زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

پزشک خانواده

چندی قبل در راستای خیابان گردی به همراه ارمیای خوش به حالی شده تصمیم گرفتم بروم سراغ پزشک خانواده. از آنجایی که بیمه ما برای معرفی پزشک خانواده اجباری نذاشته بود ما در این مدت پزشک خانواده نداشتیم و با خوددرمانی و داروهایی که از ایران آورده بودیم و مشاوره های پزشکی از ایران از پس بیماری هامون براومده بودیم. خلاصه سر خیابون تابلوی یک زوج پزشک دیدم که یکی خانم بود و یکی آقا.گفتم این خیلی برای ما مناسب است داشتم کالسکه ارمیا را پارک!! می کردم که خانومی آمد و گفت اگر می خواهی کمکت کنم که کالسکه رو ببری داخل. خانه های خیابان ما قدیمی است و اکثرا در ورودی شون پله می خوره و بیشتر خانه های مجاور خیابان هم مطب دکتر و دفتر وکالت هست. خلاصه گفتم نه کالسکه رو همین جا می ذارم. وقتی رفتم داخل مطب متوجه شدم که این خانم منشی دکتر هست. اکثر دکترهایی که ما تا حالا رفتیم دو نفری با هم مطب دارند. یعنی با سبک خانه های اینجا که یک راهروی دراز هست و دو طرف راهرو چند اتاق. یکی از اتاق ها میشه دفتر منشی ها و یکی دیگه اتاق انتظار و یکی آزمایشگاه و دو سه تا اتاق هم برای دکتر و کمک دکترها. خلاصه برای منشی  توضیح دادم که من و همسرم پزشک خانواده می خواهیم و در این مدت نیازی به دکتر نداشتیم! منشی پرسید عربی بلد هستی؟ من گفتم نه. اون گفت که من لبنانی هستم. چند منشی و کمک دکتری که اونجا بودند کلی سعی کردند از ارمیای متعجب خنده بگیرند که بی فایده بود مشغول صحبت با منشی بودم که آقای دکتر سر رسید و با عجله و بداخلاقی گفت ما بیمار جدید قبول نمی کنیم و ظرفیت پر است. دختره گفت اینها توی همین خیابون زندگی می کنند. خلاصه با پادرمیانی منشی ،آقای دکتر قبول بفرمودند و گفتند که بدون نوبت قبلی ویزیت امکان پذیر نیست و پرسید که آلمانی خوب بلدی؟ و می خواست برای پزشک کودک هم شرط بذاره که گفتم ارمیا پزشک خودش رو داره. خلاصه یک نوبت برای دو روز بعد به ما داده شد و من تاکید کردم که تفکیک جنسیتی رعایت شود. وقتی شماره تلفنم را می دادم منشی پرسید اسمت چیست و اسم خودش را هم گفت. اسمش سکینه بود ولی جوری تلفظ کرد که من نفهمیدم و وقتی روی کاغذ نوشت فهمیدم چی گفته بود!
خلاصه روز موعود به اتفاق آقای همسر و ارمیای خواب آلود رفتیم. اول رفتیم پیش خانم دکتر. دکتر پرسید مشکلت چیه؟ دیدم اگر بگم کمردرد و دل درد و سردرد میگه به خاطر کم خوابی و بچه داری طبیعی است. گفتم چک آپ می خوام که گفت بیمه برای 35 سال به بالا هزینه چک آپ رو پرداخت می کنه. خب دیگه حرفی نداشتم بزنم و حال خانم دکتر رو پرسیدم
نوبت بعدی آقای همسر بود که کمردرد زمستانه اش را از آقای دکتر پرسید و دکتر گفت حدود 40% آلمان ها به علت کمبود ویتامین D کمردرد دارند و خلاصه قرار شد آزمایش ویتامین D بدهد. من خستگی آقای همسر را هم گوشزد کردم که آقای دکتر از پس عینکش نگاهی یه ارمیا که با عجله (از ترس این که الان اتاق را ترک کنیم و اون هنوز کامل همه جا رو دید نزده باشه ) داشت گوشه و کنار مطب را می کاوید انداخت و گفت من خودم دو تا پسر دارم، خستگی برای والدین تا دوسالگی کودک امری طبیعی است.
مطب دکترهایی که ما تا حالا رفتیم یک اتاق پذیرش یا منشی داره و یک یا دو اتاق انتظار و دو سه تا اتاق صحبت که بستگی داره با دکتر یا کمک دکتر بخوای صحبت کنی. اکثر افراد هم اسم و سِمَتشون را روی لباس شون نصب کرده اند. این مطب دیگه خیلی با کلاس بود چون توی اتاق انتظار که نشسته بودیم از بلندگو اسم مریض بعدی و شماره اتاقی که باید مراجعه می کرد را اعلام نمودند!!
کمک دکترها (اسمی است که خودم گذاشتم) معمولا یک سری معاینات اولیه و گاهی مشاوره می دهند. در آزمایشگاه هم وزن و خون گیری و فشار و تحویل نمونه ادرار انجام میشه و نتیجه یادداشت میشه و وقتی میری پیش دکتر توی پرونده ات می خونه. البته کمک دکترها دوره های مخصوص هر مهارت رو گذرانده اند. مثلا دوره رژیم غذایی برای بیماران مسن و یا کار کردن با کودکان.
البته درمانگاه و ساختمان پزشکان که برای این منظور طراحی شده دکورش فرق می کنه. این معماری که توضیح دادم مربوط به خانه های قدیمی تغییر کاربری شده به مطب بود. این بیمه جدید ما که دولتی است هزینه ویزیت دکتر و آزمایش و دارویی که دکتر تجویز کنه رو پرداخت می کنه. اگر آزمایش یا دارویی خارج از هزینه بیمه باشه خود دکتر می پرسه که می خواید انجام بدین یا نه؟ برای مراجعه به متخصص هم باید معرفی نامه از پزشک خانواده ات داشته باشی.
نتیجه آزمایش آقای همسر هم با پست به خانه رسید و دکتر یادداشت کوتاهی بر آن نوشته بود و نسخه دارو را هم داخلش گذاشته بود. البته نسخه روی برگه سبز نوشته شده بود که معنی خصوصی میده و هزینه اش را بیمه پرداخت نمی کند(یعنی دارو ضروری نیست)
برای مرخصی از محل کار به علت بیماری هم باید از پزشک خانواده نامه گرفت. شقایق که بیمه خصوصی داشت می گفت من هیچ وقت در مطب دکتر معطل نمی شدم و فوری به من نوبت می دادند.
اینها اطلاعات من از پزشک خانواده است که با توجه به عدم ارتباطی که با پزشک داشتیم کامل نیست. حتما دوستان دیگر بهتر از من اطلاع دارند.
عکس های زیر حاصل گشت و گذار من و ارمیا در محله های قدیمی اطراف خانه مان است.


آب خوری قدیمی


مجسمه مسیح مصلوب


گوشه دنج


رستوران در محیط باز


تابلوهای آویزی که در اینجا خیلی مرسوم است

نظرات 25 + ارسال نظر
سیمرغ سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:29 ق.ظ http://http://janemoshtagh.mihanblog.com/

گلدونای پای پنجره ها خیلی قشنگه.چه گلی هست؟

اسمشون رو بلد نیستم. ولی توی شهر خیلی زیاده

پیمان سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:29 ق.ظ

بسیار عالی بود، ولی من محو اون ابخوری قدیمی شدم. کاش ما هم تو شهرامون یه همچین چیزای نوستالژیکی رو نگه میداشتیم و برلشون ارزش قائل بودیم. کاشکی ... (آخرش رو با سوز و گداز بخونین)

کاش ما هم نمادهای قدیمی شهرهامون رو دوست داشتیم مثل آب انبارها و نماهای قدیمی و منتظر کسی نمی موندیم تا بیاد نجاتشون بده.

فردا سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:49 ق.ظ http://med84.blogfa.com

سلاممممم.
میخواستی ب خانم دکتر بگی که تا سی و پنج سالگی هنوز هجده سال وقت نداری!!!
ینی اونحا تا سی و پنج نمشه چکاپ داد؟!
من دبگه شدیدا مشتاقم ارمیا رو ببینم! اون موقع تا حالا هم که توقع نداشتم! واسه این بوده که میخواستم بذارم بچه از اب و گل دربیاد و چهره ش ثابت تر شه!!!

سلام
این خانم دکتر به من خیلی امید داشت
چکاپی که هزینه اش را بیمه بدهد از 35 سال به بالاست.
لطفا همون طوری کم توقع باقی بمانید چون این پسر گریه کن هیچ جذابیتی ندارد

Neda سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:15 ب.ظ

لیلی عزیز, منم بیمه ی دولتی دارم و برای رفتن پیش پزشک متخصص نیاز به برگه از طرف پزشک خانواده ندارم. از ساله ٢٠١٣ دیگه نیازی به داشتن برگه از پزشک خانواده نیست. حتما این مورد رو از بیمه تون سوال کنید, چون کارتون راحت تر میشه و میتونین مستقل از پزشک خانواده پیش هر متخصصی که مایل هستین برین. انشالله که همیشه سالم باشین.موفق باشی.

ممنون خانم گل. شما چه کم پیدایین.
راستش من نمی دونم چرا وقتی رفتم پیش متخصص نوبت بگیرم گفت با معرفی نامه بیا؟ به نظرت چرا این طوری گفت؟

رخساره سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:33 ب.ظ http://doctoregharib.mihanblog.com

چه با کلاس که میفرستن دم خونه...خیلی خوش میگذره اینجوری به دکتراشون...به شرطی که بیمه پولشونو به موقع بده

نتیجه آزمایش های تخصصی مثل نوار قلب و اینها رو اگر بخواهی برایت یک نسخه اش را پست می کنند
من بعد مریضانه اش را می دانم ولی بعد دکترانه و حق بیمه و نحوه پرداخت رو اطلاع ندارم.

بهاره سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:59 ب.ظ

اطلاعات خوبی راجع به پزشکی بود و عکس ها هم مثل همیشه زیبا بود.

خواهش می کنم قابل شما رو نداشت. اصلا چشماتون قشنگ می بینه!

بسامه سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:50 ب.ظ

اخیییییی ارمیای کوچولو...
اصلا مرد باس این شکلی باشه
جیگرشو
یه سوالی دارم عزیزم.. اینکه داروهای ساده مثل مسکن اونجا قیمتش چطوریه؟ مثلا گرونه؟
ایا المان اجازه می ده ما دارو با خودمون ببریم اونجا؟ یا نه.. مثل مالزی اجازه بردن دارو نداری؟
از یه لحاظ من خیالم راحته چون به هیچ عنوان ادم دکتر برو نیستم.. اصلا اسم دکتر رفتن که میاد دارو خوردن که هیچی..

این شکلی باشه یعنی باید گریه کن باشه یا بی خنده؟
راستش رو بخوای چون من تا حالا بدون نسخه دارو نگرفتم خبر ندارم. ولی فکر کنم دوستان می گفتند مثلا آموکسی سیلین دونه ای 2 یورو هست.
ما با خودمون از ایران کلی دارو آوردیم. از کسی تا حالا نشنیدم که در ورود دارو مشکل داشته باشه.
از بابت دکترهای اینجا هم خیالت راحت باشه به این زودی دارو نمی دن! همه اش میگن استراحت کن و چای بنوش!

مهسا سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:39 ب.ظ http://sarneveshtehman.blogfa.com

نمی دونم چرا نسبت این دکتری که گفتی حس خوب نداشتم.. حس کردم بد اخلاقه... یا نه؟؟؟

با ارمیا حسابی خوش می گذرونید ها... شاد باشی و سلامت عزیزم.

منم اول حس کردم بداخلاق ولی وقتی رفتیم پیشش خوش اخلاق بود مخصوصا وقتی باهاش انگلیسی حرف زدیم . احتمالا اون لحظه عجله داشته.
ارمیا فقط جنبه تو کوچه و خیابون رفتنش خوبه گریه های بی وقفه توی خونه اش قابل تعریف نیست

همطاف یلنیز چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:32 ق.ظ http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
.
"استراحت و چای" خوبه ها
.
این طرح پزشک خانواده گویا اینجا هم پا گرفته منتهی بیشتر شهرهای کوچک و روستاها... احتمالا تا چندسال دیگه برای ما هم جا میوفته
هم زیاد مطب پزشکنرفتن، هم زیاد دارو نخواستن. ان شاءالله
.
از اینکه در شهری پرگل و پر مجسمه! زندگی می کنید خوشحالم. لااقل ارمیا (جز سرما و کمبودآفتاب) در محیطی آرام و دیدنی سالهای نخستینش رو می گذرونه

سلام و سلام
کلا هر چیزی به تنبلی نزدیک باشد رضایت بخش است
ان شالله که با اجرای صحیح این طرح و به مرور اوضاع بهتر بشه.
ممنون از نگاهت به فسقل شهر و ارمیای کوچولوی ما

بسامه چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:56 ق.ظ

نه دیگه.. یعنی شبیه اون شکلک باشه.. اخمووو
چه معنی داره بچه هی نیشش تا بنا گوشش باز باشه... بابا لااقل از پشت سرش عکس بنداز.. از کالسکه اش که یه پاش بیرونه هم قبوله...
وای اون استراحت کن رو هستم... اصلا بگن فقط فقط استراحت کن.. همه اش استراحت کن..
چایی هم که خود به خود در زندگی ما ترکها جریان داره...
اهان گفتم چایی...
از چایی های اونجا هم بنویس.. چایی ایرانی یا شبه ایرانی پیدا می شه؟ من یه بار چایی ترکیه رو خوردم مزه کاهگل می داد..

ای بابا تو هم مثل این دوست دورگه امون فکر می کنی که میگه بچه نباید بخنده باید جدی باشه!
ای پرکار استراحت دوست اگر آدم مریض باشه که حال کار کردن نداره خودش غش می کنه تو رختخواب.
شهر ما مغازه ایرانی نداره ما چای از مسجد ترک های ترکیه می گیریم که مزه اش معمولی.
این آلمان ها هم تا دلت بخواد چای های گیاهی سبز و سرخ دارن.

فردا چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:12 ق.ظ

باشه! بازم صب میکنم تا اخلاقش بهتر بشه! بالاخره که باید یه روز رونمایی ش کنی!

ممنون از صبر جمیل شما خواهر گرامی.
آآآآآآآآآآه کی آن روز برسد؟ خدا داند

مریم چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:46 ق.ظ

یه آدم رو اون نیمکته خوابیده!!! آره؟!؟
یعنی انقد دنجه؟!

تازه یارش هم کنارش نسته بود که من از توی کادر حذفش کردم. برای استراحت لمیده بود

زینب چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:53 ق.ظ http://www.bahary72.blogfa.com

سلام لیلی جون ان شاالله که همیشه سلامت باشیدواحتیاج به دکترنداشته باشید
اینجاهم همه بایدپزشک خانواده داشته باشن ولی چون خیلی گیرمیده من نرفتم یعنی فکرکنم هرهفته چک میکنه وضعیت وبرلی اونایی که سن بالای 50دارن وبرای ماهم توماه شایددوباربیادمن دوست ندارم

سلام
ان شالله
آخه هر هفته که نمیشه کسی بره چکاپ. هر 6 ماه یکبار برای آدم های سالم و اگر بیماری حدس زده باید با آزمایش کنترل کنه

فاطمه چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:19 ق.ظ

خیلی لایک

خیلی ممنون

سارا.ص چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:43 ب.ظ http://shasusaname.blogfa.com

وای عاشق اون پنجره ها با اون گلای سرخشون شدم ...واقعا کار از این شدنی ترم هست برای دوست داشتنی تر و دلچسب تر کردن فضای زندگیمون ؟...چرا تنبلیم ما هاااا؟
همین تغییرات کوچیکن که به زندگی رنگ و روح میدن..
پنجره های خونه ی یکی از اشناهامون پره از یه جور بوته ی گل که شاخه هاش مثل ابشار اویز میشه به پایین و گلای ریز زرد داره
مامان و پسر ددری شاد باشن و سلامت و همیشه به ددر

یک علتش شاید آب و هوا باشه که برای مناطق گرمسیر با آفتاب داغ گل بیرون از خانه جوابگو نباشه ولی شهرهایی که آفتاب داغ ندارن چرا زیبایی رو به شهر و کوچه شون هدیه نمی دن؟

ممنون خانومی

محجوبه چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 06:50 ب.ظ http://www.lebaseshokr.mihanblog.com

یا کریم
سلام لیلی جان
خوبی ؟
آدم روحش تازه میشه اینجا با حرفای جدیدی که می خونی ازت .
جشن شب قدر هم جالب بود + عروسی ها !
راستی روزه نمازات قبول بعد عید همو ندیدیم
شاد باشی و آروم
اللهم عجل لولیک الفرج

سلام خانومی
خدا رو شکر ما خوبیم.
روح شما چه باطراوت که با نوشته های من تازه میشه
ای بابا یعنی ما دیدن عید هم نرفتیم؟ عجب دوست های بی مرامی هستیم!
الهی آمین و ممنون از دعای خوبت

فاطمه چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:06 ب.ظ http://fat-h.blogfa.com

توی شهر ما دکتر محلی یا خانواده، امکان نداره با نوبت قبلی ببینه. می گن بیا بشین همینجا نوبتت بشه!

ای بابا عجب بساطی است. حالا باید دید کدوم روش باکلاس تره؟!

زهرا - گل بهشتی من پنج‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 06:38 ق.ظ http://www.golebeheshtieman.niniweblog.com

تنتان به ناز طبیبان نیازمند مباد!
عکسات طبق معمول حالمو خوب کرد.

ان شالله
ان شالله همیشه حالتون خوب باشه، و من هم بتونم حال شما رو خوب تر بکنم

زینب پنج‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:49 ب.ظ http://www.bahary72.blogfa.com

نمیدونم چه جوری بودکه همسایمون زیادمیرفت پیش پزشک خانواده فقط هم این نبودکسای دیگه هم میرفتن حتماچون اینا50سالشون بوده اینجوری زیادمیرفتن

لابد خودشون دوست داشتن برن. دلشون برای دکتر تنگ میشده!

شاران پنج‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:57 ب.ظ http://shaaraan.blogfa.com

چه خوشگله کاش منم اونجا بودم ، خوشگل و تمیزززز

شهر کوچیک ما برای کسایی که ساکن شهرهای بزرگ ایران هستند خیلی کسل کننده است. برای گشت و گذار و سفر تفریحی یکی دو روزه خوب

baball پنج‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:28 ب.ظ

سلام و سلامتی را برایتان آرزو دارم

کلا دکترا نقش مشاور و کمک را در تشخیص و درمان باید
داشته باشند' خود فرد باید با دقت در خوراکی‌ها و نحوه
زندگی اش ریشه بیماریها یا ضعف‌های جسمی و روحی اش
رو پیدا کنه '!

سلام
بله حق با شماست

اشکان شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:01 ب.ظ http://www.text-roshan.blogfa.com

salam
kheyli khoshhal misham age toye f-a-c-e-b-o-o-k hastin unja bishtar dar ertebat bashim
agaram nistin ke be weblogam ye cm bedin . mamnoon

سلام
اگر سوالی دارین که من جوابش رو بلد باشم خوشحال میشم کمک تون کنم

محجبه ی عینکی دوشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:12 ق.ظ http://smile1995.blogfa.com

عالی بود. من تازه اینجا رو پیدا کردم. همینجوری یه نفس چندین تا پست رو خوندم.
چه عالی که عکس می ذارید. خوشحالم باهاتون آشنا شدم :)

خوش اومدین. یک لیوان چایی شربتی چیزی بذارین دم دستتون تا مطالب در نظرتون شیرین جلوه کنه.
خوشحالم از آشنایی با شما و همین طور از خواندن مطالبتان. باز هم بیاین این طرف ها

علی پنج‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:11 ب.ظ

اتفاقا من دارم آلمانی A1 یاد میگیرم، دنبال یه مطلب درباره بیمه و پزشک خونواده و این چیزا می گشتم که مطلب شما خیلی مفید بود.
دو نوع تلفظ برای بیان بیماری استفاده میشه کدومش اونجا مرسوم تره؟ مثلا:
my kopf is weh یا Ich habe kopfschmerz؟

من اولی رو بیشتر شنیدم

Shabar سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 08:42 ب.ظ

سلام. مطالبتون بسیار مفید وجالب هست.خیلی ممنونم ازتون. ازین به بعد خواننده همیشگی مطالبتون هستم

ممنون از لطف تون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد