زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

مورچه های له شده

سال نوی همگی مبارک.امیدوارم سال جدید براتون لبریز از سلامتی و شادی باشه.طاعات و عبادات هم قبول.ان شالله از برکات این ماه بهره مند شده باشید.

-ارمیا می پرسه به نظرت ما از زمان تولدمون تا حالا چقدر زباله تولید کردیم(اگر فقط پوشک ها رو در نظر بگیریم چند تن میشه)

-ارمیا در حالی که به صف مورچه ها گوشه ی اتاق نگاه می کنه می پرسه به نظرت من تا به حال چقدر مورچه رو له کردم؟ اون هایی که مجروح شدن و بعد مردن رو هم حساب کن.

-ارمیا می پرسه چرا همه ی رستوران ها و پیتزایی ها و فست فودی ها "مخصوص" دارند؟

-ایلیا می پرسه چرا میگن دخترخانم ولی نمیگن پسر آقا و میگن آقاپسر. میگم چون وزنش اون جوری بهتر میشه.میگه نه چند بار بگو وزنش خوب میشه.

-برای ایلیا توصیح میدم که شب ها باید زود بخوابید چون هورمون رشد در ساعات خاصی ترشح میشه و برای این که قد بکشید باید زودتر بخوابید. ایلیا میگه پس دهخدا قدش کوتاه بوده؟ میگم چطور مگه؟ میگه تو زندگی نامه اش نوشته بود که شب ها با نور چراغ تا دیروقت مشغول کار بوده.البته ایلیا دقت نکرده بود که این تلاش وافر علامه مربوط به دوران کودکی و نوجوانی اش نیست.

دوباره آمدم

ممنون از دوستان بامحبتی که سراغ ما را گرفتند و احوال پرسی کردند. این یک ماه با آمدن داداش و خانواده به ایران همگی مشغول بودیم. بعد از مدرسه بدوبدو می رفتیم خانه ی مامان و تا شب دورهمی و بازی با دخترهای داداش. برای ما که دختر دور و برمان نبود تفاوت بازی و اخلاق دخترها و پسرها جالب بود و بعد ترکیب بازی های دخترانه و پسرانه از مدرسه بازی و کلاس آموزش های رزمی و آموزش خنده بازی. خوشبختانه برف هم آمد و دسته جمعی با رفتن به روستای اطراف برف بازی کردیم و آدم برفی هم ساختیم. دخترها برای اولین بار برف دیدند. هر چند متاسفانه هفته قبل رفتند و این برف چند روزه را ندیدند.


-ایلیا می پرسه چند نفر تو دنیا مثل من ۶دی به دنیا اومدن؟ چند نفر ۶دی۹۴به دنیا اومدن؟ چند نفر ۱ فروردین به دنیا اومدن.بهش میگم تاریخ تولد تو شناسنامه ی ۱ فروردین زیاده.

-روی تابلو نوشته کینگ سوخاری.ارمیا می پرسه کینگ یعنی چه؟ و ایلیا میگه چرا همیشه روی تابلوها چیزی پیدا میشه که ما بلد نباشیم

- ایلیا از مدرسه که می رسه میگه:مامان اینستا داری؟جواب میدم نه.میگه برو بخر چون همه دارن.

مرغ هوا

-ارمیا وقتی رسید خونه با ذوق گفت مامان دیگه شلوار پاره هامون رو کنار نذار می تونیم بپوشیم چون مد شده


-ارمیا می پرسه بزرگترین چیز توی ایران چیه؟(مثبت فکر کنید .فقط ۱۰سالش هست) من گفتم برج میلاد یا برج آزادی. گفت از این ها هم بزرگتر. بابا جواب داد :کوه دماوند

-ایلیا تو کلاس مخالف کلمات رو کار می کنند .دیروز از من پرسید:برعکس "به "چی میشه؟

-ایلیا تقویم رومیزی را ورق می زد و شعرهای روی آن را می خواند.تا رسید به این شعر سهراب: هر که با مرغ هوا دوست شود....پرسید:مرغ هوا چیه؟ گفتم یک تمثیل تو شعر منظورش ذهن آزاد هست. گفت شعر چقدر عجیبه!!!

-ارمیا می پرسه:سبزآبی سبزش بیشتره یا آبیش؟من گفتم سبزش.گفت به نظر منم همین.