زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

بازار وسایل بچه kinderbasar یاkinderbazar

ماه قبل از طریق یکی از دوستانمان  متوجه شدیم که در کلیسای نزدیک خانه ی ما بازار وسایل کودک یا بازار کودک برپاست. قبلا هم از این بازار عکس گذاشته ام و برایش توضیح دادم. این د فعه چون خودمان رفتیم و از محتوایش بیشتر سر درمی آوردیم شاید توضیحاتش کامل تر باشد. این بازارها که مخصوص فروش وسایل و لباس های کودکان هست توسط خانواده ها شکل می گیره. بیشتر هم این بازارها در کلیساها و مهدکودک ها برپامیشه و هر شش ماه در تغییر فصل یعنی بهار و پائیز فراوانیش به چشم می خوره. در سایتی به همین نام میشه آدرس و تاریخ و شرایط رزرو میز(و هزینه ی احتمالی) این بازارها رو پیدا کرد. هر خانواده ای لباس ها و اسباب بازی و وسایل بچه اش که دیگه نیاز نداره برای فروش عرضه می کنه. اگر بچه ها بزرگتر باشند خودشون هم مشارکت می کنند و گاهی خودشون فروشنده می شوند. معمولا هم قبل از شروع رسمی بازار خانواده ها خودشون جنس های همدیگرو برانداز و خرید می کنند. بچه ها هم می تونند اسباب بازی هاشون رو با هم معاوضه کنند. من دفعه ی قبل اتفاقی در مهد یک کلیسا این بازار را دیدم ولی این دفعه با اطلاع قبلی رفتیم. برایم جالب بود که اکثر لباس های از مارک های خوب و مغازه هایی که شعبه اش در شهر ما نیست بود و بیشتر اجناس هم سالم و تمیز بود. خود بچه ها هم وقتی ببینند می توانند اسباب بازی شان را بعد از مدتی تعویض کنند در نگهداری از آن دقت می کنند. در کنار این بازارچه که در سالن اجتماعات کلیسا در طبقه ی پائین تشکیل شده بود چند میز هم مال کارهای خیاطی و تزئینی خانم ها بود. یک خانمی که پیش بند و کلاه و شلوار بچه دوخته بود و یک خانم دیگر که دست بند و وسایل تزئینی مورد علاقه ی دختربچه ها رو درست کرده بود. البته شلوغ ترین میز مربوط به کیک و نوشیدنی بود که آن هم دست پخت چند خانم بود و هم زمان هم در آشپزخانه ی کلیسا مشغول تهیه ی کیک های مختلف بودند. یک میز هم مخصوص بازی و نقاشی بچه ها برپا بود. مشتری ها هم همه لباس های شیک و مرتب و کالسکه های گران قیمت داشتند و اصلا به افراد نیازمند نمی خوردند. حتی ما یکی از اساتید پاره وقت دانشگاه را هم دیدیم. شایان استاد افغانی دانشگاه که با دختربچه ی شیطونش آمده بود. فکر کنم در همان زمانی که من مشغول بررسی محتوای میزها و عکاسی بودم اجناس خوب!! فروش رفت چون آدم ها با کالسکه و صندلی بچه زیر بغل از سالن بیرون می رفتند. در اینجا استفاده و خرید وسایل دست دوم عار نیست و از همون اول به بچه ها توصیه می کنند که از وسایل تان طوری استفاده کنید که سالم بماند. فرهنگ قناعت و استفاده ی صحیح از وسایل در نظر برخی کشورها شاید به خساست تعبیر شود و شاید در نظر برخی ها بهداشتی یا باکلاس نباشد. البته وسایل چوبی و اسباب بازی ها بیشتر پازل و قطارها و ماشین های چوبی که ماندگاری طولانی تر دارند هست. چوب بخش مهمی از زندگی این مردم هست. این فرهنگ استفاده از وسایل دست دوم در همه ی شهرهای آلمان جریان داره و موقع تغییر دکوراسیون و یا اسباب کشی مردم وسایل شان را رایگان به مغازه های سمساری می بخشند. چون قراردادهای چند ساله  و زندگی های دانشجویی در اینجا زیاد است مشتری های این مغازه ها هم زیاد است. یعنی یک شخص برای کار به مدت سه سال به یک شهر می رود و با پایان قراردادش از آن شهر می رود و با توجه به هزینه ی زیاد اسباب کشی از کارگر و کامیون همان به صرفه تر است که هرجا می رود وسایل را همان شهر تهیه کند. الان که زوج ایرانی دانشجوی جدی به شهر ما آمدند بقیه هر وسیله ای که نیازش ندارد به آنها معرفی می کند و خوشبختانه این فرهنگ در خوابگاه هم جریان دارد. میزی در طبقه ی پائین خوابگاه هست که دانشجویانی که قصد ترک خوابگاه را دارند وسابل شان را روی آن می گذارند و همین طور سایت و محل نصب اعلان های مربوط به این جور وسایل در دانشگاه موجود است. وسایل بزرگتر مثل یخچال و تخت و میز رو از طریق اطلاعیه هایی که عکس آن شی موجود است به فروش می رسانند.

هر قطعه کیک یک و نیم یورو


هر لیوان نوشیدنی هم دو و نیم یور


میز وسایل


میز نقاشی بچه ها


میز کاردستی


وسایل دست دوز

درخت نزدیک کلیسا



خانه ی روبه روی کلیسا