زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

اتوبوس

از نظر ارمیا ماشین های عبوری خیابان به چهار دسته ی کامیون و آمبولانس و اتوبوس و ماشین که همان خودروی سواری معمولی است تقسیم می شود. آمبولانس شامل هر ماشینی که چراغ گردان و یا آژیر داشته باشد می شود از جمله ماشین آتش نشانی،ماشین پلیس،ماشین حمل زباله! و کامیون که هر ماشین بزرگی غیر از اتوبوس را شامل می شود. برخی ماشین های بزرگ که هم چراغ گردان و هم قسمت بزرگ بار دارند دچار تردید نام قرار می گیرند و سر و ته ماشین با دو نام مورد اشاره قرار می گیرد. و البته من هم اسم ماشین های راه سازی و کشاورزی و حمل بار و ... را بلد نیستم و نمی تونم راهنمای خوبی برایش باشم، پس بهتر است با همین نام ها کنار بیاییم. علی رغم علاقه ی ارمیا به نشان دادن اتوبوس در خیابان، او علاقه ای به سوار شدن به آن ندارد. چند باری که مسیر دور از خانه را با اتوبوس طی کردیم همه ی ترفندهای ممکن را به کار گرفتیم تا از بهانه گیری و گریه اش جلوگیری کنیم. مخصوصا که دکمه ایست با رنگ قرمزش در گوشه و کنار اتوبوس و در دسترس قرار دارد و ارمیا اجازه ندارد آن را بزند و همین علت مضاعف گریه می شود! یک بار که سوار اتوبوس بودیم و در ردیف های یکی به آخر نشسته بودیم در پشت سرمان چند نوجوان مشغول حرف زدن بودند و با توجه به بی قراری ارمیا او را مشغول کرده و ما را از سختی رهانیدند. ارمیا کیف  مرا برداشته بود و تک تک محتویات آن را بین نوجوانان تقسیم می کرد و با زبان خودش با آنها حرف می زد و آنها هم استقبال می نمودند!!

اتوبوس های شهر ما یک ویژگی جالب دارد که مدت ها می خواستم برایش بنویسم و فراموش کرده بودم. اول توضیح مختصری در باب اتوبوسرانی شهرمان بدهم. شهر کوچک ما یک مرکز اتوبوس رانی دارد که در مرکز شهر واقع شده است و اکثر رانندگان برای توقف حتی پنج دقیقه ای اتوبوس را خاموش می کنند، برای همین خیلی سرو صدا نیست.

در داخل اتوبوس قسمت مقابل ورودی در عقب مخصوص کالسکه یا ویلچر هست و به طور عادی اگر یک ویلچری بخواهد سوار شود و تفاوت سطح خیابان با ورودی اتوبوس زیاد باشد،راننده با گذاشتن یک سطح شیب دار به او کمک می کند . برای وارد شدن  کالسکه به اتوبوس هم، راننده با زدن دکمه ای کمی اتوبوس را به سمت راست کج می کند تا اختلاف سطح کم شود. البته این مورد رو همه و همیشه انجام نمی دهند و باید تذکر داد!! و همین طور در داخل اتوبوس چهار صندلی ردیف جلو مخصوص سالمندان است. اگر در قسمت سالمندان  نشسته باشی و یک فرد مسن وارد شود تو باید جایت رو به او بدهی. این قسمت دکمه ی توقفش به دیواره ی اتوبوس و در فاصله ی نزدیک به صندلی نصب شده و بسیار مناسب برای ارمیا!

اتوبوس ها هم گاهی خلوت و گاهی لبریز از جمعیت است و اگر جمعیت زیاد باشد راننده اجازه ی سوار شدن نمی دهد.بلیط رو هم میشه از راننده خرید و هم از دستگاه اتومات. موقع ورود از درب جلو وارد می شوند و بلیط یا کارت را نشان می دهند و اگر نداشته باشند هم می خرند. البته وقت هایی هم که اتوبوس شلوغه همین طوری سوار می شوند ولی امان از وقتی که کنترل کننده ی بلیط وارد بشود. کسی که بلیط نداشته باشه چهل یورو جریمه میشه و اگر نداشته باشه سرو کارش با پلیس هست. البته سال های قبل بیشتر در مسیرهای خاص کنترل کننده ها یافت می شدند الان که کمتر از اتوبوس استفاده می کنم اطلاع ندارم.

در هر ایستگاه اتوبوس معمولا صندلی و سایه بان و تابلوی زمان رسیدن هر خط اتوبوس هست. در ایستگاه های پرتردد این تابلو دیجیتالی و در ایستگاه های حاشیه شهر یا کم مسافر تابلوهای کاغذی است. زمان های نوشته شده بر روی تابلو هم با حدود دو سه دقیقه صحیح است. در داخل اتوبوس هم تابلوی دیجیتالی است که نام هر ایستگاه رو نوشته و موقع نزدیک شدن به ایستگاه هم نام آن اعلام می شود. حالا قسمت خلاقانه ی این ماجرا این است که صدایی که نام ایستگاه ها را اعلام می کند صدای بچه است و هر ایستگاه بچه فرق می کند. مثلا این طوری بوده که از بچه های یک کلاس در مدرسه ی ابتدایی دعوت کردند و ازشون خواستند که این اسامی رو بگویند و بعد با هم تلفیق کردند و برای هر اتوبوس گذاشتند. این طوری هر کردوم از بچه ها یا والدین و دوستانشون سوار اتوبوس می شوند صدای آنها را می شنوند و برایشان خاطره انگیز است. البته ممکن هست این صدا مال ده سال قبل باشه ولی انجام خود این کار خلاقانه  است. البته از شهرهای دیگر تا اونجا که اطلاع دارم همچین موردی ندیدم.

عکس ها همه از اینترنت می باشد.

ایستگاه اتوبوس یک شهر بزرگ

یک ایستگاه متفرقه



تابلوی دیجیتال



داخل اتوبوس

آمدن پائیز

کم کم بوی پائیز با هوای خنکش داره میرسه. یک سری درختان مثل شاه بلوط که زردپوش شده اند و برگ هایشان کف پیاده رو را پر کرده.آفتاب بی رمق پائیز با هوای حدود 20 درجه تاثیر چندانی در گرم کردن هوا نداره.دیگه برای پارک رفتن ارمیا با زمین شنی خیس از باران باید جایگزین پیدا کرد. نمی دونم اگر ما به مرکز مادران شهر که یک اتاق بازی سرپوشیده برای مادر و کودک داره بریم، داوید هم بازی ایتالیایی ارمیا توی پارک چیکار می کنه.این پسر که همیشه با مادربزرگش به پارک میاد و عاشق آقای همسر و همراهی اش با ارمیاست. اوایل ارمیا را هل می داد و مادربزرگش دائم بهش می گفت نه، نه. از وقتی ارمیا با آقای همسر میره پارک این پسر میشینه کنارشون و منتظر ببینه پدر و فرزند چیکار می کنند. دو روز پیش که با هم رفته بودند، موقع خداحافظی داوید گریه کنان تا بالای پل دنبالشان آمده بود. فکر می کنم این پسر، پدرش رو کم می بینه. چون مادربزرگ ایتالیایی حرف می زنه نمیشه باهاش ارتباط برقرار کرد هر چند اون همیشه میاد و با من حرف می زنه. و سعی می کنه مراقب ارمیا باشه و این نه گفتن و مانع شدنش به ارمیا هم سرایت کرده و مانع شیطنت ارمیا میشه! هرچند ارمیا اصولا در شیطنت مزاحمت را تحمل نمی کنه!!!

از علاقمندی های ارمیا باز و بسته کردن در چوبی نرده ای پارک  است. این در، که حایل بین فضای پیاده روی پارک و زمین بازی است برای خارج نشدن بچه ها از پارک و عدم ورود سگ ها به فضای بازی است. چند روز پیش که ارمیا مشغول باز و بسته کردن در بود یک خانم میانسال که با سگ بزرگش برای گردش آمده بود یک پَرِ  پرنده از روی زمین پیدا کرد و اومد سمت ارمیا. پر رو بهش نشون داد و شروع کرد به توضیح دادن که این پر یک پرنده ی بزرگ است  و ... ارمیا هم که علاقه ای به پر نداشت مدام سگ را نشان می داد و می گفت هاپو! خانم هم که دید فایده نداره پر رو روی نرده ی چوبی گذاشت و بلند شد که ارمیا ناگهان سگ را بغل کرد! چون سگ به طرف من اومده بود و داشت لباس من را بو می کرد پشت سگ به ارمیا بود و در واقع با این کار ارمیا اون هم گیج شد و از جا پرید و به سرعت به سمت ارمیا برگشت. صاحبش به سرعت کنترلش کرد و گفت هیچ وقت نباید یک سگ را از پشت سر لمس کرد. البته سگ واکنش خاصی نشان نداد ولی خب همه غافلگیر شدیم. این تجربه ی جدید من در برخورد با سگ هاست شاید که به کار شما هم بیاید!

این پست جهت اعلام حضور و جود بود و عکس های زیر از همه دری است و برای خوانندگان کم فرصتی است که زمان خواندن پست را ندارند.

در حاشیه ی کانال


بر روی کانال

دوچرخه ای برای حمل و نقل

موتور حجیم


کامیون حمل نوشیدنی

ماشین آقای تعمیرکار با قفسه بندی و نظم در چیدن وسایل


بالن هایی که برای دقایقی در آسمان هویدا شدند و تا مدت ها ارمیا در آسمان دنبالشان می گشت

داروخانه

یکی از ویژگی های ظاهری شهر ما وجود فراوان داروخانه است. یعنی در همه ی خیابان ها یکی دو تا داروخانه ی شیک وجود دارد. علامت داروخانه هم که همان ماری پیچیده بر جام است و خیلی سریع با رنگ قرمزش مشخص می شود. البته همه ی داروخانه ها شلوغ نیست ولی چند موردی که من مراجعه کردم حداقل سه تا صندوق دارند و صندوق دارها همه خوش اخلاق و با لباس فرم. البته حجم عظیمی از قفسه های داروخانه به قرص های تقویتی و انواع کرم و لوازم آرایشی و اسپری های بینی و داروهای ضد کمردرد و پادرد و اینها اختصاص دارد. داروخانه هایی که من تا حالا مراجعه کردم و دارای پله بودند یا سطح شیب دار دارند و یا زنگی در پائین پله ها نصب شده که اگر کسی کالسکه یا ویلچر و یا عصا داشت و نمی توانست از پله ها بالا برود کارمندان را مطلع کند.

قبلا هم گفته ام که شهر کوچک ما مذهبی کاتولیک است، و این می تونه اسامی داروخانه ها رو توجیه کنه چون اکثرا اسامی قدیس ها و شخصیت های مذهبی قدیمی است. البته بیشتر داروخانه هایی که در بافت تاریخی هستند به نام های سنت مارتین و ماریا و ... نامگذاری شده اند و داروخانه های محله های جدید یا نام خیابان را دارا هستند یا برای خودشون اسامی شیک! دارند.

نسخه هایی که ما از دکتر برای داروهایمان گرفتیم یا به رنگ قرمز یا آبی بوده اند. نسخه ی قرمز یعنی هزینه ی دارو با بیمه است و نسخه ی آبی یعنی هزینه با بیمار است. البته نوع های دیگر هم مثل نسخه سبز هست که ما چون باهاشون سرو کار نداشتیم اطلاعی ندارم. داروهای کودکان رایگان است. البته داروخانه که میری میگه دو مدل دارم یکی قیمتش اینقدر و دیگری رایگان و هر کدوم رو که خواستی انتخاب می کنی. در داخل بیمارستان اگر بستری باشی که کلا داروها و آمپول ها رو بیمارستان تهیه می کنه و با خود بیمه مستقیم ارتباط داره. البته این مواردی که گفتم مربوط به بیمه ی دولتی است و در اطلاعات من. مسلما سیستم به این سادگی که من توضیح دادم نیست.

داروخانه ای که ما ازش داروهامون رو تهیه می کنیم هر فصل دکورش تغییر می کند و البته یک سیستم تشویق به خرید مجدد دارد. به ازای هر نسخه یا هر خرید آزاد یک سکه ی نقره ای رنگ فلزی بهت میده. و هر فصل(سه ماه) یک بروشور از جایزه هاش چاپ می کنه. در این سیستم جمع آوری سکه چهار تا داروخانه با هم شریکند یعنی از هر کدوم که خرید بکنی سکه را می تونی بگیری. داروخانه های خرس و زنگوله و پل و بالابر قدیمی(نام خیابانی در کنار رودخانه است) داروخانه های شریک در این طرح هستند.

البته جوایزشان متنوع و از اسباب بازی تا وسایل باغبانی و چمدان را شامل می شود ولی بعضی وقت ها بیخود است و اصلا به قیمتش و ظاهرش نمی خورد.

یک داروخانه ی دیگر که اوایل بهش سر می زدیم سیستم برچسب داشت. به ازای هر خرید یک برچسب بهت میداد و وقتی برچسب ها به سی تا رسید پنج یورو خرید رایگان داشتی. البته این داروخانه که  شقایق مشتری ثابتش بود به مناسبت کریسمس به شقایق هدیه داده بود و یک تقویم معطر سال جدید هم کادو داده بود که شقایق یکی هم برای ما گرفته بود.(اهمیت تقویم دیواری در آلمان را قبلا توضیح داده ام)

البته بسته به شخص صندوق دار گاهی موقع خرید یک بسته دستمال کاغذی جیبی یا بسته ی چسب زخم یا اگر بچه همراهت باشد یک بسته پاستیل هم موقع خرید می دهند. با توجه به این که در آلمان با پول خرد زیاد سروکار هست همیشه سکه در ارقام جزئی موجود هست و هیچ وقت آدامس و یا چسب زخم به عنوان پول خرد داده نمی شود.

این داروخانه ی ما سیستم تحویل دارویش جالب است. کارمند یا صندوق داری که با مراجعه کنندگان صحبت می کند و نسخه را تحویل می گیرد همان جا توی کامپیوتر مقابلش، نام دارو را تایپ می کند و چند ثانیه بعد دارو در محفظه ی پشت سرش سقوط می کند! یعنی سیستم رباتیک جستجوی دارو در قفسه را دارند و احتمالا مخزن در طبقه ی بالای داروخانه است.(یک لحظه حس مدرسه ی جادوگری هری پاتر و درس معجون هایش به من دست داد!!!)

این توضیحات را هم خواننده ی فعال و بااطلاع این وبلاگ که تحصیلاتشان در زمینه ی داروسازی است در کامنت ها نوشته اند که من با کمی ویرایش اینجا می نویسم:

"ولی نسخه ها. به جز رنگ آبی و قرمز که اشاره کردید یک رنگ زرد هم داریم که مخصوص داروهای با اثر بیهوشی و ضد اعتیاد و یا اعتیاد آور می باشد.
نسخه سبز نیز هزینه شخصی می باشد .و بیشتر توصیه پزشک به شما می باشد. و یه کاربرد دیگر هم دارد که امضای بیمار را نیز نیاز دارد. مثلا داروی تالیومید(همان داروی معروف کنتارگان، که موجب نقص عضو در بیش از 2000 حاملگی شد 1957-1961) این دارو امروزه به عنوان خط اولیه درمانی برای نوعی سرطان خون استفاده میشود.یعنی بیمار به علم خطرات دارو و عوارض جانبی آن دارو را مصرف میکند. نسخه قرمز کاملا مجانی و با بیمه نمی باشد. دست کم شما متحمل 5 یورو یا در بیشترین حالت 10 % هزینه داروها و یا یه عبارت دیگر 50 یورو خواهید پرداخت.
علت ارایه یک نسخه ارزانتر و مجانی به چند دلیل برمیگردد
1. بیمه شما قراردادی دارد که این دارو را برای شما ارزانتر و یا مجانی میکند.
2. نسخه داروی کپی مشابه(Generika) یا مشابه ماده موثر (mee too) میباشد. خوب جنریکا از لحاظ سرعت تاثیر دارو و قدرت و کیفیت و زمان بندی و غیره در بیشتر موارد به پای داروی اصلی نمیرسد. ولی بسیار ارزانتر است."


عکس های این پست همه از اینترنت است.

عکسی از یک داروخانه ی قدیمی بازسازی شده در موزه-شبیه عطاری های ماست


آرم داروخانه

ورودی داروخانه

داخل داروخانه

نمای داخلی یک داروخانه

داروخانه ی قدیمی شهر ما (داروخانه ی حیاط)که در سال 1437 بنا شده و ادعای قدیمی ترین داروخانه ی آلمان را دارد!


لیست هدایای داروخانه و تعداد سکه ها

بالابر قدیمی در کنار رودخانه که نام خیابان و نام داروخانه از آن گرفته شده