زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

زمین بازی بچه ها

در مدتی که ارمیا را به پارک و زمین بازی می برم به رفتار مادرها و فرزندان دقت می کنم. اغلب مادرهایی که بچه های سن بازی در پارک دارند با یکدیگر قرار می گذارند و با هم می آیند. در کلیساها و کلاس های بارداری و مهدهاو ... انجمن های بچه هم سن جور می شود و معمولا قول و قرارهایشان را با هم می گذارند.  یک واحد شهرداری به نام کودکی شاد همون اوایل که ارمیا به دنیا اومده بود نامه ی تبریک نوشته بود و گفته بود که خوشحال میشیم که شما رو ملاقات کنیم. اگر می تونی بیا به شهرداری و اگر نمی تونی ما به دیدارت می آئیم. ایمیلی باهاش قرار گذاشتم و به دیدارش رفتم. خانم جوان کادوی کوچکی به من داد و از حال و احوال و همسر و زندگی و بچه داری پرسید. در حالت کلی وظیفه شان حمایت از مادر و فرزند است و اگر مشکلی داشته باشی می تونی باهاشون مطرح کنی. اون روز به من پیشنهاد داد که در گروه های مادر و کودک عضو بشم. توی نقشه کلیساهای نزدیک خونه مان را علامت زد که برو سوال کن که برنامه هایشان چیست و تاکید کرد با دین و مذهب کاری ندارند و بیشتر مبدا آشنایی هستند. همین طور مرکز مادران شهر را به من معرفی کرد.خلاصه اصرار داشت که در خانه تنها نمان و حتما با کسانی که کودکی همسن یا بزرگتر دارند ارتباط داشته باش. بعد از مدتی  ما در دانشگاه به فرنوش که پسرش شش ماه از ارمیا بزرگتر است آشنا شدیم و خودمون گروه تشکیل دادیم. حالا که به پارک و زمین بازی می رویم می بینم که اکثر مادرها در غالب گروه به پارک می آیند. اکثرا هم گروه ها سه یا چهارتایی است.بچه ها در زمین بازی می کنند و مادرها با هم حرف می زنند. البته غیر از بچه هایی که بدوبدو می کنند و لازم هست مادرشان هم دنبالشان بدود. اکثرا والدین که بیشتر وقت ها مادرها هستند در فاصله ی نزدیک به بچه ها می نشینند و این طور نیست که غرق حرف زدن بشوند و یک دفعه ببینند بچه نیست! معمولا حواسشان به بچه های هم گروهی شان هم هست. بچه ها هم اگر ارام باشند در همان زمین شن بازی مشغول می شوند و اگر اهل آب بازی و بدو بدو باشند به فضای مجزایش می روند.مزیت زمین بازی نزدیک خونه مان همین است که فضاهای بازی اش تفکیک شده است. شش فضای بازی مجزا دارد و با توجه به سن کودک می توان آن را انتخاب کرد. من تا به حال ندیدم که مادران وقتی فرزندشان مشغول بازی است با موبایل کار کنند یا کلیپ و مطلب داخل موبایل به هم نشون بدهند صرفا ارتباط کلامی است.

البته این طور هم نیست که بشینند حرف بزنند و بچه ها با خودشون بازی کنند. گاهی در بازی بچه ها شریک می شوند و مثلا با هم قلعه ی شنی می سازند.یک بار هم پدری با دخترش آمده بود و دخترش با استفاده از وسایل شن بازی برای پدرش بستنی شنی و خوردنی تهیه می کرد و از پدرجانش پذیرایی می نمود.

والدین نه در بازی بچه ها با یکدیگردخالت می کنند و نه آنها را به حال خود رها می کنند. بچه ها هم کمتر دیده ام که یکدیگر را هل بدهند یا به هم آسیب بزنند. در صف وسایل بازی می ایستند و اعتراض هم نمی کنند که نوبت من است زود بیا پائین . کسی هم که مثلا سوار تاب یا سرسره است مراعات صف را می کند.

موقع بازی بچه ها خیلی کم عبارت "مراقب باش" ,و "یواش بدو" شنیده می شود. یعنی بچه ها اگر از وسایل بالا بروند یا دنبال هم بکنند با دخالت کلامی و فیزیکی والدین مواجه نیستند. انصافا هم بچه ها شیطنت های پرخطر ندارند و علاقمند به کارهای محیرالعقول مثل بالا رفتن از درخت و شمشیربازی نیستند. چون فضاها تفکیک شده است بچه های بزرگتر برای خودشان مشغول هستند , و در بازی هایشان حواسشان به کوچکترها هست که به آنها آسیب نزنند. البته این پارک که حصار درختی و نرده دارد تا از فضای عبوری جدا باشد و سگ ها وارد زمین بازی نشوند و همین طور کودکان از زمین خارج نشوند.این زمین بازی شرط سنی زیر دوازده سال را دارد ولی بزرگترها هم در ساعاتی که بچه ها نیستند میان و تو زمین بازی می کنند.

یک بار یک زن و مردی در پارک با ایما و اشاره با هم حرف می زدند و از صدای بلند کلیپ های موبایلشان مشخص بود که صدا را نمی شوند. پسری حدود ده ساله آمد و با همان ایما و اشاره با مرد صحبت کرد و بعد به دوستاش گفت بریم. هیچ کدوم از دوستانش برای داشتن پدری ناشنوا مسخره اش نکرد ندو حرکاتش را تقلید نکردند.

در بحث خوردن هم بعضی ها برای بچه ها سالاد میوه می آورند و برخی ها از بیسکوئیت های بدون شکر و آب میوه های بسته بندی مخصوص کودک استفاده می کنند. البته بیشترین مورد استفاده ی بچه ها نان هست. نان های حجیم که البته نان مصرفی و روزانه هم همین مدلی است. یعنی بچه که بازی اش را کرد و سوار کالسکه یا پشت دوچرخه در صندلی مخصوص به سمت خانه در حرکت است نانش را نوش جان می نماید.

هیچ کدام مثل من میوه ی درسته را دست بچه نمی دهند تا خودش گاز بزند و بریزد لباسش را کثیف کند و کیف کند

این توضیح رو بدهم که در همه ی موارد بالا عبارت اکثرا صدق می کند و هیچ وقت همه ی بچه ها یا همه ی والدین این گونه نیستند.

این هم عکس های من از زمین بازی. می خواستم عکس ها را از زاویه ی دیگر هم بگیرم که فرصت نشد و این طوری مطلب را باید در انتظار قرار می دادم. این تصاویر هم در حالی که به دنبال ارمیا میدویدم گرفتم و کیفیت جالبی ندارند. قبلا در مورد وسایل بازی چوبی و با حداقل رنگ نوشته ام.

در تصاویر دقت کنید که فضاهای بازی یا با شن و یا با خرده های چوب پوشیده شده اند.

فضای اول

فضای دوم-ارمیا در گوشه ی راست تصویر پیداست

فضای سوم

فضای چهارم-زمین شن بازی که بیشتر بچه ها هم سن ارمیا مشغول بازی هستند


حصار دور زمین

ورودی فضای پنجم

حصار چوبی و درختی


فضای پنجم- آب بازی و گل بازی