زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

وسایل راحتی برای سفر با ماشین

خب در ادامه تبلیغات!! من برای محصولات TCM کاتالوگ ماه قبلش که وسایلی که در سفر با ماشین نیاز هست رو معرفی می کنم. البته به نظر من یک سری وسایلش مثل DVD player برای سفر نیاز نیست چون آدم میره سفر که مناظر جدید رو ببینه نه این که با همون وسایل بازی الکترونیکی که توی خونه چشمش رو به کار می گیره بازی کنه. فکر کنم نسل ما و نسل های بعدی مون هنگام پیری با عینک های ته استکانی که چه عرض کنم ته لیوانی زندگی خواهیم کرد!! مگر این که تکنولوژی لیزر و لنز به کمک مون بیان!
به تعداد کامنت های این پست من برای تبلیغات محصولاتشون پول دریافت می کنم!!!!!!!!(کامنتی 5 یورو!)
بعدا نوشت: ای بابا شما شوخی من رو جدی گرفتین؟؟!! پول تبلیغات کجا بود. مگه توی ایران شعبه داره که من بخوام تبلیغش رو بکنم؟


دوربین ماشین

هندزفری


جاعینکی

جاموبایلی

آینه کنترل صندلی عقب

صندوقچه آویزان

نگه دار تبلت

DVD-player

پازل آهن ربایی


لایه محافظ کمربند ایمنی

متکای صندلی ماشین

آویز لباس در ماشین(من نمی دونم این لباسه آویزون کردنش واجبه!؟)


قلاب برای صندلی های عقب ماشین

پایه نگه دار

گردن نگه دار!!

چمدان کودک با قابلیت سواری دادن!

یخچال برقی

خنک نگه دار

ظروف کوچک فانتزی برای بچه ها

تلمبه برقی

دوچرخه نگهدار ماشین


این خیلی خوبه:میز و صندلی تاشو

قبض برق

اول از همه پیشاپیش میلاد ناجی عالم بشریت،رو به همه تبریک میگم. در این شب و روز عزیز ما غریبان رو هم در دعای خود فراموش نکنید.


چند روز پیش قبض انرژی یا همون برق مون اومد. از تاریخ 27.04.2013 تا 2.5.2014 به مدت 193 روز میزان مصرف مون 601کیلو وات ساعت بوده است و طبق حساب و کتابی که توی رسید نوشته بهشون بدهکار شدیم.
 ما وقتی خونه رو اجاره کردیم نفر قبلی یک دختر بود که تنها توی خونه زندگی می کرد و طبق قانون شهرداری ما به عنوان مستاجر جدید همان مبلغ قبلی را پرداخت می کنیم تا بعد از مدتی مثلا 6 ماه قبض جدید صادر شود و مشخص شود که میزان مصرف ما چقدر فرق کرده. یعنی به طور پیش فرض مثلا ما ماهی 35 یورو برای انرژی برق(گرمایش و پخت و پز و روشنایی و ..) پرداخت می کنیم و در سررسید حساب می کنند که مصرف ما چقدر بوده اگر از این مقدار بیشتر یا کمتر باشه مابه التفاوت پرداخت می شه و برای دوره بعدی رقم پرداختی تغییر می کنه. مسلما ما که دو نفر بودیم نسبت به یک نفر میزان مصرف مون بیشتر بود و هم چنین غذاهای ایرانی که همه کلی سرخ کردن و جا افتادن و این مراحل رو داره مصرف رو بالا می بره.البته این تغییر برای همون اوایل بود و بعد از اون میزان مصرف مون تقریبا مشخص شده است.
 کلی توضیحات و قیمت واحد و پایه و مالیات بر انرژی و اینها هم توی رسید نوشته و هزینه حضور فردی برای خواندن کنتور هر سال رو هم قید کرده.در واقع پول رو خودشون از حساب اتومات هر ماه برمی دارن و این رسید برای اطلاع هست یعنی همون اول که خونه رو تحویل گرفتیم به شهرداری  مراجعه و قرارداد تنظیم کردیم و شماره حساب جدید رو اعلام کردیم و بقیه کارها اتومات انجام میشه. قیمت پایه رو هم نوشته 23.65 یورو بر کیلو وات ساعت. حالا این رقم رو درست تشخیص دادم نمی دونم از بس عدد توی یه ذره کاغذ هست!!

یک نمودار هم داره میزان مصرف رو به چهار دسته "خیلی خوب"،"خوب"،"زیاد"،"خیلی زیاد" برای 1 و 2و 3 و 4 نفر محاسبه کرده(بدون در نظر گرفتن متراژ خونه و فقط تعداد نفرات رو در نظر گرفته) . میزان مصرف این دفعه ما در رده خیلی خوب قرار داشت. چون انصافا پارسال هوای زمستان جز چند هفته که خیلی سرد شد خوب بود و من هم که کلا از گرما فراری هستم و بیشتر دوست دارم لباس زیاد بپوشم تا هوایی که تنفس می کنم گرم باشه. یعنی ترجیح میدم مثل خرس قطبی!! لباس بپوشم ولی هوای خونه رو گرم نکنم. از هوای گرم فراری هستم. به خاطر همین مصرف مون در دسته خیلی خوب جا گرفته.

خب این رو هم تعریف کنم و بریم سراغ عکس ها؛ من برای دکتری که می خواستم برم از توی کتاب دکترهای شهر دنبال یک دکتر متخصص خانم می گشتم. یکی یکی اسم های دکترها رو توی گوگل جستجو می کردم که ببینم تصویر زن میاد یا مرد!! خب چی کار کنم از روی اسم نمیشه تشخیص داد که زن هستن یا مرد!! همه متخصص ها رو جستجو کردم که مرد بودن دیدم چاره ای نیست و باید از بین همین آقایون یکی رو انتخاب کنم. البته معاینه نداره و فقط آزمایش هست ولی من دلم می خواست خانم باشه. خلاصه شروع کردم از اول لیست اسم و فامیل دکترها رو کامل توی گوگل جستجو کردم که بر حسب نزدیک بودن مطب تصمیم بگیرم. چون اینجا همه ی دکترها سایت دارن و آدرس و مشخصات و مدرک و تجربه و دوره های گذارنده و تیم همکارشون رو معرفی کردند. دومین مورد وقتی سایتش باز شد دیدم که یک خانم هست!! فهمیدم که من برای اسمش که Jung بود جستجو کردم که تصاویر همه مرد بودند(فکر کنم یک نویسنده یا فیلسوفی به همین نام هست که فقط عکس اون می اومد) ولی این خانم چشم بادومی اسم ژاپنی یا چینی داشت

هفته قبل در شهر ما جشنواره تولیدات انگور!! یا همون مشروب بود. البته جشنواره که فقط قسمت نوشیدنش برپا بود.


چادرها و میزهای جشنواره


میز و صندلی های جشنواره


بساط گل فروشی در شهر ما همیشه پررونق است


گل فروشی


گل فروشی

شماره تلفن غلط

چند روز یکی از بچه های ایرانی که برای اولین بار به تلفن خونه مون تماس گرفته بود می گفت که شماره رو اشتباه گرفته و جالبه که گفته سلام و طرف هم بهش گفته سلام. اون هم فکر کرده بوده خب درسته و احوال پرسی کرده بوده و سراغ آقای همسر رو گرفته و طرف بهش گفته همچین کسی نداریم!! یعنی فکرش رو بکن توی آلمان توی شهر فسقلی ما یکی شماره خونه ما رو غلط بگیره اون وقت طرف فارسی هم حرف بزنه!!
چند روز پیش مینا اومده بود خونه مون.کلی از همکلاسی های حسود آلمانی اش تعریف کرد که از وقتی که مینا موفق شده یک بورس تحقیقاتی بگیره بهش حسودی می کنند. مینا از اون جایی که خودش هم میگه دختر اجتماعی و روداری هست می خواست تکلیفش رو باهاشون روشن کنه. روز اول حضورش توی گروه هم بهشون گفته بود که من اگر چه هم وطن شما نیستم و از کشوری جهان سومی میام ولی اینجا در زمینه تحقیقات و فعالیت علمی با شما برابر هستم. حالا قرار بود مینا هم کلاسی هاش رو به ناهار دعوت کنه و حرفش رو بی رو دربایستی بهشون بزنه. می گفت خوبی آلمان ها این هست که تعارفی نیستند. مثلا اگر بهشون بگی من حس می کنم تو از این که من این بورس رو گرفتم ناراحتی؟ طرف میگه آره!!! یا بهشون بگی من شنیدم این حرف رو پشت سرم زدی کتمان نمی کنند. خلاصه منتظر نتایج مذاکرات مینا با همکلاسی هایش هستیم.
استاد مینا خوب هواش رو داره و کلا اخلاقش طوریه که تازه واردها رو حمایت می کنه . قبل از اومدن مینا هم به همه گفته بوده که یک دختر از شهر کوروش کبیر قراره بیاد(مینا شیرازی هست). مینا می گفت استادش که تا حالا دانشجوی ایرانی نداشته و از وقتی مینا و فعالیت هاش رو دیده به این نتیجه رسیده که ایرانی ها خیلی مستعد و باهوش هستند!! و همین طور عاشق کشور ایران شده و قصد سفر به ایران رو داره و تصورش هم از ایران، تصاویر زیبای مناظر تاریخی ماست و خیلی از جامعه و محیط اجتماع خبر نداره. امیدواریم که از سفرش به ایران خاطره خوبی براش بمونه.
(خودمون هم می دونیم که هوش ما ایرانی ها در حد متوسط هست و این که خودمون!! میگیم ما جزء بااستعدادترین مردمان دنیا هستیم در واقع داریم باد تو آستین خودمون می کنیم!! )
مینا می گفت الکساندرا(کارمند اداره دانشجویان خارجی دانشگاه) و همسرش همیشه بهش می گفتند فرهنگ شرقی و تمدن بزرگی که از آن آمدی را حفظ کن. مینا گفت من نمی فهمیدم منظورشان چیست. آخرش یکبار ازشان پرسیدم یعنی چی؟ منظورتان چیست؟ بهش گفتند برای ما این جالب بود که ظاهر تو از وقتی که اومدی تا حالا تغییر نکرده! نه رنگ مو نه چهره نه لباس و ... و نه دنبال تور کردن پاسپورت اروپایی هستی.گویا سابقه ذهنی خوبی از دختران شرقی/ایرانی نداشتند.(در نظر داشته باشید که شهر ما دانشجویان ایرانی کمی داره و اونها با همین تعداد کم نتیجه گیری کردند. این مسئله به همه ی دختران ایرانی برنمی گرده)

عکس های زیر مربوط به یک ماه قبل از درخت های شاه بلوط هست. الان همه ی گل ها ریخته و بلوط های ریز جاش پیدا شده. این بلوط ها رو توی پائیز بو میدن و می فروشند.