زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

هنگام غروب

دم غروب کنار کانال همیشه سر و صدای پرنده ها هست. اگر هوا بهاری باشه مرغابی ها و اردک ها هیاهویی به راه می اندازند که توجه هم عابری را جلب می کند. موقع سرخی آسمان، مرغان دریایی مانور مشترک روی رودخانه/کانال برپا می کنند و در دسته های 100 تایی از این طرف پل راه می افتند و می روند تا پل بعدی و بسان یک خلبان ماهر از زیر پل چرخی زده و برمی گردند.ولی توی هوای سرد و سوز سرمای این روزها، این کلاغ ها هستند که جور بقیه پرنده ها رو می کشند و با قارقارشون اطراف کانال رو موقع غروب شلوغ می کنند، حیف که عکس های دم غروب گوشی موبایل من خوب نمیشه.این دفعه تلاش می کنم صدای قار قارشون رو ضبط کنم. کلاغ ها بر سر نشستن بر نوک درختان تنومند و کهنسال حاشیه ی کانال آب جنجال می کنند و دسته ی دیگر هم بر سر شیروانی های ساختمان کنار کانال می نشینند.
چند روز قبل خانم مبلغ مسیحی با یک دختر جوان سیاه پوست آمده بودند دم در خانه. بعد از سلام و احوال پرسی حال ارمیا را پرسید و سوال کرد که چند وقتش هست. ارمیا هم که فکر کنم اسم خودش را شنیده بود با عجله چهار دست و پا خودش را به جلوی در رسانید که مبادا پشت سرش کسی تعریفش را بکند و او نشنود!! خانم مبلغ، دختر جوان همراهش را به نام الیزابت معرفی کرد و پرسید که وقت داریم یا نه؟! ما هم که تازه از بیرون رسیده بودیم و نماز نخوانده و ناهار نپخته و خونه ی بچه داری هم که همه می دونین چه شکلیه مودبانه موضوع بحث رو عوض کردیم. اون هم که دید امکان ورود به خانه نیست یک کاتالوگ برای تربیت فرزند با توجه به آموزه های دینی به سمت من دراز کرد. ارمیا هم که بغل من بود دید یکی یه چیزی سمتش گرفته ذوق کرد و قبل از این که دست من بهش برسه توی هوا چنگ زد و در تقلای پس گرفتن من کاغذ بیچاره مچاله شد. بعد از رفتن خانم مبلغ با خودم گفتم عجب همت و اراده ای دارند که هنوز به ما سر می زنند و یادشان هست ما در چه مرحله ای هستیم. احتمالا باید دفتر یادداشتی داشته باشند که احوالات خارجی های شهر رو توش نوشته باشند.

این هم عکس های نیم بندی که من از تجمع کلاغ ها توی هوای گرگ و میش غروب گرفتم و همین طور هر چی عکس درخت و طبیعت درختی که توی موبایلم جا مونده!


نمی دونم کلاغ ها سر شاخه ها پیدا هستند یا خیر




این ساختمان دادگستری کنار کانال است که کلاغ ها روی شیروانی آن می نشینند



از هر طرف تلاش کردم عکس بگیرم نور چراغ های خیابان مانع شد


روی آنتن بر بالای بام این خانه کلاغ ها تجمع کردند


قارچ های روئیده بر تنه ی درخت



بابانوئل در تلاش بر سوار شدن بر سورتمه اش

عکس این درخت ها رو قبلا هم گذاشته بودم


این آقای در تصویر همون مرد در تصویر قبلی است منتها این دفعه از پشت سر!

جاده ی درختی در زمستان بی برگی

آپارتمان پرندگان!


حفاظ صوتی در اطراف خانه های کنار اتوبان
نظرات 22 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:57 ب.ظ

آخی! آخیییییی! چقدر خوب بود همه چیز اینجا!

دم غروب یا کلاغ ها یا درخت ها؟ کدوم خوب بودند؟

فردا شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 09:24 ب.ظ

ماکه هرچی چشمامونو تنگ و گشاد کردیم کلاغی ندیدیم رو شاخه ها!!! البته عیب از چشم ماست نه عکس شما!
باغ بی برگی ک میگوید ک زیبا نیست؟! ( اندر احوالات جاده ی درختی)

ای بابا چرا ندیدین. این همه کلاااااااااااغ اون بالا نشسته.
البته توی عکس که کلاغ بودنش معلوم نیست یه سری چیزهای فسقل سیاه بالای درخت پیداست!
بلی بلی

نرگس یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 07:12 ق.ظ

هممممممه چی خیلی خوب بود! ماجراها و همممه عکس های دم غروب و درخت ها و کلاغ ها! من یه عالمه چیزهای فسقل سیاه هم دیدم!

به به بر چشمان چون عقاب شما که کلاغ های فسقل بالای درخت رو توی تاریکی تشخیص دادین

مامان یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:39 ب.ظ

خیلی جالب بود عکسادیدنی بودن وجالب


دستت درد نکنه که اینهمه عکس گرفتی که ما ببینیم

خواهش می کنم مامان جون مهربونم

مهتاب یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:41 ب.ظ

ای باباب کلاغای زیادی رو درختان


غروبای زمستون مال کلاغاس جزو خاطراتمونه

آره غروب های پائیز و زمستان با صدای کلاغ ها تداعی گره

fatemeh یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 11:11 ب.ظ

سلام لیلا بانو
خوبیید؟
واقعا پشتکارشون در کارشون ستودنیه ولی کارشووون!
اینا شما رو مسیحی نکنن خوبه
شاید این روایت رو دیده باشید اما به عنوان هدیه جهت یاداوری تقدیمتون میکنم:



روزی امام صادق علیه السلام فرمود:« به زودی شبهه‌ها شما را احاطه می‌کند و شما بدون پیشوای هدایت می‌مانید. از آن شبهات کسی نجات نمی یابد مگر کسی که دعا کند و دعای غریق را بخواند.»
عبدالله بن سنان سئوال کرد:« دعای غریق چگونه است؟ »


امام فرمود:« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک »

(ای تغییردهنده‌ی قلب‌ها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.»
عبدالله بن سنان چنین خواند:« یا مقلب القلوب و الابصار ثبّت قلبی علی دینک.»
امام فرمود:« خداوند مقلّب القلوب و الابصار هست، ولی دقیقا آنچه را من می‌گویم بگو:« یا مقلب القلوب»، و چیزی بیش از آن نگو.»

منابع: کمال الدین


موفق و سربلند باشید

سلام خانومی
واقعا پشتکار خوبی دارند. شاید هم ما اونها رو تغییر دادیم!!
ممنون از روایتی که نوشتید

همطاف یلنیز دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 05:21 ب.ظ http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
ممنون برای تصاویر فقط اون حفاظ صوتی چی بید؟
.
.
قبلا لینک می دادید به مطالب قبلی، نه؟ ( آیا این خانم مبلغ قبلا هم آمده بود؟ یه چیزایی از مردان جوان خوش پوش یادم هست ولی این خانم رو نه)

سلام و سلام
خواهش می کنم. این حفاظ برای کاهش سر و صدای اتوبان در حاسیه ی آن نصب شده تا خانه ها و آپارتمان های اطراف کمتر در معرض آلودگی صوتی قرار بگیرند.
قبلا زرنگ تر از حالا بودم و خودم یادم بود که چی را کی نوشتم!
دو سال قبل اومدن خونه مون و توی این پست برای اولین بار ازشون نوشتم http://leiligermany.blogsky.com/1391/12/06/post-258/
آره مردان جوان خوش پوشم مبلغ هستند ولی تا حالا به تور ما نخوردن!!

فاطمه دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 06:16 ب.ظ http://http:/fatemehkamalichirani.zenfolio.com/

خوشحالم که هنوز توسط نیروهای مذهبی اینجا شناسایی شدم. البته بگم اگه کسی در ما رو بزنه من اصلا اجازه نمی دم داخل شن. چون بعضی از اینا متاسفانه متاسفانه تنها برای آمار گرفتن از زندگی خصوصی وارد می شن. تیری در تاریکی. اگه یه زمانی از شما چراغ سبز دیدن-به طور مثال می گم- و شما عضو یا طرفدار شدید، اطلاعاتی دارن که به ضد شما استفاده کنن.
از اون عکس که نوشتی آپارتمان پرندگان هم خوشم اومد. چون به عکاسی علاقه داری یه پیشنهاد دارم. همیشه نگاه کن ببین قصه عکست چیه. و سوژه های عکست هم رو بلاک نکنن. تا جایی که ممکنه. اینطوری وقتی داری عکس می گیری دقت بیشتری خواهی داشت که سوژه هات رو از زوایه مناسب تر بگیری.
برقرار باشی

دوستان همیشه به ما توصیه می کنند از پذیرفتن آدم های ناشناس به داخل خانه پرهیز کنیم. ما هم این بندگان خدا را بار اول راه دادیم و دیگه پشت در باهاشون صحبت کردیم. از توصیه ات ممنون
منظورت رو از بلاک کردن سوژه متوجه نشدم. امکانش هست بیشتر برام توضیح بدی. این عکس رو دو سال پیش هم گذاشتم و این عنوان رو براش انتخاب کردم

زهرا - گل بهشتی من سه‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 06:57 ق.ظ http://www.golebeheshtieman.niniweblog.com

یکی هم چند وقت یه بار بیاد به من مسایل تربیتی رو یادآوری کنه...البته همینجا میخواما...لطفا کارشناس تربیتی مسلمون باشه....بروشور و فایل صوتی و کتاب هم بیاره...سفارش دیگه ای هم ندارم.

یعنی نمیشه شما خودتون برین دنبال جمع های مورد نظر و اونها باید بیان؟
خب گفتین سفارش دیگه ای هم ندارین و من نمی دونم چی باید بگم

سیمرغ سه‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 09:33 ق.ظ http://janemoshtagh.mihanblog.com/

خوش به حال کلاغها.عجب جایی نشستند

از این جهت که بر بالای شهر مشرف هستند جای دلنشینی است ولی از جهت سرما و سر و صدا نمی دونم!

محدثه سه‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 06:09 ب.ظ

سلام. امروز که دیگه حرف ارمیا شد نتونستم پیام نذارم. چهار دست و پا میره پسرمون. ببوسش. دلمون یه ذره شده براش. خوب شد نگفتند ارمیا رو بدید ببریم غسل تعمید بدیم. خوش باشید. راستی اون کلیسا و کلاغها منو یاد رامکال و استرلینگ انداخت. اون کلاغه بود کنار ناقوس لونه داشت. یادته؟

سلام
ای بابا فامیل جان شما چرا فقط طرفدار ارمیا هستی؟ پس من چی؟
آره بعید نبود می اومدن توی خونه در باب مزایای غسل تعمید می گفتند و حالا باید براشون اثبات می کردیم که همه ی انسان ها که قدم بر روی زمین می گذارند پاک هستند و بی گناه.
آخی چه خاطره ی خوبی بادت اومد. اون کلاغه که وسایل براق رو می دزدید

fatemeh سه‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 07:44 ب.ظ

بلهههه البته که ان شا الله شما اونا رو تغییر میدید[گل]

راستی خانمی شمام اگه تونستی سهیم باش تو نشر نامه رهبرمون
به هر حال الان شما با جوونای اونجا ارتباط داری و الحمدلله به زبونشونم که مسلطی اینم اینکش
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/28731/index.html

ان شالله هر کدوم مون بتونیم اثر مثبت روی بقیه بذاریم.
ان شالله که فرصتش فراهم بشه

مگهان چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 03:27 ق.ظ http://meghan.blogsky.com

پست هات رو که می خونم و دوست دارم هیچی ... بعدش کامنت دونیتم می خونم و خیلی دوس زارم که با حوصله جواب میدی و از دوستان سوال می پرسی : )
مبلغین دینی ما رو ببین : ( ... هیچ گونه پشتکاری وجود نداره ... و به جای جذب چقدر دفع از دین داریم این روزا : (

من هم کامنت دونی و خوانندگان مهربانم و نظرات ارزشمندشون رو دوست می دارم.واقعا من سوال می پرسم!!؟چقدر پرتوقعم!
فکر می کنم روش تبلیغ تو کشور ما فرق می کنه شاید هر روشی در یک محیط فرهنگی و عقیدتی جواب میده

babaii چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 04:31 ق.ظ

سلام گرم در زمستان سرد
بعضی آدمها به حالتی میرسند که احساس ابلاغ رسالت و ادای
مسئولیت میکنند ' و این ناشی از رشد و شکوفایی ایمان مذهبی است
اکثرا ناشی از تخیل فردی یا گروهی است و ندرتا از تعقل صحیح و دریافت حقیقت '
پناه بر خداوند از اولی و درخواست از خداوند برای دومی !

گرمای سلامتون توی خونه مون جاری شد
ان شالله همه مون با عقل و درایت در مسیر شکوفایی دین و جامعه مون تلاش کنیم

مهسا چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 10:14 ق.ظ http://sarneveshtehman.blogfa.com

بابانوئل در تلاش
این حفاظ صوتی چقدر جالبه.

فکر کنم هدایای امسال رو بابانوئل قاطی پاتی داده چون خیلی گیج و باعجله داره سوار میشه.
آره جالب و احتمالا مفید

مگهان چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 09:29 ب.ظ http://meghan.blogsky.com

عزیزم : ))) منظورم از سوال می پرسی این نبود خیلی بد رسوندم !
منظورم این بود اگه کسی نظری بده دقیقاً برای اینکه چیزی رو واضح توضیح بدی سوال می پرسی و با دقت همه چیزو بررسی می کنی :دی

نه خانومی منظورت رو خوب رسوندی. من هم شوخی نوشتم، پس من منظورم رو خوب نرسوندم

زهرا - گل بهشتی من پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 07:11 ق.ظ http://www.golebeheshtieman.niniweblog.com

دنبالش میشه رفت...هر چند در شهرستان سخت تره... ولی اینکه یکی بیاد سراغ آدم یه لذت دیگه ای داره.

در این لذت شکی نیست البته بعضی ها به این جور مراجعات دید خوبی ندارند و فکر می کنند طرف علم و اطلاع و بینش کافی نداره.

92در92 پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 07:20 ب.ظ http://92dar92.blogfa.com

شب بخیر شادی باد .
آپم ،
هر آنچه میخواهی با خدای خودت بگو .
ایام ب کام.

ممنون
به همچنین برای شما

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:32 ب.ظ

دیدم دیدم! من کلاغا رو دیدم! روی شیروونی نشستن به ردیف! بامزه ان

بالاخره چشمان تیزبین دیگری مهر تائید نهاد بر عکس های تاریک من!

سمیرا شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 02:07 ب.ظ http://67.blogsky.com

وایییییییی کلاغا رو ببین
چقد ساختمون های زیبایی داره شهرتون..... کاملا قدیمی! من که خیلی دوسشون دارم!
حفاظ ها چقد قشنگن! اونجا چقد به سلامت مردم اهمیت میدن!...
تووو پارک شهر ما درخت های تبریزی هستن..... بلند بلند.... کلاغ ها کل پاییز تووو اون خونه های قشنگشون که بعضیاشون قدمتشون حتی ده ها ساله زندگی میکنن!!!! یعنی قشنگ یه درخت بلند 20 تا شاید خونه داشته باشه!!! گاها هم دعواشون میشه!! خیلی قشنگه... پسرک هم خیلی دوس داره
اصلا به نظر من پاییز با صدای پرندگان مخصوصا کلاغ ها پاییزه!!

شهر ما ساختمان های قدیمی و طرح قدیم زیاد داره. چون این شهر ثبت یونسکو هست خانه هایی که در بافت تاریخی شهر وجود دارند ظاهر قدیمی شون رو علی رغم بازسازی های متعدد حفظ می کنند.
خوش به حال کلاغ ها که با افتخار توی خانه های اجدادشون زندگی می کنند!
من هم موافقم که هر فصل با صدای پرندگانش زیباست

مریم یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:18 ق.ظ

اون نظر بی اسم من بودما! این تحویلا حواس نمیذارن واسه آدم!

من حدس بزدم. ولی آی پی ت چیز دیگه بودها

مامان سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 01:46 ب.ظ

اره بابا اصلا راشون ندید بگید ما مذهبی هستیم

فکر می کنن مذهبی هایی که به خدا ایمان دارند راحت تر حرف کتاب آسمانی را می پذیرند تا آدم های بی خدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد