز کسانی مثل این نویسندگانی وبلاگِ معایب تحصیل در خارج از کشور اینطور از این پست بی طرفانه سو استفاده نکن و این مشکلات کاملا بدیهی و طبیعی که قابل حل هم هستن رو به پیراهن عثمان بدل نکن و به طبلِ خودشون نزنن که آی ایها الناس ببینید، این هم سند حرفی ما! امیدوارم موفق بشه این آقا به هر حال ...

من جزئیات پولی که همراهشون بوده اطلاع ندارم. شاید ایشون چون پذیرش دکترا داشته شرایطش فرق می کنه،چون دانشجوی دکترای پژوهشی لازم نیست که دائم در شهر دانشگاهی اش ساکن باشد.موقع ورود توی فرودگاه هم فقط ویزای ما رو چک کردن نه نامه پذیرش و میزان پول همراه رو.
من هم موافقم که بدون دانش زبان آلمانی پیدا کردن کار خیلی خیلی سخته.
من هم فکر می کنم رفتنش الان به ایران وابستگی اون رو به خانواده بیشتر می کنه و دل کندن مجدد از ایران براش سخت تر خواهد بود.
قسمت عمده حرف من هم همین است که قبل از هر کار مهمی آدم باید کامل تحقیق کنه و با در نظر گرفتن شرایط و واقعیت ها اقدام کنه.
هر کس تجربیات خودش رو در زندگی داره و بسته به مهارت ها و توانایی های آدم ها تحمل سختی ها متفاوت هست.بعضی ها می تونند این غربت و دوری و مشکلات مالی رو تحمل کنند و بعضی ها نمی تونند. مهم اینه که آدم بپذیره گاهی تصمیمی که گرفته صحیح نبوده و شهامت اقرار به اشتباه رو داشته باشه

چه قدر سخت گفتی از این سعید طفلی من دلم کبابش شد

این مجسمه های پاییزی قشنگن ولی بهار داره میاد تم بهاری بذار دیگه(خواننده پررو)

آره بنده خدا در شرایط سختی قرار داره.
این عکس ها از قبل در سیستمم منتظر بودند و چون دیدم پست غمناکه کلا زدم توی حس و حال پائیز

محبوبه 81 شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:24 ب.ظ

سلام دوست جوون

دلم سووخت برای این آقا سعید واقعاً شرایط سختی رو میگذرونه ولی باز خوبه که شما بهش کمک میکنید یعنی شانس آورده که با شما آشنا شده. به نظرم بهترین راهکار براش اینه که زودتر کار پیدا کنه . کلاً پست دلگیری بود اگه اون عکس خارپشتای خندون رو نمیذاشتی فک کنم گریه م میگرفت

سلام دوست جوونی
من هم دلم سوخت. این تنهایی که اون داره با خاناوده فقط پر میشه ما خیلی نمی تونیم بهش کمک کنیم.
ان شالله که بتونه زودتر کار پیدا کنه و تحقیقات و درسش هم شروع بشه تا سرش گرم بشه.
نه گریه نکن خانومی. برای همه زندگی ها سختی و مشکلات هست

نانی شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:22 ب.ظ http://www.abcd1.blogfa.com

لیلی بانو شما هم سر کار می رین اونجا..... .فکر نکنم تو به نظر ما یه دار می ای
باز هم خدارو شکر که سعید شما رو اونجا داره .اما همین یه بار که برگرده ایران و دل تتنگیش رفع شه دیگه راحت می تونه زندگی کمه اونجا.حالا ببین.

مایه دار؟ جدا همچین برداشتی از نوشته های من میشه کرد؟؟ خوبه زنده موندیم و دیدیم که کسی ما رو مایه دار تلقی کرد من این همه عکس تزئینات می ذارم چون خودم دلم می خواد بخرم اما... برای همین عکس ها رو میذارم که با هم بگیم"آخخخخخخخخخی چه خوشگل اما چقدر گرونه!"
من فکر می کنم اگر برگرده ایران شاید دوباره دلش رو نداشته باشه که بیاد تو تنهایی و غربت

آبلوموف شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:40 ب.ظ http://ablomof.blogfa.com

مثل همیشه خواندنی بود .
:)

ممنون از نظر لطف تون

معصومه یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:21 ب.ظ http://puyanemaman.persianblog.ir/

آخی بنده خدا. واقعا هم غربت سخته ولی آخه رفت و برگشت به ایران هم خودش کلی هزینه برمی داره براش که. کاش اقلا می رفت تو خوابگاه دانشگاه اتاق می گرفت که دور و برش آدم باشه خب.

من هم با شما موافقم. غربت خیلی سخته. از اون طرف هم رفت و آمد به ایران هزینه بردار و دل وصل کن!! هست.
اتاق های خوابگاه هزینه اش بیش از این خونه ای هست که داره. من هم فکر می کنم اگر توی خوابگاه و نزدیک بچه های دیگه بود براش بهتر بود

گلهای زندگی من یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:34 ب.ظ httphttp://golhayezendegiyeman.blogfa.com/

وای چقدر لیلی جان غربت سخته وخیلی ناراحت شدم
عکسا بیست بیست بودند

آره خانومی،غربت خیلی سخته و دلگیره

آریا یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:41 ب.ظ http://aalmaan.blogfa.com

سلام لیلی خانم،


متن خیلی خیلی خوبی نوشته بودید. نظر تاتا خانم را هم خوندم، خیلی خوب بود. به قول شما خودش یه دونه پست بود!

خطاب به تاتا خانم:
میشه به من اجازه بدید تا متنی که نوشتید را توی وبلاگم منتشر بکنم؟ خواهشا به این لینک مراجعه کنید و کلمه ی "تاتا" را توی فسمت رمز وارد کنید. اگه از اون پست خوشتون اومد، بهم بگید تا در صفحه ی اول وبلاگ، منتشرش کنم.

http://aalmaan.blogfa.com/1390/12

اگه هم دوست دارید که جاییش را ویرایش کنید و یا عنوان پست را عوض کنید، توی قسمت نظرات همون وبلاگ بگید. ممنون میشم از لطفتون.

***********************************************

با سپاس از هر دوی شما
آریا

سلام
ممنون. بله تاتا خانوم مطلب خیلی کامل و جامعی نوشتند.
امیدوارم ایشون این کامنت رو بخونند.

mahtab مامان علیرضا یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:05 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سلام
میشه در کمتر هدر رفتن فسفر مغزم کمکم کنی؟
اون چه لغت انگلیسیه که به معنی مهاجر گریز هستش؟
یادمه صفته و تو کتاب زبان اموزشگاهمون به کشور المان چسبیده بود

سلام
ها؟! فسفر مغز رو باید استفاده کرد خوب نیست همین طوری خاک بخوره!

mahtab مامان علیرضا یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:20 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

من الان کلی دلم برا این اقا سعید سوخت

ما هم همین طور

سایه دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:50 ق.ظ

چقدر غربت و اقا سعید!!!!
عجب ملت با محبتی هستیم.خدا برا هم نگه مون داره.
فکر کسایی که تازه می خوان مهاجرت کنن هم باشین.با این سوگ نامه نظرات،که همه رو پشیموون کی کنین البته غیر منو

خب همه مون هنوز جنبه های انسانی در وجودمون هست که از ناراحتی دیگران غمگین بشیم و اون رو ابراز کنیم.
هر کس می خواد مهاجرت کنه حتما همه شرایط رو می سنجه و با دید باز اقدام می کنه نه با رویابافی و صرفا شنیده هایی از این و اون!

مریم دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:42 ق.ظ

من که حاضر نیستم بیام اونجا درس بخونم! حتی با اینکه شما اونجا هستین! ولی اصلا ناراحت نشین ها، برای مهمونی و خوردنی دعوتم کنین حتما میام!

خواهش می کنم بیاااااااااااااااا.
برای هر چی خودت دوست داری ولی بیا

عطیه دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:17 ق.ظ

سلام دوست جونی عزیزم. با خوندن این پست یاد غریبی خودم افتادم تا کسی توی غربت نباشه حال سعید آقا رو درک نمیکنه. ازشما و آقای همسر هم خیلی ممنون که تنهاش نذاشتین.عکسات مثل همیشه خیلی زیباست لیلا جون

سلام دوست جونی
تو هم که توی غربتی حال سعید رو بهتر درک می کنی. فعلا که در فکر رفتن به ایران هست و با چیزی دیگه ای کار نداره
قابل نداره خانومی. کدوم رو می پسندی؟

mahtab مامان علیرضا دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:20 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

یعنی میدونی و نمیخواهی بگی بهم ؟
دوروزه انقدر فسفر سوزوندم که دیگه چیزی نمونده برسم به سوختن خود مغزم از دود این فسفر سوزی

من نمی دونم

قاسم زاده دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:29 ق.ظ http://rangebarg.blogfa.com

سلام.
امیدوارم که به همراه آقای همسر، تو اون غربت موفق باشین
یه سوال دارم اگه اطلاعاتی دارین ممنون میشم بهم بگین
من ارشد سینما دارم و میخوام دکترام رو بخونم. نمره آیلتس 6 هم دارم. آیا دانشگاهی هست در آلمان( خصوصا شهربرلین) که فقط انگلیسی زبان باشه. یا بشه دوره زبان آلمانی رو در همانجا گذراند؟
ممنون میشم جواب رو برام کامنت کنین

سلام
ممنون
پذیرش دکترا به زبان انگلیسی بستگی به استاد راهنما داره که قبول کنه دانشجویش تزش را به انگلیسی بنویسد یا نه. باید با استاد هماهنگ کنید. اگر پذیرشتون به آلمانی باشه باید یک دوره کلاس زبان آلمانی در ایران رفته باشید تا بهتون ویزا بودن

تاتا دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 ب.ظ

ممنون که اینهمه در نوشتن پست هاتون و جواب به نظرات دیگران صادق هستید.
یکی از نظرات رو می خوندم که نوشته بود شما باید پشتوانه مالی داشته باشید و شما جواب دادید عکس ها به چه علت هست و صادقانه جواب دادید
من ساکن ایران هستم ولی از اونجا که حدود چهار پنج سالی هست ادامه تحصیل و زندگی در یک کشور دیگه رو جستجو می کنیم اطلاعات جمع کردیم. همینطور دوستان ما که اکثرا در رشته مهندسی هستند برای ادامه تحصیل و یا زندگی به کشور های مختلفی رفته اند چند ماه دیگه یکی از دوستانمون برای گرفتن دکترا در رشته مهندسی به آلمان خواهد آمد.
شاید قسمت ما هم باشه
فعلا که داریم تلاش می کنیم

ممنون خانومی که این طور صادقانه نظرتون رو بیان می کنید.
ان شالله که با تحقیقات کامل و با دید روشن تصمیم بگیرین و آینده ای امیدبخش در انتظارتون هست

مهسا دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:59 ب.ظ http://sarneveshtehman.blogfa.com

خیلی ناراحت شدم واسه آقا سعید امیدوارم مشکلش حل بشه..اما به نظر من الان با این وضعیت بی پولی بمونه بهتره ..اگر برگرده هم هزینه دوباره واسش می شه و هم دوباره وابسته خانواده...
همسر من انکارا دانشجو دکتری هست و من اخر این هفته می رم پیشش.. ابان ماه که رفتم فهمیدم که ایران واقعا امکانات زیاد داره اما خوب...
حالا من مشکل زبان ندارم. ترک هستم. اما اونجا دیدم پول آب و برق و گاز... واقعا زیاده نسبت به ایران..

ان شالله. من هم فکر می کنم موندن براش بهتره.
ان شالله که این تجربه جدید براتون شیرین و به یادماندنی باشه.
هزینه های مصرفی در کشورهای دیگه اکثرا بالاتر ایرانه. صرفه جویی برای اونها بامعنی تره

سارا.ص دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:13 ب.ظ

لیلی عزیز با اجازه لینکتون کردم ...بعدا بیشتر می نویسم...ارزو های سبز

خیلی ممنون

سارا.ص دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:14 ب.ظ

یادم رفت.....shasusaname@blogfa.com

احتمالا منظورتون
http://shasusaname.blogfa.com/
هست

مامان رادمهر سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:14 ق.ظ http://radmehr435.blogfa.com

سلااااااااااام لیلی جون خوبید ؟
لیلی جون در شرایط بورسیه محدودیت سنی وجود داره؟
اماااااااااا با خوندن پستتون نمیدونم چرا به این نتیجه رسیدم که هر جا بری اسمان همین رنگ است شاید اشتباه میکنم
واقعا دستتنون درد نکنه که بهش کمک میکنید و شانس دیگه آقا سعید اینه که شما سر راهش قرار گرفتید انشالله شما و آقا سعید موفق باشید و با دست پر برگردید

سلام
الحمدلله ما خوبیم.
من اینجا دانشجویان اروپایی بیش از 30 سال رو هم دیدم که از بورس استفاده می کنند. ولی خب فکر کنم نرمالش زیر 30 سال باشه
مشکلات و سختی همه جا هست آدم نباید فکر کنه فقط خودش هست که توی زندگی مشکل داره.
ان شالله

زینب سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:35 ق.ظ http://www.bahary72.blogfa.com

بهار سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:00 ب.ظ

هم توی پستا و هم قسمت نظرات پراز اطلاعات خوبن واقعا آفرین لیلی جان من خودم اوایل واقعا همه چی واسم مثل کابوس بودو می تونم بگم خاطرات خوبی ندارم ولی کلی تجربه کسب کردم و خداروشکر الان هم من هم همسرم واقعا احساس بهتری داریم به خصوص که الان از نظر اقتصادی وضعیت خیلی بهتری داریم و می تونم بگم تقریبا جا افتادیم اینجا ولی آدم با اومدن به اینجا دچار دوگانگی میشه.امکانات اینجا رو می بینی و خیلی رفتارهایی که تو کشورت هست اینجا وجود نداره و مسلما خیلی رفتارها هم مردم اینجا دارن که واسه ما قابل هضم نیست.فکر می کنم آدم باید قبلش خیلی تحقیق کنه و بدونه واقعا تو یه کشور دیگه چی ممکنه بدست بیاره که تو کشور خودش نمی تونه.در هرصورت خیلی خیلی مهمه که با یه دید باز و البته پشتوانه مالی به یه کشور دیگه بریم.

امیدوارم این اطلاعات به درد کسی بخوره. کسی که تصمیمش را گرفته کاری به حرف های دیگران ندارد. بعضی ها اصرار دارن که هر چیزی رو خودشون تجربه کنند.
با تشکر از دوستان عزیزی که کامنت می ذارن و نظرات و تجربیاتشون رو در اختیار من و بقیه می گذارند.
خانومی می تونی آدرس ایمیلت رو برای من بنویسی؟

سارا.ص سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 05:27 ب.ظ

بله درسته عجله داشتم

*فاطمه* جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:28 ق.ظ http://daftarezendegieman.mihanblog.com/

چقدر سخته آدم تو غربت زندگی کنه...
اون شمعا چه خوشگله. یعنی چی در باغ کاربرد داره؟ یعنی باید بذارنش تو باغ؟ نخندی از سوالما.

زندگی در غربت سختی های خودش رو داره. اون تزئینات و مجسمه ها مال توی باغ هست شمع ها رو باید روی میز چید! توی باغ یا توی خونه

میم چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:03 ب.ظ http://mimfaf.blogspot.de

سلام مرسی از اطلاعاتتون.
نوشتین شهریه برای مقطع دکترا ترمی کمتر از 100یورو هست! الان واسه دکترا تو مونیخ شهریه چنده؟
مدرک ارشد دانشگاه آزاد ایران رو قبول میکنن؟مخصوصا این دانشگاه.

http://de.wikipedia.org/wiki/Ludwig-Maximilians-Universit%C3%A4t_M%C3%BCnchen

سلام
من اطلاعات رو برای شهر خودمون نوشتم توی مونیخ هزینه های حمل و نقل بالاتره و احتمال بسیار زیاد شهریه ها بیشتر هست. باید از بچه هایی که اونجا تحصیل می کنند سوال کنید من اطلاع ندارم.
من قبلا شنیده بودم که مدرک دانشگاه آزاد رو قبول نمی کنند ولی الان اطلاع ندارم. این دانشگاه بهترین دانشگاه مونیخ هست و احتمالا متقاضی زیاد داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد