زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

پذیرایی ایرانی

اول خواندن این مطلب کارآفرین باذکاوت را پیشنهاد می دهم.

یکی از دوستانمان که دو سالی است به شهر ما آمده به تازگی کارش را عوض کرده. قبلا در یک رستوران کار می کرد و الان یک کار خوب در یک کارخانه پیدا کرده. می گفت کار در رستوران سخت است چون کارفرما وقتی تعداد مشتری ها زیاد می شود استرسش زیاد می شود و دائم غر می زند و ایراد می گیرد. صاحبکارش یک مرد روس و خانمش بودند که دو دخترشان علاقه ای به تحصیل نداشتند و به خاطر همین به این دوست ما که دانشجو بود گیر می دادند و گاهی که کاری را اشتباه انجام می داد بهش می گفتند مثلا تو دانشجویی و بلد نیستی این کار ساده رو انجام بدی!!می گفت یک بار برای کارفرمایش به درخواست خودش غذای ایرانی پخته که همه کلی خوششون اومده و روش پخت برنج دون شده رو ازش پرسیدن.

البته این دوست ما هم رو دور بدشانسی است چون مدرک فوق لیسانسش را که از یک دانشگاه معتبر ایران گرفته را استاد راهنما قبول نکرده. یعنی در واقع موضوع پایان نامه اش را قبول نکرده و گفته باید دوباره اینجا ارشد بخونی! البته قبل از این که از ایران بیاید این رو بهش گفته بوده ولی این خانم پذیرش زبان از دانشگاه گرفته و پاشده اومده و رفته توی اتاق استاد و گفته من اینجاااااام!! استاد هم کلی تعجب بنموده که من که بهت پذیرش ندادم؟!! فعلا از دو سال پیش موضوعات مختلفی بهش پیشنهاد می ده و میگه برو روشون کار کن و یک خلاصه ای از مطالعاتت را برای من بیار! فعلا که با همین روال مشغول شده. البته دختر خیلی زرنگی است و تونسته طی یک سال و نیم مدرک زبان آلمانی اش را بگیرد ولی چون فعلا دانشجو نیست خوابگاه بهش تعلق نمی گیره. البته من در جریان جزئیات کارش نیستم.

الان که رفته یک خونه جدید گرفته. صاحب خونه هم سقف و پنجره ها رو تعمیر می کنه و دو هفته ای است به قول خودش نور و هوا ندارد.چون تخته چوب جلوی پنجره ها چسباندند. می گفت روز اول برای کارگران میوه و شیرینی روی میز گذاشتم و وقتی از سر کار برگشتم دیدم همه را نوش جان کردند. فردا ازشون پرسیده قهوه می خواین اونها هم با کمال میل قبول کردند. خلاصه به سبک ایرانی ها حسابی از کارگران ساختمان پذیرایی نموده. احتمالا اون کارگرها آرزو می کنند باز یک ایرانی به

تورشون بخوره.خدا رو شکر الان کارش نسبتا خوب و راحت و منظم هست و مهم تر از همه این که استرس کارفرمای غرغرو رو نداره.

من هر دفعه که میرم بیرون کلی موضوع توی ذهنم میاد که بنویسم هی میگم یادم باشه برای گداها و آشغال جمع کن ها و یا اخلاق های خاص آلمانی ها و .... بنویسم ولی امان از بی وقتی! کلی کاتالوگ تبلیغاتی کنار گذاشتم که بیام و عکس هاش رو توی وبلاگ بذارم که باز هم فرصت نمیشه و نمی دونم چرا کاتالوگ ها بعد مدتی گم میشه(اصلا هم تقصیر آقای همسر نیست که گاهی میز را پاکسازی می کنه)

امروز طی نامه ای کد مالیاتی ارمیا براش ارسال شد. یعنی هر فرد از بدو تولد در این مملکت کد مالیاتی داره. ما خودمون وقتی برای صدور ویزا بار اول به شهرداری رفتیم کد مالیاتی بهمون دادن. برای اشتغال و بیمه باید کد مالیاتی رو به صاحبکار و شرکت مربوطه ارائه دهید. این طوری از اول میزان درآمد و مالیات مشخص هست.کسی هم نمی تونه از زیر مالیات دادن در بره. هر چند که بالاخره مشاوران مالیاتی تخصصشون در این زمینه(راهنمایی برای کم دادن مالیات)است و البته همیشه مشاوران مالیاتی جزء قشر پولدار محسوب می شوند.

کلی عکس از مناظر پائیزی گرفتم ولی چون عکس های قبلی هنوز توی نوبت هستند عکس های دکورها و مناظر پائیزی باید فعلا در صف بمانند. هر چی هواشناسی رو برای روزهای آتی چک می کنم خبری از گرما و آفتاب لذت بخش نیست. دمای هوا از 19 درجه بالاتر نمی رود. رخوت پائیز و آفتاب کم رمقش مهمان خانه ماست

عکس های زیر از یک مزرعه پرورش گل نزدیک خانه مان است.






این دو عکس هم از یک مغازه مبتکرانه است. صاحب مغازه دختر جوانی است که این ساک ها و طرح های ابتکاری را خودش می دوزد و می بافد. قیمت هاش هم نسبت به کارش ارزان بود. البته خودش گفت این وسایل را با پارچه های دست دوم درست کرده.


نظرات 27 + ارسال نظر
پیمان شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 02:29 ب.ظ

در مورد اینکه مدرک دوستتان را قبول نکردن واقعا تعجب کردم، یعنی به همین راحتی ؟؟؟ ایشون آمدن مدرک دکترا بگیرن، بعد بهشون گفتن که از اول باید فوق لیسانس بگیری؟ از اول پایان نامه فوق لیسانس رو استاد مطالعه نکرده بود که حالا گیر داده ؟؟؟؟!!!!! فکر کنم قبل از پذیرش اینجور چیزا بررسی میشه. شایدم گرایش دکترا شون از گرایش فوقشون یک کم انحراف داره.
راستی تا حالا فکر کردین یک رستوران غذای ایرانی تو اون شهر تاسیس کنین؟!!!!!

مطلب خیلی گنگ بود اصلاحش کردم. از فرصت کم من هست که در مدت 20 دقیقه این پست رو نوشتم و عکس ها رو چیدم!
استاد از اول بهش پذیرش نداده بوده.
اتفاقا گاهی با دوستان در این مورد صحبت هایی می کنیم ولی خب هیچ کس اراده و عزم جدی نداره. توی شهرهایی که ایرانی زیاد هست تاسیس رستوران بامعناتر هست هر چند که گاهی هموطنان دسته جمعی در کله پا کردن هموطنشان متحد می شوند

فردا شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 06:52 ب.ظ http://med84.blogfa.com

سلام.
من که جدی نگرفته بودم که پاییز اومده! حالا ینی به این زودی پاییز شد؟! الان که تابستونه که! کاش الان اینجا 19 درجه بود!
اینجا پذیرایی از کارگرا در حین کارهای ساختمانی آداب و رسومی داره واقعا! خوب پذیرایی می کنن! می تونی به کارگزا بگی بیان ایران!!!

سلام
من هم باور نمی کردم ولی از بس سردم شده فهمیدم مقاومت بی فایده است و قصد دارم این هفته لباس کاموایی ها رو دربیارم.
واقعا از نظر پذیرایی و توجه به کارگر توی ایران بهشون خوش می گذره مخصوصا برخی زمینه ها که کلی طرف با قرار قبلی و وقت ندارم و ... میاد

زینب شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:51 ب.ظ http://www.bahary72.blogfa.com

سلاااااااااام لیلی جون مبارکش باشه
خداروشکرکه کارمناسبی پیداکرده
ماشالله چه دخترفعالی
پرورش گل منم که خییییلی خوشم میاد
چه عکسای قشنگی مرسی عزززیزم
کیفای قشنگی داره من بودم اون قرمزگل دار اون وسط ویترین رومیخریدم همون که گلای نارنجی داره
فکرکنم توعکس اخری معلومی

سلام خانومی
خدا رو شکر که بالاخره از نظر کار به یه جایی رسید.
پس باید بری تو کار تکثیر گل های کمیاب
قابل شما رو نداره هر کدوم رو خواستی ور دار!
عجب نگاه تیزی داری. من اصلا متوجه نشده بودم. اصولا تلاش می کنم در عکس از ویترین مغازه ها خودم توی شیشه پیدا نباشم ولی گویا چشم شما تیزتر.

babaii شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:56 ب.ظ

سلام و سلامتی با دوام برایتان آرزومندم

سلام
خیلی ممنون

بسامه شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:08 ب.ظ

واییییییییییییییییییی عجب دلی داشته این دختره.. والا به خدا.. من که تا یه کاری می کنم به شصت نفر نشون می دم و می گم اره؟ همینه؟ مطمئن بشم؟ درسته؟ اونوقت این دختره بلند شده هلک تلک رفته اونجا؟ ایول داره ها.. من جاش بودم سکته میکردم به خدا..
لیلی جون.. لطفا طریق پیدا کردن کار دانشجویی رو بگو..

تازه من یک سری مسائل رو بازگو نکردم ولی انصافا کار پرریسکی کرده.
توی شهر ما که شهر کوچیک هست بیشتر با سفارش به اطرافیان موفق می شوند و یا قسمت کار روزنامه. معمولا باید هر هفته روزنامه رو چک کرد و تماس گرفت و آزمایشی کار کرد تا یک کار خوب پیدا بشه

مامان مهدیار شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:48 ب.ظ http://safire-shadmani.persianblog.ir

لیلی خانم وافعا قشنگ مینویسید از خوندن مطالب وبلاگتون لذت میبرم و برام مفید هستند. انشاءالله هرجا که هستید کنار خانواده تون شاد و خوشحال باشید.

ممنون خانومی. این حرف های از دل برآمده شما من رو به نوشتن دلگرم می کنه.
ممنون از دعای خوبتون و ان شالله برای شما و خانواده شادتون همین طور

زینب یکشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 03:12 ق.ظ http://www.bahary72.blogfa.com

من که خوشحال شدم شمارودیدم برای این گفتم که شایددوست نداشته باشیدمعلوم بشیددرستشدکنید

ممنون خانومی که تذکر دادی. ولی خدا رو شکر چهره ام معلوم نیست

نیلوفر یکشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:12 ق.ظ http://nilou-naznazi.blogfa.com

چ دختر نترسی بودا
ایرانیا همه جا مخصوصا پدیرایی خیلی دست و دل بازن...مناظر قشنگن

واقعا کار از نترس بودن گذشته!
بله ایرانی ها تعارفی و مهمان نواز هستند

بسامه یکشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:30 ق.ظ

خوب من هر سری که کامنت می زارم یه چیزایی یادم میره بگم...
چه کیفهای خوشگلی... من عشق کیف دارم.. یعنی عاشقم...
اون کیفی هست که شبیه پیشبنده.. اره؟ یا پیشبنده؟
خیلی ایده های جالبیه.. من اونجا بودم مشتری ثابتش می شدم.. یا می گفتم تو رو خدا بزارید من بیام اینجا کار کنم

بیا عزیزم کلید و قفل این کامنت دونی در اختیار شما. شما که حق آب و گل دارین اینجا.
شاید بتونی همکارش بشی. این بهتر از خرید کردن. من یک سری لباس غیر قابل استفاده دارم می خوام برم بهش بدم باهاش کیف و وسیله تزئینی درست کنه

فهیمه جونی یکشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:11 ق.ظ

سلام وصدسلام.خانومی خیلی گلی.
نمیدونم چرا هرچی بیشترمیریم جلو میبینم بیشتربهم شبیه هستیم.چون عاشق دیدنم.عاشق کشف کردنم.عاشق نگاه بیطرفانه به همه.عاشق چیزای جدید پیداکردن.مکان جدیدو.....
توخوب مینویسی وخوب طاقت میاری.همسری خانوم باید قدرتونو بدونن.بدونن درکنارتو این همه پیشرفت بدست نیافتنی میتونست باشه.البته مشخصه همراهان خوبی هستید.سلامت وشاد درکنار ارمیاجوو ن خوشگل غرغرو باشید.:):):):ف
نمیتونم شکلک خالت وبوس بذارم باموبایل سخته

سلام و هزار سلام دوست جونم
فکر کنم ما زوایای کشف نشده ی مشترک زیادی داشته باشیم. گذر زمان باید کشفش کنه.
ممنون از خوب دیدن و خوب تعریف کردنت. این کامنت رو با صدای بلند باید برای آقای همسر بخوانم.
ممنون مادر نمونه.
همین که با موبایل می آی و کامنت می ذاری خیلی لطف می کنی

hamechialie یکشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:12 ق.ظ http://hamechialie.blogfa.com

چه دختر شجاعی
امیدوارم موضوع درسش هم به خوبی کارش ختم به خیر شه.

لیلی جون از پسر گلت وشیرین کاریهاش هم اگه فرصت کردی بنویس.

واقعا کار پرریسکی انجام داده. الان هنوز وضعیتش مشخص نیست.
فعلا هنوز در فاز گریه به سر میبره اگر تغییر فاز داد و رفت تو کار شیرین کاری چه گلستانی بشود

رخساره دوشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 01:01 ق.ظ http://docyoregharib.mihanblog.com

پاییییز؟؟؟؟الان؟؟؟؟الان که وسط تابستونه

به این آب و هوا بگو. تا اونجایی که ما هم یادمونه شهریور فصل تابستون بوده

محبوبه دوشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 06:02 ق.ظ

بازم مثل همیشه از مطالبتون لذت بردیم

قابل شما رو نداره

مردی از اهالی سکوت دوشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 06:31 ق.ظ http://fajs.mihanblog.com

سلام
از اینکه با این همه گرفتاری باز هم مطالب خوب و تصاویر زیبا میگذاری جتای تشکر داره

سلام
ممنون از این که زحمات من رو دیدین

زهرا-گل بهشتی من دوشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:12 ق.ظ http://www.golebeheshtieman.niniweblog.com

مامانش به ارمیا بگو خودش مالیتشو پرداخت کنه.بذار بچه مستقل بار بیاد.

باید بره کار کنه و مالیات کارش رو بده. بچه باید زرنگ باشه نباید فقط گریه کنه که!

بسامه دوشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:14 ق.ظ

اخی... الان که کامنتها رو خوندم رفتم اون عکس رو نیگا کردم و دیدم بلههههههههههههههههههههه فکر می کنم همینجوری پیش بری یه روز عکس خودت رو بفرستی ببینیم
فکر کن ارمیا کوچولومون غیرتی بشه.. اینجوری اخی جیگرشو... بچه مون کد مالیاتی هم داره... من احساساتی شدم

ای دختر بازیگوش. داری منو وسوسه می کنی. عکس قبلی که خودم توش بودم رو شما گوشزد کردی ها.
باید از حالا فکر کار و درآمد باشه نمیشه که همه اش گریه کنه

نازنین دوشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:22 ق.ظ

سلام لیلی جون من تازه دیروز با وبلاگت اشنا شدم ولی واقعا لذت بردم چه ساده و بی ریا نوشتی ولی گرم و دلچسب و با عکسای زیبات که دیگه عالی عالی شده ممنونم از عکسایی که زحمت میکشی میندازی و وقتی که برای نوشتن میزاری من که خیلی نوشته هاتو دوست دارم عسیسم

سلام
خوش اومدین خانومی. ممنون از نظر لطفت نسبت به نوشته ها و عکس ها.
با تشکر از تعاریف دل چسب تون. باز هم بیاین این طرف ها

شکلات بانو دوشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 01:21 ب.ظ http://www.shokolateetalkh.persianblog.ir

چه دختر بی کله ای! اگه درسش اکی نشه! صرفا زندگی می کنه واسه کار! و کار می کنه که شکمش رو سیر کنه ... تو ایرانم می تونست به این شکم سیر کردن برسه خیلی هم راحت تر!

ایشون توی ایران هم مشغول کار بودن. فعلا که بیشتر زندگیش روی کار می گذره و فرصت زیادی برای درس نداره

mahtab دوشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 01:55 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سلام
گرچه بهم سر نزدی مدتیه اما دلم نیومد خاموش باشم
ان شاالله اون خانم و همه ی هموطنانمون که با امید و ارزو از وطن دل کندن و اومدن اونجا در کار و درسشون موفق باشن
عکسها حال خوبی داد بهم...
شما ها که در غربتید خیلی بیشتر از ماها از اتمام بهار و تابستون اذیت میشید به گمانم...
امیدوارم همیشه خوب و خوش و سلامت باشید
ارمیا جان رو از طرف من ببوس
ایرانیا هرجاباشن هنرشونو نشون میدن

سلام
چه خوب شد اومدین. یه مدت بود داشتم دنبال آدرس وبلاگ تون می گشتم.
ان شالله که همه نتیجه زحماتشون رو بگیرن .
آرررره تصور زمستان سرد و طولانی و ابری اصلا لذت بخش نیست.
ان شالله برای شما هم سلامتی و شادی باشه
بله ما خودمون می دونیم چقدر به قسمت خوردنی و مربوط به اون ماهر هستیم

مامان دوشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:29 ب.ظ

مطالبت همچنان جالبه .دستت درد نکنه با وجود کمی وقت موفق وپیروز باشی

قابل شما رو نداره

مرسن سه‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 04:45 ق.ظ

سلام

من هر روز به وبلاگت سر می زنم، خواستم به خاطر همه مطالب جذابی که می نویسی تشکر کنم، روزم رو قشنگ می کنن. ممنون

سلام
اتفاقا هفته قبل یکی از پست های گذشته رو خوندم و اسم شما رو دیدم و گفتم حیف شد که دیگه به من سر نمی زنین و کامنت نمی ذارین. خب چرا بی سر و صدا میاین و میرین؟
ممنون از حسن نظر و تمجید دلچسبانه تون

MRG سه‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:42 ق.ظ http://G000LI.BLOGFA.COM

ما شیرازیا از هر انگشتمون هزارتا هنر می باره بعععله

یکی از هنرهام حتما حوصله ام نمی کشه هست نه؟

mahtab سه‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:12 ق.ظ

راستش فکر میکردم یکی از تبریکات تولد پسرم متعلق به شما باشه اما

من آدرس های وبلاگ های دوستان رو روی لپ تاپ خودم ذخیره کردم و الان با لپ تاپ آقای همسر در فرصت های کوتاه به اینترنت سر می زنم آدرس ها رو حفظ ندارم.آدرس وبلاگ شما رو هم قسمت niniweblogش یادم بود ولی قبلش رو هر چی می زدم درست نبود. خوب شد خودتون سر زدین و آدرس تون رو ثبت کردین

مهسا سه‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 02:39 ب.ظ http://sarneveshtehman.blogfa.com

پذیرش نگرفته.. عجب ریسکی کرده پا شده رفته..

واقعا ریسک بزرگی کرده.

مریم چهارشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:02 ق.ظ

مزرعه پرورش گل چه خوبه! یکی بیاد نزدیک خونه ما هم از این کارا بکنه!
میگم لطفا یه دونه کیف هم برا من بخر! ترجیحا کوله پشتی باشه!
هروقت ارمیا گریه کرد، بگو میگم عمو مالیاتی بیاد بخوردت! (ببین چه خاله نمونه ای هستم!)

اون وقت نقش ما در این مزرعه چیست؟ فقط ناظر و بیننده؟ خب کمکش هم بکن!
کوله پشتی نداره باید خودت روی کوله پشتی هات گل بدوزی. یه کم خلاقیت تولید کن!
اون وقت ارمیا وسط گریه می گه پولش بدین بره عمو مالیاتی راه حل داره لولو بچه خوره هیچ راه گریزی ازش نیست

ali چهارشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 02:06 ب.ظ

پشت پرده تحصیل در خارج از کشور چیست؟

واقعیت های زندگی در خارج از کشور چیست؟

وبلاگ متفاوت "معایب و مشکلات تحصیل و زندگی در خارج از کشور"

از ته کشیدن کافه ها تا شستن ظرف ها در رستوران ها و خوردن نان خالی توسط دانشجویان در خارج از کشور


www.Tahsiil.blogfa.com

اگر دقت بفرمائید در توضیحات سمت چپ وبلاگ نوشتم که کامنت های غیر مرتبط با متن حذف می شود.

MRG یکشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 06:08 ق.ظ http://G000LI.BLOGFA.COM

یکیش همین حوصله م نمیشه هست ، ولی تو فکر کن با اینکه حوصله مون نمیشه به این موفقیت ها رسیدیم ، اگه حوصله مون می شد چه می کردیم

حتما منظورتون اینه که هنر نزد ایرانیان است و بس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد