زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

ما اینجائیم!

همان طور که خودتون هم حدس های خوب و خوشحال کننده برای غیبت طولانی ما زدید بنده اعلام می دارم که: شما صدای ما را از وطن می شنویدهفته گذشته در طی یک عملیات طولانی و طاقت فرسا!! با یک پسر گیج و خواب آلود و چمدان های سنگین خود را به فرودگاه رسانده و سوار بر هواپیمای پرجمعیت به ایران عزیز رسیدیم. چون شهرمون فرودگاه نداره باید با قطار خودمون رو به فرودگاه می رسوندیم و چون شهرمان فسقلی تشریف داره قطار مستقیم هم به مقصد نداره و باید قطار هم تعویض می کردیم. با کمک دست های مهربانی که از گوشه و کنار به فریادمان می رسیدند تونستیم بارها و کالسکه رو به مقصد برسونیم. از شانس ناخوبمان شهر بین راه که قطار رو تعویض کردیم آسانسور نداشت و باید با چنگ و دندان وسایل رو بین سکوها جابه جا می کردیم(از پله ها بالا و پائین می بردیم) توی قطار که با بدوبدو و کمک آقای مهربانی که گوشه کالسکه را گرفت تونستیم به موقع خودمون رو برسونیم از خستگی کف قطار ولو شدیم و دیگه حال نداشتیم توی واگن ها به دنبال صندلی بگردیم. وقتی به دیواره ی واگن تکیه دادیم متوجه شدیم که پشت در قسمت first class نشستیم یعنی منظره رو تصور نمائید یک زوج خجسته پشت در قسمت first class روی زمین نشستند. مهماندار که برای اون قسمت باکلاس ها!! شکلات آورد ارمیا از لباسش ذوق زده شد و بهش ابراز احساسات کرد. اون خانم هم تصور نمود که ارمیا شکلات می خواهد و دیس را جلوش گرفت که ما اعلام نمودیم این فسقلی شکلات خور نیست.
از توی همون هواپیما با پذیرایی خوشبو و خوشمزه ی ایرانی دل هایمان را که یک ماه است برای غذای ایرانی صابون زده ایم شاد نمودیم و زمان 6 ساعته که با سوختگیری در یک کشور دیگر به این طولانیی شده بود رو با کمک ارمیای ذوق زده از لامپ و نور و فضای جدید طی نمودیم. اصلا حضور در فضایی که همه فارسی حرف بزنند هیجان انگیز بود.هر چند از شانس ناخوبمان دو نفر ایرانی که در صندلی مجاور ما نشسته بودند اصرار داشتند که با یکدیگر آلمانی صحبت کنند ارمیا لبه ی صندلی نشسته بود و دستانش را دراز کرده بود و سعی می کرد از رهگذران غنیمتی کسب نماید و گاهی گوشه شالی یا بند کیفی نصیبش می شد. چند زوج مسن آلمانی هم در پروازمان بودند که از غذاهای خوشمزه و خوش طعم هواپیما فهمیدند که به چه کشوری وارد خواهند شد. مهمانداران مهربان هم تخت کودک جلوی صندلی ما نصب کردند و ارمیا رو موقع خواب داخل تخت می گذاشتیم. به خاطر تحریم ها هواپیماهای ایران نمی توانند در آلمان سوختگیری کنند و باید در یک کشور واسطه توقف و سوختگیری داشته باشند، سر ظهر به شهر بلگراد رسیدیم و در گرما سوخت گیری کردیم. یکی از مسافران هم حالش بد شده بود که پزشک مستقر در فرودگاه به داخل هواپیما آمد و مکالماتی رد و بدل شد که ما چون جزء جمعیت کنجکاو حلقه زده به دور بیمار و پزشک نبودیم متوجه نشدیم که چی شد.
الان کمتر از یک هفته است که ما در دنیای محبت و رنگ و عطر و طعم به سر می بریم. اصلا از همون فرودگاه که پامون رو بیرون گذاشتیم، عطری متفاوت از آلمان رو در هوا حس کردیم.اینجا، همه ی برگ ها و درخت ها و حتی خاک بو دارند و خانه ها هم پر از قالی و پرده و مبل و قاب و تصویر و رنگ است.کمی طول می کشد که با تفاوت ها کنار بیائیم و توانایی رد شدن از خیابان را کسب نمائیم.مشتاقان ارمیا هم به ما مهلت استراحت نمی دهند و ما دائم در حال تردد در خانه های اقوام هستیم. سعی می کنم در مدتی که در ایران هستیم به وبلاگ سر بزنم و بنویسم ولی قول دادنش مشکل است.

این عکس های پائیزی را ببینید.







نظرات 24 + ارسال نظر
صبا شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 03:09 ب.ظ http://gharetanhaei.persianblog.ir

به وطن خوش امدید

سفرتون به سلامتی و دل خوش حسابی خوش بگذرونید و انرژی ذخیره کنید.

ممنون
باید با خودمون گرما و طعم و عطر ببریم

دختر معمولی شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 05:23 ب.ظ http://www.mamooli.persianblog.ir

وااااااااای خوش به حالتون .
ایران خوش بگذره

ان شالله که شما هم به زودی با سری فراغ و خیالی راحت از پروژه و درس به وطن می رسی.
اگر سفارسی چیزی هم داری بگو

فردا شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 06:40 ب.ظ

به ایران خوش امدی! امیدوارم بهت خوش بگذره.
یه کامنت گنده واست نوشتم ولی هرکار کردم سند نشد مجبور شدم دوباره بنویسم!

مررسی خانومی. حیف از کامنت شیرین و زیبایی که از دست دادم.

بسامه شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:13 ب.ظ

وای لیلیییییییییییییییییییییییییی.. چقدر خوشحالممممم.. اصلا از اینکه تو ایرانی انقدر خوشحالم که... وای ارمیای خوب من.. ارمیای ذوق زده من.. اصلا این چشمای مشکی و براقشو که تصور می کنما.. اصلا دلم ضعف میره براش
ایشالا سفر بهتون خوش بگذره..

مررررررررررررررررررسی خانم مهربون. فعلا که ارمیا داره حسابی بهش خوش میگذره.
ممنون

یلدا شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:23 ب.ظ

سلام لیلی خانوم
رسیدن به خیر خوش آمدید به وطن عزیزم
انشاءالله بهت حسابی خوش بگذره

سلام خانومی
ممنون. ان شالله که روزهای خوب و شادی در کنار خانواده و اقوام و دوستان خواهیم داشت.

mahtab یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 05:39 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com/

سلام
واااای راست میگی؟
من اصلا حدس نزده بودم
رسیدن بخیر
خوش اومدی به وطن عزیزم
امیدوارم بهترین روزها در انتظارتون باشه و بهتون حسابی خوش بگذره و با کوله باری از خاطرات شیرین برگردین آلمان
مراقب خودتون و ارمیا جان باشین
در ضمن اگر افتخار بدین خوشحال میشیم در خدمتتون باشیم، تهران هستین دیگه ؟!

سلام
ممنون خانومی. خب خوودم فکر کردم که حدس زدن بقیه.
ان شالله که روزهای خوشمون طولانی باشه.
ممنون خانومی. نه ما تهران نیستیم. یکی از شهرهای کویری ایران

لیلی یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 06:36 ق.ظ http://www.lgh67.blogfa.com

وایییییییییییی لیلی جون خوش اومدی به وطنمون.مطمئنم بهت خوش میگذرهودر ضمن سعی کن خیلی پرخوری نکنی که چاق میشیا دختر از من گفتن بود.ارمیا رو ببوس از طرفم

خوش میگذره ولی زود میگذره.
اتفاقا ما یک ماه هست که برای خوردن غذاهای ایرانی و دست پخت خوشمزه مامان ها لحظه شماری می کنیم.

زینب(همیشه بهار) یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:14 ب.ظ http://www.bahary72.blogfa.com

عززززیزم خوش اومدی به ایران .خوشبگذره لیلی جون
ارمیاجیگرهم که کلی کیف کرده
چه سفرطولانی وباکلی جابجایی بوده
اتفاقاهمین چندروزپیش داشتم میگفتم خداکنه لیلی جون جوربشه بیادایران چون گفتی اونجاوقتی فصل سرمامیشه ادم دلش میگیره.خیلی خوشحال شدم این پست روخوندم

ممنون خانومی
ارمیا که حسابی بهش خوش می گذره
ممنون از دل پاکت که اینقدر مهربونی

فردا یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 06:58 ب.ظ

اره کامنتم خیلی شیرین بود! گفته بودم تو چندروز چند روز پیذات نمشه بعدش میای میکی بچه مون دنیا اومده! یبارم ناکهانی میای میگی اومدیم ایران! حتما سریربعدم بعد از چندروز بی خبری میای میکی: پسرمونو زن دادیم!! والا بخدا!

چقدر کامنت دونی من باهوش هست! خوب میدونه چه کمانتی شیرین و چه کامنتی ترشه!
حالا بذار این پسر بره مدرسه بعد به زن دادنش هم میرسیم.

.بابایی یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:25 ب.ظ

خوش آمدید.ً

گرمی و خوشحالی رابر قلب ما فرود آوردید

ممنون
ما وسط گرما و محبت و مهربانی فرود آمدیم

.بابایی یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 08:00 ب.ظ

دیوان حافظ

خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد***که در دستت بجز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و در یاب***که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان***که گل تا هفته دیگر نباشد
ایا پرلعل کرده جام زرین***ببخشا بر کسی کش زر نباشد
بیا ای شیخ و از خمخانه ما***شرابی خور که در کوثر نباشد
بشوی اوراق اگر همدرس مایی***که علم عشق در دفتر نباشد
ز من بنیوش و دل در شاهدی بند***که حسنش بسته زیور نباشد
شرابی بی خمارم بخش یا رب***که با وی هیچ درد سر نباشد
من از جان بنده سلطان اویسم***اگر چه یادش از چاکر نباشد
به تاج عالم آرایش که خورشید***چنین زیبنده افسر نباشد
کسی گیرد خطا بر نظم حافظ***که هیچش لطف در گوهر نباشد

ممنون از این فال زیبا.
حافظ خوب با شما رفیق هست

MRG دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:00 ق.ظ http://G000LI.BLOGFA.COM

توی این مدت که وبتون رو می خونم احساس کردم خیلی روی بعضی مسایل حساسید ، وگرنه دعوتتون می کردیم شیراز حتما بهتون خوش می گذره شیراز (: ان شالله که هر کجا هستید به خوشی و سلامتی و دلخوش

چه جالب ! چی کشف بنمودین؟ روی چی حساس می باشم؟
شیراز که حتما خوش میگذره. حالا یعنی دعوت مون نمی کنی؟
ان شالله برای شما هم همیشه در هر حال دل خوش و سلامتی باشه

پیمان دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:46 ق.ظ

سلام، خیلی خوش آمدین ( یا خوش برگشتین!!!!) تا میتوانید سر قرارها دیر بروید و از تاخیر در کلیه امور لذت ببرین، وقتی برگشتین دیگه از این خبرها نیست.

سلام
ممنون از خوش رفت و برگشت گویی تان!
فعلا طبق تجربه ی قبلی، قرارهامون رو به صورت محدوده ی زمانی مشخص می کنیم نه راس یک ساعت

فهیمه جون دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:00 ب.ظ

سلااااام.صداتون چقدر نزدیکه.(بوس)
خوب دلیل گریه ارمیا جون معلوم شد.اصلازبان المانی دوست نداره.ازمردم ایران وزبان فارسی خوشش میاد.حق داره بچه.چه خوشحاله(بوس)

ارمیاحون منم شکلات(گریه.خنده.بوس)
این سفرپرزحمت ارزشش رو داشت.
مشتاق دیدار.سلامت وشادباشید.با انرژی فراوان برگردید.

سلام
کلا بچه ی گریه کن صدا نمی شنوه. ارمیا فامیل و خانواده رو می خواسته و بغل شدن رو.
ان شالله بتونیم همدیگرو ببینیم
ممنون

محجوبه دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:03 ب.ظ http://www.lebaseshokr.mihanblog.com

یا حبیب من لا حبیب له
سلام بر شما
چه خبر ؟ خوبید ؟
دلم برای همه ی دوستان وبلاگی تنگ شده !!به یاد تمام خاطرات مجازی ،منتظر کوک حضورتان هستم


راستی به ایران خوش آمدید ای دوستان خوب هم وطن . ما از این فاصله مجازی مشتاق دیدارتان بودیم ! خانواده شما الان چه حسی دارند واقعا ؟؟!

سلام
خدا رو شکر خوبیم.
ممنون از این اشتقیاق تون . خانواده ها رو که دیگه نگو. ما هم مثل اونها ذوق داریم

50 دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:49 ب.ظ

خوش آمد میگم. ولی من قرار بود یه سوالی بپرسم راجبه پروژه ای که دارم انجام میدم و شما از اونجا راهنماییم بفرمایید. کی بر میگردین آلمان؟؟؟؟

یعنی حتما باید حضور فیزیکی در آلمان داشته باشم تا بتونم به پروژه ی شما کمک کنم؟
شما موضوع تون رو مطرح کنید شاید از همین جا هم بشه کاری کرد

ساندی دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:58 ب.ظ http://www.matitanha.blogfa.com

سلللللااااااااااااااام ایراااااااااااان سلاااااام لیلی

به به خوش اومدید به وطن

بله دیگه از قدیم گفتن هیچ کجا وطن خود ادم نمیشه !!!
درست گفتم دیگه ؟!

سلاااااااااااااااااااااام هم وطن
ممنون
بله وطن آدم قابل تغییر و فراموشی نیست.

مهنازززز سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:26 ب.ظ

سلام لیلا جون
به ایران خوش اومدی
هر زمان تهران اومدی اگه تونستی وقت بذار همو ببینیم
خوشحالیم به وطن برگشتی!!!

سلام دوست جون
ممنون خانومی.
تو که فعلا سرت شلوغه ان شالله بتونم بیام بهتون خبر میدم

تهمینه سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:48 ب.ظ http://vaghtimamanmishi.persianblog.ir

سلام لیلی جان. خوشحالم که در ایران و کنار خانواده ای. انشاالله که حسسسسسسابی بهتون خوش بگذره. اما خودمونیم اینجا اگه از شهرتون بنویسی احتمالا زود لو میری خانومی.حدودا چقدر میمونی؟ البته اگه دوست داری بگو اگه نه اشکالی نداره. نی نی رو ببوس.لابد تا حالا کلی کادو گرفته وروجک آخه آدم مهمه الان اونه لابد.

سلام خانومی
ممنون
نه دیگه اینجا از خاطرات شهر و مهمانی نمیشه نوشت که زود پیدا میشیم. هر چند کسانی که من رو می شناسند کم نیستند
من حدود دو ماه ایران هستم.
بله ارمیا که جشن مخصوص داشت و کلی کادو گرفت

مهناززز چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 08:34 ق.ظ

لیلی جون برای دوستان خوب همیشه وقت هست
هر زمان اومدی به شماره من زنگ بزن
قربونت
ارمیا رو ببوسسسسس

درود بر دوست قدیمی.
ان شالله فرصت بشه همدیگرو ببینیم.
ممنون

مهسا چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:19 ق.ظ http://sarneveshtehman.blogfa.com

می گم وقتی وبلاگ رو باز کردم بوی ایران می اومد. ایشالا که حسابی خوش بگذره.

میگم چه شامه ی خوبی دارینا
ممنون، ان شالله

مریم پنج‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 10:24 ق.ظ

آبجی، پیش منم بیا!
جدی میگم ها! بیا خوابگاه!

ها. اون وقت ارمیا رو چی کار کنیم؟

زهرا-گل بهشتی من شنبه 3 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 05:37 ق.ظ http://www.golebeheshtieman.niniweblog.com

رسیدن به خیر. خوش بگذره. خوش باشید در خانمان.
خیلی خوشحال شدم...همیشه به فکر اونهایی که در غربتند هستم.

خیلی ممنون. تا الان که کلی خوش گذشته امیدوارم این خوشی مستدام باشه
ممنون از دل چاکت که به یاد دیگران هستی

MRG شنبه 3 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:42 ق.ظ

اینکه دوست ندارید از خودتون ردی و یا نشونی چیزی بذارید (: چرا خانوم دعوتید به شیراز قول می دیم روزهای خاطره سازی رو براتون بسازیم (:

اگر دعوت به مهمانی و دیدن و خوردن غذاهای خوشمزه ی ایرانی باشه وضعیت خیلی فرق می کنه
ممنون از دعوتت خانومی. شیراز شهر قشنگ و پر خاطره ای برای من است. امیدوارم که باز هم دیدنش نصیب مان شود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد