زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

در شهر(مراکز خرید-پارک)

خب ما با شرایط تا حدی کنار اومدیم و البته اون هم به خاطر اینه که ماه رمضان و گرما باعث شده کمتر از خونه بریم بیرون و فعلا در خدمت پسرهای خوش گریه و کم خواب هستیم.دیروز فرصتی یک ساعته پیش آمد تا با خواهر جان به مغازه های بخش تجاری شهر سری بزنیم. دیدن آدم ها با لباس های شاد و گلدار و چهره های باطراوت و پررنگ و آب برای هر توریستی جذاب است. یعنی تفاوت در رنگ ها و طرح های لباس ها و همین طور اهمیت دادن به آرایش چهره کاملا محسوس است. خواهرجان چشم روشنی دیدن مغازه ها برای من و ارمیا و داداش کادو خرید. برای خرید مانتوی خنک تابستانی از دیدن آن همه گل و رنگ گیج شده بودم و مدام به فروشنده ها می گفتم طرح خلوت تر ندارید؟ طرح های خلوت هم که کلا تیره و رسمی بودند با حداقل تزیینات که به درد من که از دیدن آن همه نقش گل سنتی و مدرن هیجان زده شده بودم نمی خورد!
لباس های بچه گانه ی ترک با همان بسته بندی و طرح هایی که در آلمان فراوان بود و یک سری لباس های غیر ترک که مثل آلمان کار کشورهای شرقی آسیا مثل چین و بنگلادش و تایلند بود.چند تا مغازه هم لباس های ایرانی به ما نشان دادند که جنسشان خوب بود ولی طرح هایش یا خیلی شلوغ و کارتونی مثل میکی ماووس و اسپایدرمن و ماریو بود یا بسیار شیک و سنگین به سبک آدم بزرگها .من لباسی با رنگ روشن از نوع غیر جیغ!! و یک طرح ساده مثل کشتی و تراکتور و اسب سوار و هواپیما می خواستم که در فرصت یک ساعته ی ما به سختی یافت می شد.
در یک مغازه که می خواستم پول بدهم دسته ی پول ها را در آوردم و به خواهرجان نشان دادم و گفتم این پنج هزارتومنی است یا پنجاه تومنی؟!!خواهر که نگاه متعجب فروشنده را دیده بود مجبور شد توضیح تک جمله ای بدهد که طرف فکر نکند خواهرش بی سواد است! مطمئنم شقایق از دیدن این همه سکه و اسکناس جدید ایرانی شاد خواهد شد و دلش می خواهد از هر کدام یکی را برای یادگاری بردارد.
ارمیا کم کم به طعم های متفاوت خوردنی های ایرانی عادت کرده و دیگه با اولین گاز آن را تف نمی کند. پذیرش میوه ها و صیفی جات و سبزیجات معطر  ایرانی با طعم های تند برای کسی که به مواد بی طعم عادت دارد کار سختی است. از فلفل دلمه و گوجه و بادمجان بگیر تا سبزی خوردن و حتی زردآلوها و گیلاس های شیرین که همه برای بسیار دلنشین بود.با توجه به گرمی هوا و آشنایی ارمیا با بستنی، این خوردنی شیرین جزء علاقمندی هایش شده. اولین بار که بستنی خورد بعد از خوردن قاشق چهارم از شیرینی آن زده شد و کنار گذاشت ولی کم کم دارد تمرین می کند که کیم و بستنی را قبل از آب شدن تمام کند.
چند روز قبل که به پارک نزدیک خانه که چند تا سرسره دارد سر زدیم با آقای همسر از ایمنی محیط بازی بچه ها صحبت کردیم که چطور دوچرخه سواری و اسکیت بازی هم مکان با محوطه ی بازی بچه های خردسال است و خطرناک تر از همه هیچ حفاظ و نرده ای بین پارک بچه ها و خیابان پرتردد نیست. در پارک با یک خانم که مادر پسر دوساله ای بود هم صحبت شدم. او نمی توانست اشتیاق مرا از حرف زدن و اختلاط با زبان مادری درک کند. با ابن که تمام تلاشم را کردم که طرف نفهمد من مدتی اینجاها نبودم ولی آخر سر لو رفتم هر چند که از دلایلم برای بازگشت قانع نشد چون حرف های من با پیش زمینه ی ذهنی که از تحصیل(تحصیل آسان و بی خرج) و زندگی(درآمدهای عالی) در خارج از ایران داشت متفاوت بود.
عکس های زیر را در پوشه ای در درایو D لپ تاپ یافته ام! نمی دانم تکراری است یا نه.عکس ها مربوط به بهار سال قبل است در محوطه ی بازی بچه ها در پارک تماشای شهر.

سرسره

صخره نوردی!!

این پارک در کارخانه ی ریسندگی قدیمی شهر بنا شده و این قرقره و پارچه چوبی نماد آن کارخانه ی متروکه است



محوطه ی آب بازی



سرسره ای برای هدایت آب به روی زمین



غروب پارک

نظرات 15 + ارسال نظر
فلش مموری تبلیغاتی چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 04:08 ب.ظ http://goo.gl/0v2weK

خیلی باحال بود مرسی

ابانا چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 06:48 ب.ظ http://abanac.mihanblog.com

شرق هست و دنیای رنگی رنگی اش!

واسه داداش ارمیا هم که اسم نذاشتی دختر خوب!

بلی بلی
خب ایلیا خوبه؟ پیشنهاد شما همین بود

همطاف یلنیز پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 02:34 ق.ظ http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
خوو بسلامتی چشم روشنی هم دریافت کردید
فعلا همطاف هوس دیدن آدم هایی ساده تر با لباس های شاد والبته بی آرایشتر اروپایی را دارد.
می دانم که می دانید ایران کشور فراوانی هاست...
طعم ها مزه ها پوشاک و فرش و ...
منتهی بیشتر صرفه جویی آن ور آب ها رو می خواهم تا اسراف وطنی را
.
.
برقرار بمانید و راضی[]

سلام و سلام
بله و بله
احتمالا ما هم بعد از مدتی همین آرزو رو بکنیم. من توضیح دادم که فرصت بیرون رفتن ندارم و شاید چند بار بیشتر به محل های پرتردد نرفته ام.
اینها اشاره ای است به تفاوت ها در نگاه اول. من هم با شما موافقم سادگی راحت تر است

نرجس پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 10:56 ق.ظ

سلام
یادش بخیر . . این موقع باید برامون از افطاری خوردن داخل مسجد ترک ها مینوشتی و اینکه نمیتونید همراه اونا غذا بخورید و باید یه نیم ساعتی صبر کنید
البته خیلی ممنون که هنوزم دارید به نوشتن ادامه میدید

سلااام
اخی یادش بخیر. خودمون هم یاد ایام گذشته هستیم.
خواهش می کنم. باید عنوان وبلاگ رو عوض کنم

نرگس جمعه 4 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 11:37 ق.ظ

به منم گردش یک ساعته مون خوش گذشت!

تو خودت خوشی هستی هر جا که باشی

[ بدون نام ] یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 11:02 ق.ظ

سلام،
روز خوش
طاعات قبول

سلام
ممنون

zahra سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 09:17 ق.ظ

با عرض سلام
یک سوال برای من پیش آمده که البته اصلا از روی فوضولی نیست و فقط دوست دارم دلایلتان را بدانم تا بهتر تصمیم بگیرم.
چرا به این تیجه رسیدید که برگشتن بهتر است؟
آینده ی فرزندانتان آنجا بهتر نبود؟
پشیمان نخواهید شد؟
خیلی ممنون

سلام
من در پست های مختلفم گاهی به صورت کلی به جنبه های مثبت و منفی زندگی خارج از ایران اشاره کردم.
بستگی به الویت های زندگی هر کس داره که چی براش مهمه. شاید چیزی که در نظر من ارزش داره برای شخص دیگه ای مهم نباشه. بستگی به تجربیات و زندگی هر کس داره. برای من خانواده و بعد عاطفی مهمتر از جنبه ی مادی بوده و هست
امیدوارم در آینده از تصمیم مون راضی باشیم

مهدیه چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 08:44 ق.ظ http://madardokhtari.niniweblog.com

متاسفانه مشکل خرید لباس چه برای خودمون و چه برای بچه برای ما هم هست.....و متاسفانه یا باید لباسهای مناسب رو.بدوزیم یا برای پیدا کردنشون زمان زیادی بذاریم......این مشکلیه که باز هم باهاش مواجه میشی!
نی نی جدیدم دختره و ان شاءالله مهرماه به جمع مون اضافه میشه......خوشبختانه من خاطرات بچه ها رو.از قبل تولد شون و از دوران بارداری توی دفترهایی براشون ثبت کردم.....تاحالا سه تا دفتر از صحبت های مادرانه سیاه کردم و تنها بدیش اینه که مصور و عکس دار نیست!!
این شبها دعامون کنین.....

ای بابا پس تازه اول دردسر هست
ان شالله قدمش خیر باشه و با سلامتی و شادی تشریفش رو بیاره

رادمهر و رهام چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 10:06 ق.ظ http://radmehr435.blogfa.com

سلام لیلی مامانی
برای خرید لباس بچه شعبه های کوتون و ال سی سر میزدی ؛ خودم چون حوصله خیابون و مغازه گردی ندارم رفتم اینجا خرید کردم
واقعا من هم کم میارم مرتب رهام میخواد بره بیرون بازی و من تنها نمیتونم خالا خوبه گل پسرات برای هم همبازی هستن

سلام خانومی
ما فعلا در شهر خودمون هستیم و جای خاصی رو تو شهر نمی شناسیم. هنوز فرصت تهران رفتن نکردیم
تا این دو تا وروجک همبازی بشن دل ما اب میشه

مریم چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 11:15 ق.ظ

ای خواهرا! چرا منو با خودتون نبردین؟!؟ آیا این درسته؟

نه نه درست نیست. این دفعه با هم میریم

zahra پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 08:17 ق.ظ

سوال بدی پرسیدم که پیامم رو پاک کردید؟

نه بابا. من که پاک نکردم. شش تا کامنت تائید نشده دارم. هنوز وقت نکردم

مهدی جمعه 11 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 01:46 ب.ظ http://mahasalfamenin.blogfa.com

سلام نسرین خانم عکسات زیبا بودن.چه جای باصفایی

سلام
ممنون

سین جمعه 11 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 04:39 ب.ظ

سلام
خوشحالم با وبتون ااشنا شدم
یه سوال دارم
امیدوارم در حد تجربتون بم کمک کنید

من پرستاری خوندم و قراره کارمو شرو کنم
متاهلم
قصد مهاجرت داریم
بنظرت موقعیت پرستار اونجا به چه شکل هست؟؟
ببخشید اینجا میپرسمش
ولی واقعا کسی ج.ابمو نداد
و اینکه واس زبان چی کار کنم؟!
شنیدم که واس جوونا خوب نیست المان و خود المانیا مین امریکا و استرالیه
درسته؟!

سلام
پرستاری از جمله مشاغلی هست که دوره های خاص خودشون رو دارند و مهمتر از همه توانایی زبان هست. خود اموزش زبانش حدود دو سال طول می کشه و دوره هاش هم احتمالا دو سال. تو این مدت هزینه ی زندگی رو در المان در نظر بگیرید.
خب شاید کاخ ارزوهای المانی ها امریکا و برای ایرانی ها المان و برای کشورهای همجوار ایران خود ایران باشه.

نرگس جمعه 11 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 08:22 ب.ظ

امروز داشتم عکس های قبلی موبایلم رو می دیدم. باورم نمیشد که تازه سه ماهه اومدید پیشمون. چقدر خوب شد اومدید! ممنووووونم!

ارررره. چقدر همه مون بزرگ شدیم تو این سه ماه

صبا یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 07:29 ب.ظ http://gharetanhaei.persianblog.ir/

چقدر جالبه که شما می تونید تغییر سلیقه ای که تو این مدت رخ داده رو ببینید، ما که از بس یواش یواش گلی گلی و رنگی رنگی به خوردمون دادن خودمون هم نفهمیدیم کی اینقدر گلی گلی پسند شدیم

مثل اصحاب کهف شدم
گل گلی که خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد