زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

بازدید یک روزه قسمت دوم

این مطلب رو یکی از خوانندگان مطلع و بالطف این وبلاگ برای پست قبل نوشته اند. ایشان ساکن شهر Regensburg هستند و اطلاعاتشون از ما بسیار کامل تر هست(البته من نوشته های ایشان را کمی ویرایش کرده ام):

"شهر قشنگی هست. و بسیار پر جنب و جوش و با امکانات که از یک شهر کوچک قابل انتظار نیست.  دانشگاهش کمی  قدیمی است.(که ما توش مشغولیم) که اتفاقا قشنگ هم هست فقط بدجور پوسیده و دارند تعمیرش میکنند.این دانشگاه تو رشته ی ما حداقل استادای خوبی داره. و یکم خطوط اتوبوسش اعصاب کُش هستند و امکان از اینور شهر رفتن به آنور شهر مسیر مستقیم با یک خط اتوبوس نیست و یا زمان زیادی می برد.
خوب یه سری هم به واهالا میزدید قصر قشنگی هست. تئاتر شهر هم بسیار قشنگ است. خیابان گولیات با اون نقاشی معروفش روبروی پل سنگی منظره ی زیبایی برای عکس انداختن می باشد. یک بستی فروشی همون نزدیکی ها هست صاحبش یه خانم ترک هست که فارسی می فهمد چون همسرش ایرانی بوده. بهترین بستنی شهر رو دارد. و میتونم بگم تو کل آلمان یه همچین بستنی ای نخوردم که بستی زعفرونیش عین مال ایران باشه. بستی با اسانس گلاب هم داره.اینجا شهر رنگارنگی است که تقریبا تو هیچ جای آلمان یه همچین چیزی نمیشه دید. مغازه ها بسیار لوکس هستند آنجایی که شما رفتید. و گویی در دل سنگ و غار بنا شده اند، یه پالتو زنانه 4800 یورو. دوچرخه 6000 یورویی و... کلا شهر ثروتمندی هست. آدم های پولدار در این شهر زیاد هست. شرکت ب ام در این شهر یک کارخونه دارد که توش ب م و سری 1 تولید میشه. شرکت کنتیننتال هم نمایندگی داره. و یه شرکت داروسازی بنام آمارگ  هم در این شهر شعبه داره . کلا جای زیبایی هست. اولین باری هست که در آلمان احساس یه شهر خوب برای زندگی رو دارم. مردمش خیلی فهمیده تر هستند. شاید به خاطر اینه که وضعیت اقتصادی خوبی دارند. فقط یک بار یک نفر در مورد خارجی بودن من حرف نارحت کننده ای زد که البته نظرش بود(جای تعجب داشت که یه معلم پیر که باید با تجربه باشه ، تا این حد نظر پرتی داشت).
"


ادامه ی عکس های بازدید یک روزه ی ما. عکس های مناظر طبیعی و رودخانه ی زیبای شهر هم هست که ان شالله در پست بعدی.

صلیب باز مصلوب

محراب کلیسا- محراب همه ی کلیساها روبه بیت المقدس است

ارگ بزرگ کلیسا

در زیرزمین کلیسا قبرهایی قدیمی وجود داشت و همین طور اسامی یک سری از مردگان و تاریخ فوت شون به دیوار نوشته شده بود. قبرها مربوز به حدود ششصد سال قبل بودند. قبرهای کف زمین مربوط به اسقف های اعظم این کلیسا بودند.

موقع بازدید از زیرزمین، وقتی داشتیم تاریخ و اسامی قبرها را نگاه می کردیم یکی از بچه ها صدا زد هی یک قبر جدید اینجاست. ما هم رفتیم ببینیم کیه که این افتخار رو داشته که به تازگی اینجا دفن بشه دیدیم تاریخ قبر مال 150 سال قبل!!

یکی از قدیسان مسیحی

یادبود بازدید پاپ از این کلیسا(نمی دونم پاپ بندیک چندم بود)

فضای شهری

شهرداری قدیمی و بخش راهنمای توریست شهر

عروس و داماد و همراهانشان که برای ثبت ازدواج به شهرداری آمده بودند

فضای شهری


جمعیت شاد روزهای شنبه در رستوران ها و کافه ها


دکور مغازه

نظرات 16 + ارسال نظر
بسامه دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 06:19 ب.ظ

واووووووو چه عکسایی.. لازم شد حتما حتما حتما این شهر رو ببینیم..
ببخشید لیلی جون من کم میام.. نظر نمی زارم.. ولی دلیل نیست که نمی خونمت..
ارمیا رو ببوس مواظب خودت باش.

ما هم وصف این شهر را شنیده بودیم و تو لیست بازدید گذاشته بودیم.
ای بابا یه زمانی سند اولین کامنت هر پست مال شما بود.
ممنون خانمی

نیلوفر دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 07:44 ب.ظ http://bcp57.mihanblog.com/

لیلی وبتون بیسته خیلی از سایتتون خوشم اومد

ممنون خانومی.شما لطف دارید

428 دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 08:07 ب.ظ

خیلی جالب و قشنگه این پست
ار این که شهرها توی اروپا برای خودشون بافت سنتی و سادشون رو حفظ میکنن خیلی خوشم میاد
حالا نمیدونم همه جای این شهر همینطوره یا قسمتی هم سازه های تجاری و سر به فلک کشیده داره

من هم از حفظ بافت تاریخی و اهتمام مردم و مسئولین درزنده نگه داشتن بافت تاریخی شهرها لذت می برم.
در مورد این شهر نمی دونم ولی تو شهر خودمون خارج از بافت تاریخی اسمان خراش و پاساژ مدرن وجود داره

ملیکا دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 08:53 ب.ظ

سلام.خیلی مطالبتون عالیند :)
شما کدوم شهر زندگی میکنین؟

سلام
ممنون از لطف تون.
ما در یکی از شهرهای ایالت بایرن زندگی می کنیم

نرگس سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 06:27 ق.ظ

خیلی عکس ها و توصیفات قشنگ بود. کارت پستال ها چه خوشگلن!!

ممنون.عجب دقتی داری که کارت پستال ها رو پسندیدی

همطاف یلنیز سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 06:54 ق.ظ http://hamsadehha.blogsky.com/

سلام سلام
.
حیف آلمانی سخته وگرنه عزم می کردم برای زندگی چندسالی بیایم همان سمتها. جمع و جور، خوش آب‌و‌هوا و بافرهنگ مسالمت آمیز
.
ممنون از عکسها (هرچند باز عروس رو ندیدم)

سلام و سلام
خب برا دکترا برنامه ریزی کن که با زبان المانی سر و کار نداشته باشی.
عروس پیدا نیست.پشت ماشین واقع شده. این دفعه همه ندیدیمش

فاطمه سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 03:51 ب.ظ http://خاطرات فاطمه

اولا خیلی جالبه که تو یه پل می شی تا نوشته دیگران از شهرهای آلمان رو منعکس کنی. این نوشته ها رو دوست دارم چون نگاه مهاجری به یک شهره.
دوما یک نکته مبهمه توی پستت دختر خوب. عکس ها هم مال این نویسنده بوده یا از تو بوده. چون مطلب درباره یک شهره به نظر می یاد عکس ها مال همون شهر باشه. اما از طرفی نوشتی "بازدید یک روزه ما". اینطوری شاید تو خودت عکس رو از جای دیگه گرفتی. به هر حال اینجا ابهام داشته بید.

با یک نگاه سنجش یک شهر کار سختی ولی خوشبختانه روزهای شنبه شهرها فعال و زنده هستند و شهر دوست داشتنی تر میشه.
به خاطر حجم عکس ها مجبور شدم هر پست را در یک صفحه قرار. دهم و اینطوری ارتباط پست ها در یک نگاه مشخص نمی شود. در پست قبل که درباره بازدید یک روزه نوشتم اشاره کردم که عکس ها کار موبایل من است. این پست هم به لطف خواننده ی دقیق و باتجربه این وبلاگ حاوی اطلاعات مفیدی است

کورش پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 01:47 ب.ظ http://ecuador.blog.ir/

با سلام و سپاس از ارسال نوشته های من به صفحه اصلی. از ویرایش هم سپاسگذارم. راستی من باز شهر رو زیاد خوب نمیشناسم. چرا که زیاد فرصتی پیدا نمی کنم که به داخل شهر بروم.دو سال پیش هم که آب دانوب بالا اومد و شهر پاساو (Passau)رو آب برد اصلا من خبر دار نشدم. این سخنان نیز از همان چند باری که به داخل شهر مراجعه داشتم می باشد.
Walhalla(http://de.wikipedia.org/wiki/Walhalla) واقعا زیباست و آدم رو به یاد زمان رم باستان میندازه ولی 125 سال بیشتر عمر نداره.
یکی از جالب ترین مجسمه های شهر آخرین عثمانی (یا آخرین سر عثمانی) نام دارد. که از قرار معلوم جایی هست که دولت عثمانی ار آن نقطه بیشتر نتونسته در اروپا نفوذ کند. و به نمادی برای دفاع از کلیسا تبدیل شده.تو شهرهای آخن و کیل در آلمان زندگی کردم. و شهرهای دوسلدرف.کرفلد، دارمشتات،اشتوتگارت رو از نزدیک و زیر پوستی دیدم. به جرات مردم این شهر و خود این شهر یکی از بهترین شهرهای آلمان هستند. به عددی که میتونم از شهرهای دیگه ای که توش زندگی کردم و آزار دهنده بودند. می تونم در مورد این شهر نکات مثبت نام ببرم. ولی خوب شهر گرونی هست و هزینه های یک دانشجو را به اندازه 30--40 درصد افزایش میده.و در کیل ارزان تر زندگی می کردم. ولی شهر فاقد هر چیزی بود و فقط دریا داشت و بس. در اینجا مردم به لهجه بایری صحبت میکنند. که بسیار سخت برای فهمیدن هست. ولی شیرینه.نکته ای که اینجا برای اکثر افراد قابل دیدن هست اینه که ،خارجی ها بسیار خوب آلمانی صحبت می کنند که یکی از دلایل آنرا پذیرش افراد خارجی کار کن و پر تلاش در این شهر می باشد. (فکر پناهنده شدن در این استان رو از سرتون بیرون کنید.جاده ای یک طرفه هست که سالهای تان را تلف می کند.برای این منظور به شمال آلمان بروید. در این زمینه هیچ اطلاعاتی ندارم. تنها کم و بیش که هم صحبت شدم. متوجه این موضوع شدم.) . لباسهای محلی پوشیدن به لهجه خود سخن گفتن. سنتها را ارزشمند شمردن، به خانواده پایبند بودن، مذهبی بودن از خصوصیات این شهر و کلا ایلت بایرن می باشد. تا این حد که دوست پسر و یا دوست دختر داشتند همچون ایالت های دیگر امری عادی تلقی نمی شود و محدودیت هایی وجود دارد. اشاره میکنم که آن چه در درون خانواده اتفاق می افتد ، سوای قشر و طبقه اجتماعی، با آنچه در جامعه اتفاق می افتند یا دیده میشود مطاتبقت یک به یک ندارد. به طور مثال دوست دختر من، پدرش مخالف دست پسر داشتن اوست. و مادرش مخالف دوست پسر خارجی، مسلمان ، مسلمان زاده و یا غیر کاتولیک یا حتی بی خدا است. یعنی یکی مثل من(واقعا سپاس گذارم) با این حال دوستی ها و ازدواج های بین المللی در این شهر بیش از هر شهر دیگه ای دیده ام. یکی از نکاتی که به خصوص در شمال آلمان دیده نمی شود ولی اینحا دیده میشود. سخن گفتن با مردم در اتوبوس یا ایستگاه اتوبوس یا خیلی جاهای دیگر می باشد. (بسیار شبیه ایران) . مردم با این روش با شما دوست نمی شوند. فقط گفتمانی کوتاه با شما دارند و درد دل شاید بکنند. در این سه سال شاید 10 بار بیشتر از من پرسیده نشده که من از کجا آمده ام. حتی همسایه ها یم(در خوابگاه دانشجویی). در صورتی که در کیل روزانه این سوال پرسیده می شد. اینجا بیشتر برایم پیش آمده که مردمانی رو دیدم که به ایران و یا کشورهای همسایه ایران نیز سفر کرده اند و کمتر هر آنچه در رسانه به آنها گفته شده قبول دارند ، باور دارند، یا برای شما دوباره بازگو می کنند. خود تجربه کرده اند و یا دوستان. به همان رسانه بسنده نمی کنند.چیزی که در شمال آلمان همیشه با ان رو برو بوده ام و آن یعنی مبارزه با پیش داوری ها. ببخشید باز طولانی شد. یه دنیا حرف هست. از این وبلاگ برای تصویر ساده و بی آلایشی که از آلمان ارایه میدهد بسیار سپاسگذارم. همانطور که گفتم برای من دیر شده چرا که من بسیار تحلیلی به آلمان نگاه می کنم. و تجربه های بسیار تلخی به عنوان یک دانشجو در آلمان داشته ام. و ترسم از آنست که همه این تجربه های تلخ را به متن تحمیل کنم.

تشکر از کامنت جامع و راهنمایی های کلی درباب زندگی در شهرهای آلمان. تجربیات زندگی دانشجویی شما به اندازه ی یک کتاب هست نمی خواهید دست به قلم شوید؟

نرگس پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 05:24 ب.ظ

جالبه که فقط یه روبان به ماشین عروس و دوماد زدن! خوبه یاد بگیریم ها!

نکته ای بودها!
اخه عروسش هم به همین سادگی بود

سودا شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 12:57 ب.ظ http://sowda.blogsky.com

بسیار خوب و عاالی! بازم مرسی.

ممنون از حضورت و با تشکر از تشکرت!

حامد خلیلی شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 07:54 ب.ظ

با سلام به وبلاگتان سر زدم از مطالب خوب آن استفاده کردم. از اینکه اطلاعات خوبی از کشور آلمان در اختیار بازدید کنندگان قرار می دهید ممنونم.

سلام
ممنون از حضورتون و نظر لطف تون نسبت به مطالب وبلاگ

فهیمه جون یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 06:16 ق.ظ

اینقدر خوب نگه داشتن این بناها وکلیساها رو که یاد فیلمها میافتم .انگار واقعی به چشم ما نمیان مرمت شده اند یا واقعا اینطوری نگه داشتن
چه عروسی ساده ودلچسبی
وچه قبرستانی ؟ ما شبیه اونا شدیم یا اونا شبیه ما
راستی هر وقت با لپ تاپ بیام نظر میزارم با موبایلم نمیشه .می پره

بدون مرمت نمی توان انتظار عمر طولانی از ساختمان داشت.
ممنون از نظرت خانومی

همطاف یلنیز سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 05:53 ق.ظ http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
بلاگفا پوکیده (البته موقت) شما چرا تعطیل کردین خوو؟... ما پشت در خونه هامون موندیم... اینجا هم هیچی

ای وای عجب وضعیت بغرنجی. حق باشماست باید زرنگ بشم

سمیه امامی سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 08:43 ق.ظ http://Avina1391.niniweblog.com

ممنون که خاطره هاتون رو با ما شریک میشی

ممنون از حضورتون و نظرتون

sandy سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 08:50 ق.ظ http://www.matitanha.blogfa.com

سلام

ممنون بابت عکس ها ، چقد دوست داشتم داخل این کلیسارو ببینم !
میدونم جامع تو همه ی شهر ها هست منظورم این بوده که این یکی واقعا همه چی تمومه

سلام
خواهش می کنم. اره کلیسای بزرگ و کاملی بود برای خودش. خیلی جامع بود!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:20 ب.ظ

کنجکاو شدم بدون پیره زنه بت‌چی گفته ناراحت شدی؟

تو این پست که پیرزن وجود نداره!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد