زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

تمدید ویزا

دو هفته قبل برای تمدید ویزامون رفتیم شهرداری. این دفعه یک عضو دیگه هم به جمع مون اضافه شده بود و فرم های مربوط به اون رو هم باید پر می کردیم. نه این که خودمون کم فرم داشتیم یک سری فرم دیگه هم اضافه شده بود. همون فرم های قبلی از مشخصات ظاهری و آدرس و عضویت در گروه های ممنوع از نظر دولت آلمان(این پست را بخوانید) من کلی فکر کردم که دفعه ی قبل قدم را چقدر نوشته بودم ولی فکر کنم آقاهه دیگه این قسمت ها رو چک نکرده همون قبلی ها رو تائید کرده بود. برای ارمیا داشتیم فرم های اون رو پر می کردیم که آقای smidth خودش همون طوری با سوال کردن از ما و بدون توجه به فرمی که داشتیم برای ارمیا پر می کردیم ،جواب ها رو وارد سیستم می کرد. من و آقای همسر مشغول مذاکره بودیم که رنگ چشم ارمیا مشکی است یا قهوه ای تیره و سر مشکی به توافق رسیده بودیم که آقای اسمیت(به آلمانی اشمیت) گفت که رنگ چشم هم قهوه ای هست دیگه!!؟ ما هم مجبور شدیم فرم رو خط خطی شده تحویلش بدیم! برای عکس ارمیا هم گفت اگر بخواین می تونین عوض کنید چون عکس مربوط به دوهفتگی اش هست و مسلما کلی تغییر کرده هر چند مشخصاتی مثل قد و وزنش متغیر هست ولی عکس بیشتر توی چشم هست. می گفت ماموران کنترل فرودگاه خیلی حساس هستند و گیر می دهند.  برای قد ارمیا هر سه تامون یک عددی رو حدس زدیم و برای اینکه بدونیم واقعیت به حدس کدوممون نزدیک تره آقای اسمیت یک خط کش درآورد و همون جا ارمیا رو سانت کردیم فرم های گروه های ممنوعه رو که برای خودمون نوشتیم یک سری فرم دیگه هم دوباره بهمون داد که فکر کردیم برای ارمیا هم باید این گروه ها رو پر کنیم . با خودمون گفتیم آخه بچه ی فسقلی می تونه چه سابقه ای داشته باشه که آقای اسمیت با توضیحش ما رو از حیرت درآورد و فهمیدیم فرم ها مربوط به چیز دیگری است. خلاصه پر کردن فرم ها و تحویل پول تمام شد و باید منتظر باشیم تا نامه اش برامون بیاد.
عکس های تزئینات فروشگاه ها و معابر به مناسبت کریسمس رو داشته باشید تا ان شالله عکس های بازارچه ی کریسمس شهرمون با توضیحاتش رو در پست بعدی بذارم. لطفا توی عکس ها به دنبال نام شهر نباشید چون این طوری من برای گذاشتن عکس های شهری محدود میشم.




اسباب بازی برای کادوی بچه ها





معبر کنار بازارچه






این ربطی به کریسمس نداشت من خوشم اومد از طرحش




شیرینی فروشی معروف شهر که طرح Advent calendar (از اینجا درباره ی این تقویم بخوانید) رو پیاده سازی کرده

نظرات 20 + ارسال نظر
بسامه پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1393 ساعت 08:51 ب.ظ

خوب سوال که الان ما زیاد داریم..
1- اون اقا خوش اخلاقه چند سال پیش نبود؟؟؟
2- بابت هر نفر چقدر پول ویزا دادید؟
3- واییییییییییییارمیای خوشگل فسقلی من... موقع سانت کردن اروم بود؟
4- چقدر تزئیناتش جالبه.. والا من که چشمامو ریز می کنم نوشته ها رو می خونم ببینم اینهمه که پول کلاس المانی دادم یه چیزی یاد گرفتم یا نه

1-بله همون آقا بود. قبلا گفتم که چون بر حسب نام خانوادگی مسئولین واحد خارجیان تقسیم شدند همیشه یک نفر مسئول هست. در ضمن ما چون به انگلیسی صحبت می کنیم همیشه با این آقا سرو کار داریم چون زبانش خوبه.
2- هر ایالتی فرق می کنه. تمدید یکساله از 40 یورو به بالاست.
3- ارمیا متعجب بود و دلش می خواست خط کش رو بگیره.
4- تلاش کن حتما موفق میشی

مگهان پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1393 ساعت 10:09 ب.ظ

جانم ! ارمیای 2 سانتی ما رو سانت زدین ! چشم بلبلی کوچولوی من : )
این بحث چشم مشکی و قهوه ای هم ماجراییه ها منم همیشه مشکل دارم با رنگ چشمام !
چه عکسای خوشگلی ... وااای من اون کتری رو می خوام ! دقیقاً ست آشپزخونه مونه : (چرا اینجا همچین چیزی ندیدم خب !
ایشالا این روزاتون پر از خوشی باشه لیلی جون

شما ارمیای ما رو دیدین؟
به نظرم باید یک گزینه ی قهوه ای تیره هم اضافه کنند چون چشم های سیاه اکثرا قهوه ای سوخته هستند.
قابل شما رو نداره. احتمالا باید رح های دیگه هم داشته باشه.
الهی آمین، به همچنین برای شما

حمید پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:15 ب.ظ

سلام از مردم نمیشه بیشتر عکس بذارین؟ ازشون عکس بگیرین ناراحتم میشن؟

سلام
شهر ما چون توریستی است عموما مردم در حال عکس گرفتن هستند و کسی کاری به عکاس نداره.
من سعی می کنم از فضای شهری عکس بگیرم ولی بیشتر دکورها منظورم هست

فهیمه جون جمعه 5 دی‌ماه سال 1393 ساعت 02:38 ب.ظ

سلام دووووست جون
والا اون قوری به گورخربیشترشبیه تا زرافه(خنده)
چقدراصراربه ستاره وشکل عصامانند دارن یا گلی شبیه ستاره(شکلک دوند.نی)
اون ساختمون که نورانی درشبه خیلی قشنگه وبارون زیباترش کرده.
من فکرمیکردم المان دیگه از این کارا که لباس یا چیز دیگه ای جلو مغازه هابذارن ندارن!!!!!!!!ای بابا
چه جالبه تقویمه.
راستی اون قسمت مغازه طلاست؟فقط حلقه وگردنبند؟!!!!!!(خجالت)
وااااای چقدرنظر دارم ببخشید.چقدرکنکاش(خجالت)خوب یه چی یواشکی بگم مسافرت برین تو تعطیلاتشون اگه تونستین.خوش وخرم وسلامت باشین

سلام دوست جووووووووون
ای بابا شما چقدر حساسی. حالا ترکیب این دو تا حیوون هم قشنگه ها!
از نمادهای کریسمس ستاره دنباله دار هست که شب میلاد مسیح در آسمان رویت شده و عصا هم احتمالا جزء وسایل بابانوئل باشه.
ای بابا شما عنصر تبلیغات رو دست کم گرفتی. اکثر این لباس ها و وسایل بیرون از مغازه بدون حفاظ یا لیبل امنیتی و یا کنترل دوربین هست و هر کسی بپسنده می بره توی مغازه و حساب می کنه.
عکس از مغازه ی طلافروشی هم گرفتم که بعد از عکس های کریسمس می ذارم. بیشتر مورد استفاده ی طلا اینجا حلقه و آویزهای ظریف هست.
من ترجیح میدم توی سرما در خانه بمانم ولی اکثرا توی تعطیلات میرن سفر. میرن دیدار اقوام و خانواده هاشون.

فهیمه جون جمعه 5 دی‌ماه سال 1393 ساعت 02:48 ب.ظ

راستی یعنی اون تقویما هرروز یه اهنگی میزنه یا کادو میده؟یاهیچکدوم؟منظورم دکور بیرون مغازه است؟

درباره این مغازه: تقویمش هر روز عکس یک شیرینی و یا خوردنی جدید بود که احتمالا خودشون می فروختن.

مامان هستی جمعه 5 دی‌ماه سال 1393 ساعت 05:44 ب.ظ http://h

کریسمس مبارک
عکسا خیلی خوشگل بود لذت بردم.
حالا ارمیا بالاخره چند سانت شد؟

ممنون
قابل شما رو نداره
با توجه به وول خوردن ارمیا اندازه ی دقیقی به دست نیومد، عددی بین 67 تا 70 سانت

حمید جمعه 5 دی‌ماه سال 1393 ساعت 07:30 ب.ظ

ولی اگه میشه از مردمم بیشتر عکس بذارین مثلاً توی اتوبوسا چه شکلیه چه جوری لباس میپوشن و این حرفا ممنون

به طور خاص نمیشه از مردم عکس گرفت چون حساس می شوند ولی سعی می کنم توی فضای شهری اونها رو هم توی کادر دوربین جا بدم.

زهرا-گل بهشتی من شنبه 6 دی‌ماه سال 1393 ساعت 09:04 ق.ظ http://golebeheshtieman.niniweblog.com

دوست میدارم این حال و هوای سال نو رو... اینجا هم دوست میدارم ولی فقط حال و هوای قبل سال نو رو...درست تا تحویل سال...نه بعدش.:

کلا نو شدن خوب است و تغییرات و تلاش مردم برای نو شدن و نو کردن

لیلی شنبه 6 دی‌ماه سال 1393 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.lgh67.blogfa.com

لیلی جون بسلامتی ان شالله بهت خوش بگذره خانومی

ممنون خانومی. فعلا که همه رفتن تعطیلات و دور همی خانوادگی و ما اینجا سه نفری تنهائیم!

سپینود شنبه 6 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:24 ق.ظ

ای جونم عکس دو هفتگی بچه چیییییییی میشه ! خوردنی ! خدا حفظش کنه .
چقدر مغازه ها پر زرق و برقن . آدم دلش می‌خواد اونجا باشه .... بره بگرده چیزهای خوشگل خوشگل ببینه . درخت کاج ! تزئینات ناناس ! بعد هم یکی اراون کتری خوشگل ها بخره بیاره بذاره رو گاز ... یک چایی مشت دم کنه و بخوره .
تازه اش هم هوا سرد باشه و برف هم باریده باشه .
چایی رو هم از پشت پنجره در حال تماشای مناظر برفی بخوره ! اخیییییییییییییی

ممنون خانومی.
اون قسمت گشتن و دیدن رو خوب اومدی ولی قسمت خرید رو ....
امشب برف باریده و ما قصد داریم قهوه بخوریم. بیرون خونه از پنجره هم تزئینات کریسمس همسایه ها پیداست و یک نفر توی باغ آتیش روشن کرده و توی برف داره هیزم جمع می کنه

مگهان شنبه 6 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:57 ق.ظ http://meghan.blogsky.com

نه متاسفانه گل پسر رو ندیدم ! اما تصور می کنم یه پسر این سنی چقدر باید خوردنی باشه. بچه زیاد دور و برم بوده و منم همه ی بچه ها رو دوست دارم . خدا بهم یه عشق عجیبی داده که نمی تونم نمیرم براشون : ) حتی ندیده !
شما چطور عکس منو دیدین لیلی جون ؟! یا رمز ندادم ؟!

ان شالله فرصت بشه همدیگرو ببینیم.
کاش شما دور و بر ما بودین.
من عکس شما رو ندیدم و رمز هم ندارم

تهمینه شنبه 6 دی‌ماه سال 1393 ساعت 02:29 ب.ظ http://vaghtimamanmishi.persianblog.ir

آخی نازی ارمیا کوچولو. لیلی جان کلا آلمانی حرف نمی زنین اونجا یا فقط تو شهرداری؟ عکسها خوشگل بودند. نی نی ات رو ببوس.

آقای همسر تحصیلاتش به زبان انگلیسی هست و جایی که بخوایم دقیق و با جزئیات حرف بزنیم انگلیسی رو انتخاب می کنیم.
قابل شما رو نداره
ممنون خانومی

امیر شنبه 6 دی‌ماه سال 1393 ساعت 04:44 ب.ظ

درود
اولا ممنون که زود به زود پست میزارید
دوم اینکه عکس از محیط های شهری خیلی خوبه
یه نفر که شهرسازی خونده بود میگفت اونجا روز به روز پیاده رو ها وسیع تر میشه ولی تو مملکت شما هرروز پیاده رو ها کوچکتر میشن و خیابون ها پهن تر
سنگ فرش های پیاده رو منو کشته!! اینجا برای تعمیرات پیاده روی سنگفرش شده رو میکنن بعد به جای اینکه دوباره سنگفرشش کنن . آسفالتش میکنن
از عکس ها نظم میچکه!!!
شما تا بحال درباره هیتلر با یه آلمانی حرف زدید؟ یا شنیدید اونا درباره هیتلر حرفی بزنن؟
یا جایی رو در و دیوار عکس هیتلر دیدید؟
گروه های طرفدار هیتلر جز ممنوعیت ها ی توی لیست نبود؟
کریسمس مبارک شاد باشید

سلام
خواهش می کنم از استقبال تون
این نفری که شهرسازی خونده بود و برای پیاده رو نظر داده است ممکلتش کجا است؟
اینجا شهر کوچیک و تاریخی هست و شهرداری موظفه که بافت تاریخی و ظاهر شهر رو حفظ کنه
اصولا توی شهرهای کوچیک همه چیز گل و بلبل پیداست .کلان شهرهای ما رو باید با شهرهای پرجمعیت و شلوغ اینجا مقایسه کرد.
من تا به حال صحبتی نکردم ولی در یکی از پست ها اشاره کردم که گروهی که مخالف مهاجران هستند عقاید شبیه نازیسم دارند و طرفدار هم دارند.
ولی در حالت کلی طرفداری خاصی با اسم و یا آرم هیتلر در شهر ندیدم.
گروه های ممنوع بیشتر فعالان در آمریکای لاتین و آسیا بودند.

sanaz شنبه 6 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:45 ب.ظ

وبلاگ فوق العاده ای دارین من از اون اوایل ک شروع به نوشتن کرده بودین همیشه نوشته هاتون دنبال میکردم
یه سوال آلمان به بچه ای که تو آلمان به دنیا بیاد تابعیت میده؟

ممنون خانومی. ولی چرا اینقدر ساکت بودی تا حالا؟
برای گرفتن کارت اقامت ارمیا در پستی که نوشته بودم این سوال رو جواب دادم. بستگی به نوع تابعیت و ویزای خانواده بچه داره. صرفا هر تولدی تابعیت کسب نمی کنه. چون توی آلمان تابعیت به خون هست نه خاک. کشورهایی مثل کانادا و آمریکا و برزیل قوانین شون به تابعیت خاک نزدیک تره

گلهای زندگی من یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1393 ساعت 06:38 ق.ظ http://golhayezendegiyeman.blogfa.com/

سلام لیلی جان دوست مهربونم
اول از هر چیز شرمنده ومعذرت میخام مرتب پستاتو میخونم ولی متاسفانه چند تای از پستاته که برات کامنت نگذاشته بودم منو ببخش
الهههههههههههههی من دور ارمیا جان بگردم که قدشو با خط کش اندازه گرفتند
عکسا مثل همیشه فوقالعاده بود وپستتم حرف نداشت

سلام دوست وفادار و مهربان
ای بابا این حرفها چیه. همین که شما میاین و می خونین باعث خوشحالیه من. مادرها همیشه یک عالمه کار دارند.
ممنون از نظرت خانومی

محبوبه 81 یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1393 ساعت 09:06 ق.ظ

مباررک باشه تمدید ویزا. پس حالا حالاها موندگاری و نمیای
عکسا خیلی قشنگ بودن. مخصوصا اون نقاشی دیوار شیرینی فروشی خیلی خوب بود. اون پسر بچه هم که داره راه میره خیلی ناااااااازه کلی قربونش رفتم ندیده حتی

نه بابا، اعتبار پاسپورت آقای همسر زیاد نبود دوباره درگیر می شویم.
این نقاشی دیواری روی تخته های چوبی است و هر سال نصب می کنند.
ای بابا دختر تو ندیده عاشق نی نی ها میشی؟

پیمان یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:04 ق.ظ

سلام،خیلی از نوشته خوبتان ممونم، من خیلی آرزوی سیستم اداری مرتب و منظم را دارم، به حدی که حسودیم میشه، و همینطور این شور و شوق اجتماعی برای سال نو (و همینطور مناسبتهای دیگه) و آذین بندی مغازه ها و خانه ها و ... که فکر کنم تمامش هم مردم با هزینه خودشان انجام میدن.تقاضا میکنم از جامعه آلمان و مردمش بیشتر بنویسین.

سلام
فکر می کنم این آرزوهای شما برای خیلی های دیگه هم آرزو باشه.
آذین بندی مغازه ها برای جلب مشتری است و حتما می صرفه! ولی برای شهر نمی دونم که با مشارکت کیست؟
تلاش من نیز این است که بیشتر از محیط و شهر بنویسم.

مهسا دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:32 ب.ظ http://sarneveshtehman.blogfa.com

با خط کش قد اندازه گرفتید؟ اخی ی ی نازی ی ی

فعلا خط کش جوابگوست

محدثه سه‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1393 ساعت 07:53 ب.ظ

سلام لیلی جون. چون این پست بیشتر به ارمیا ربط داشتم دلم خواست نظر بدم. دلمون یه ذره شده براش. هی عکساشو نگاه میکنیم. مریم که اوناها رو میبوسه. کاش بودی و میچلوندیمش.;-):-)

سلام محدثه جان. ای بابا چرا اینقدر ساکت و خاموش میای و میری فقط به خاطر امریا حاضری نظر بدی؟! خوش به حال ارمیا از من طرفدارهاش بیشترن!!
آخی نازی. ان شالله به زودی دیدارها تازه شود. مریم مهربون و شیطون رو ببوس بگو این دفعه که ان شالله بیایم ارمیا بلد شده بازی کنه باهاش!

علی چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 03:09 ب.ظ

رنگ چشم مشکی اصولا وجود نداره، مگر در موارد بخصوصی که فقط در نژاد آسیایی (چشم بادامی های شرق آسیا) رخ میده. چشم ایرانی ها هرچقدر هم تیره باشه، قهوه ای محسوب میشه و این رو با انداختن نور به راحتی میشه تشخیص داد.

اقای همسر هم همین عقیده را دارند. ما هم منظورمون قهوه ای تیره بود. اخه تو فرم ها قهوه ای تیره و روشن رو جدا نکرده!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد