زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

دکوراسیون2

الان بنده بسیار خوشحالم چون لباس هایی که 9 ماه بود توی کمد نشسته بودند و من همیشه با حسرت بهشون نگاه می کردم رو آوردم بیرون و می پوشمشون. البته خیلی وسوسه می شوم که ژاکتم رو هم بپوشم ولی دارم مقاومت می کنم فقط گاهی همون پتوی مسافرتی سبک که همیشه روی مبل هست رو مثل عبا روی دوشم می ندازم!! (چه کنم گاهی واقعا سردم می شود) البته همسایه ها اوضاعشان از ما بهتر است و مردم شهر هم البته ،زده اند به لباس های تابستانی و خنک و حداقلی!
خب شادی و هیجانی که در کشور حکمفرما شده انشالله که جاودان باشه و امیدشان ماندگار، اینجا هم دو سه روزه مردم خوشحالند چون تیم بسکتبال شهرمان قهرمان کشور شده  و صدای بوق ماشین ها و شادی شان توی شهر پیچیده بود. ما نتایج نهایی انتخابات ایران را از اخبار رادیوی آلمان شنیدیم که به عنوان اولین خبرش اعلام کرد که حسن قوحانی!!(بر وزن روحانی) با کسب 51% آرا رئیس جمهور ایران شد (آلمان ها "ر"R رو با حالتی شبیه "ق" تلفظ می کنند)
امروز که همه درها و پنجره ها رو باز کرده بودم دیدم که صدای موسیقی و صحبت کردن از بیرون میاد. یک روز تعطیل شاد بود  لبریز از همهمه شادی از دور دست ها.چون هوا خوب بود و اکثرا توی تراس هاشون بودن و یا توی خونه هاشون دور هم بودند.
من گاهی پوست میوه و زباله های طبیعی رو توی یک گلدون میریزم  و زیر خاک دفن شون می کنم ،مثلا می خوام کود طبیعی درست کنم برای خاک سبزی ها و گل هایم. چند روز پیش که رفته بودم سراغ کودهای تولیدی خانه مان تا ته گلدان های دیگر بریزم دیدم همه شان جوانه زده اند! تصور کنید از جوانه سیب زمینی تا دانه انگور  و عدس هایی که فکر می کردم پوسیده اند وجود دارد تا تعداد زیاد برگ های نازک و باریک کلم سفید!! حالا نمی دانم با این همه جوانه های امیدوار چه کنم؟؟ الان در فکر این هستم که برم در خط کشاورزی و تولید محصول های ارگانیک و بدون سم. در آلمان که این محصولات خیلی مشتری دارد و با قیمت های بالایی در فروشگاه ها و بسته بندی های مخصوص به فروش می رسد. فقط باید بروم یک زمین بزرگ پیدا کنم، کار کردن در حد چند گلدان و تراس کوچک خانه صرف ندارد(البته می دانم برای کسانی که در آب و هوای معتدل و کوهستانی ایران زندگی می کنند جوانه زدن و رشد گیاهان عجیب نیست ولی برای من تازگی دارد)
ضمنا مدیریت جدید وبلاگ بلاگ اسکایBlogsky شکلک در پاسخ به نظرات ندارد و من مجبورم خودم در داخل پرانتز بنویسم یک مطلب دیگه این که این قالب جدید گزینه نظرسنجی دارد و من دلم می خواهد یک نظرسنجی در وبلاگم به راه بندازم ولی نمی دونم در چه موردی!!!
این هم ادامه عکس های فروشگاه چند طبقه که همه وسایل خونه و دکوراسیون دارد. وقتی از طبقاتی که چیدمان مبل و کابینت دارد بازدید می کردیم با شقایق(دوستم) به هم می گفتیم چه خوب بود که خانه مان اینجا بود کلی هم مدل و رنگ های مختلف دارد. هر از گاهی خانه مان را عوض می کردیم و می توانستیم به مهمانی هم برویم و کلی تنوع داشتیم.


کابینتی به شکل کشتی! با دکل


تخت خوابی با ظاهر چرمی


کمدهای رنگارنگ


آینه های مختلف


آینه های متنوع


وسایل طرح قدیم


شبیه انبار کاه درست کرده اند با وسایل چوبی به ظاهر قدیمی


نیمکت و کمد چوبی


قفسه چوبی


کمد قدیمی هفت رنگ


این هم یک جعبه وسایل خیاطی است که برای طرح روی جعبه اش یک مدل کوچک از جعبه خیاطی درست کرده اند.


این هم نماد فروشگاه:یک صندلی بزرگ

دکوراسیون

کماکان با هوای آفتابی و نیمه ابری بهار را تجربه می کنیم. عصرها در تراس بوی شکوفه های اندکی که بعد از باران های شدید مانده می پیچد و حس های خوب جریان می یابد. همسایه ها گاهی در تراس بساط پهن می کنند و از آفتاب لذت می برند. خبر جدیدی در اینجا نیست ولی فکر کنم اون طرف ها خیلی خبر باشد. ما هم اینجا گاهی از نسیم خبرهای آنجا بهره مند می شویم.

سر کلاس زبان یکی از جلسات درباره معرفی خود بود. بعد که هرکس خود را معرفی کرد استاد گفت که حالا هر کس اگر سوالی از بقیه داره بپرسه. بیشتر سوال ها از من بود!! یکی می پرسید موهات چقدره؟ تو دامن هم می پوشی؟جواهرات و بدلیجات هم داری؟ دیگری می پرسید تو حیوون خونگی هم داری؟ خلاصه فهمیدم من یک نقطه مرموز در کلاس هستم. در مورد حیوون خانگی همه با علاقه از سگ و گربه هایشان حرف می زدند و خصوصیات و علاقمندی هایشان را تعریف می کردند. یکی می گفت من به خونه جدید که وارد شدم تا یک هفته گربه ام عادت نداشت و خوابش نمی برد! من شب ها چند بار بیدار می شدم و با گربه در خانه قدم می زدم تا به شرایط جدید عادت کند!! دیگری می گفت من هر خانه ای که می رفتم که برای اجاره ببینم اول گربه ام را می فرستادم اگر از آنجا خوشش آمد می فهمم خانه خوبی است. دیگری می گفت گربه من مثل سگ می ماند و باید هر روز ببرمش توی کوچه تا گردش کند و دلش باز شود. من برای حیوان خانگی گفتم که ما درایران گربه داشتیم ولی اجازه نداشت توی خانه بیاید و توی حیاط زندگی می کرد. دیگه توضیح ندادم که توی حیاط می تونست بره توی کوچه و با بقیه گربه های هم سن بازی کند.

عکس های زیر از یک فروشگاه همه فن حریف نزدیک شهرمان هست که با دوستان برای هواخوری به آنجا رفته بودیم!می دانم که این تصاویر و مبلمان در کشور خودمون هم هست. من فقط برای تنوع عکس گرفتم. چون قیمت هایش که فقط به درد تماشا می خورد. البته ما نیاز نداشتیم وگرنه پولش که عددی نیست

این مدل های آشپزخانه، همه وسایل توش از یخچال و ماشین ظرفشویی و لباس شویی واقعی است و وقتی بعد از مدتی مدل توی فروشگاه رو بخواهند عوض کنند تمام کابینت و وسایل الکتریکی اش را با تخفیف می فروشند.

مدل های آشپزخانه:


مدل کابینت 


مدل آشپزخانه


راهرویی از انواع مدل آشپزخانه


کابینت و کاغذ دیواری قرمز!


آشپزخانه ای با نیمکت های کناری


مدل ظرفشویی و گاز در وسط


کابینت سیاه!


این مدل آویزونی وسط جالبه


این کابینت چوبی یخچال هست!


گاز مدل قدیمی