زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

دو عروسی در یک روز

در راستای گشت و گذارهای هفته قبل از کنار کلیسای نزدیک خونه که رد می شدم دیدم به به مراسم عروسی برپاست. گویا آخر مراسم هم بود چون عروس خانم داشت دسته گلش را برای دختران مجرد پشت سرش پرت می کرد تا دختر خوشبخت بعدی و عروس آینده مشخص شود. وقتی رفتیم به مرکز شهر و یک ساعتی طول کشید موقع برگشت از پشت کلیسا رد شدیم که دیدیم باز هم جمعیت برپاست. تعجب کردم که این همه وقت این جماعت اینجا چیکار می کنن که دیدم بله عروس و داماد جدید هستند. این عروس و داماد تزئینات و میزهاشون و همین طور پذیرایی شون فرق می کرد و البته مهمون هاشون هم شیک تر بودند. عروسی اولی بیشتر جوان ها بودند و لباس ها ساده تر و چند تایی با لباس ورزشی هم بودند ولی این عروسی رسمی تر و افراد مسن و شیک پوش بیشتر . این عروسی هم اوایلش بود یعنی عقد توی کلیسا تمام شده بود و عروس و داماد بیرون کلیسا ایستاده بودند و مدعوین به صف از کلیسا می اومدند بیرون و کادوها رو تقدیم می کردند و آرزوی شادباش و خوشبختی. چون عروس و داماد سرگرم صحبت با مهمانان بودند نشد که ازشون درخواست عکس دوتایی داشته باشم

عروسی اولی پذیرایی یک میز نوشیدنی بود و در سبدی هم نان(احتمالا خواستن تمثال مذهبی هم داشته باشه چون نان و شراب در مراسم عشای ربانی نماد خون و گوشت مسیح است).ولی عروسی دوم انواع نوشیدنی ها و آب میوه ها و شیرینی و روی میزها هم با شمع تزئین کرده بودند.

اینجا هم رسم بوق بوق کردن ماشین عروس و همراهی مهمانان در این کار هست، البته فقط بوق می زنند و دست و جیغ و آهنگ و رقص در ماشین نیست. یک مدلی هم که من دو سه بار دیدم چند تا قوطی کنسرو خالی رو با نخ به عقب ماشین گل زده می بندند که وقتی حرکت می کنند روی زمین کشیده بشه و سر و صدا کنه!! فکر کنم استفاده از ماشین های قدیمی برای عروسی هم مد باشه.

یک برنامه تلویزیون نشون میداد اون وقت ها که من فرصت داشتم و تلویزیون می دیدم خیلی دلم می خواست براش بنویسم و جور نشد. این برنامه این طوری بود که سه نفر رو که می خواستن جشن عروسی بگیرن رو دعوت می کردند برنامه هاشون رو می گفتند و بعد باهاشون برای خرید وسایل و لباس می رفتند و بعد هر کدوم از سه نفر در عروسی همدیگه شرکت می کردند و نظر می دادند و در آخر هم هزینه های هر عروسی رو به تفکیک محاسبه می کردند. البته رقم های بسیار بالایی بود و احتمالا مرفهین بی درد جامعه بودند!! مثلا این که عروسی در باغ بود یا سالن و خطبه عقد توسط کشیش داشتند یا نه و یا تزئینات میز و صندلی ها و دکور، بعد پیش غذا و غذای اصلی و دسر و کیک و بعد برنامه هایی که برای حاضرین ترتیب داده بودند مثل گروه کنسرت یا گروه رقص و شعبده بازی و این جور برنامه ها. در هر مراسم با اون دوتای دیگه که به عنوان مهمان شرکت کرده بودند حرف می زدند و مثلا می گفتند  موسیقی اش جالب نیست و کسل کننده است و یا هوا گرم است و یا مثلا تنوع غذاهای شام کم است. می دونین که دراینجور مواقع هم ملت فقط دنبال ایرادگیری از مراسم های بقیه هستند.

یک برنامه تلویزیونی دیگه هم بود که مراسم های عروسی هر ملیتی که در آلمان هستند نشون میداد. یک قسمتش مراسم عروسی ترک های مقیم آلمان بود که قبل عروسی خانم ها رفتند و وسایل عروس را در خانه اش چیدند و بعد روز عروسی رفتند در خونه پدر عروس و با الله اکبر عروس رو از خونه پدرش مشایعت کردند و ...(می دونین که اینجا خرید جهیزیه و خونه و سرویس طلا و.... وظیفه!! والدین عروس و داماد نیست و زوج جوان دوتایی در حد وسعشون با هم وسایل خانه و پول رهن و اجاره خانه و یک جفت حلقه طلا را تهیه می کنند)

یک برنامه دیگه هم بود که یک زوج ترک آلمان یک کیک خاص سفارش داده بودند و ماجراهای شیرینی پز این سفارش خاص رو نشون می داد. زوج خوشحال برای کیک عروسی شان مدل یک پلی رو انتخاب کرده بودند که می خواستند نماد اتصال آلمان به ترکیه باشه و حالا این شیرینی پز با انواع مواد مختلف امتحان می کرد که استحکام و کشش لازم برای کیکی به حالت پل رو بتونه در بیاره!

به طور حتم پولدارهایی در کشور خودمون هم می باشند که عروسی های آنچنانی برگزار می کنند و حتما خیلی هم خوشحال می شوند که برنامه ای تلویزیونی از عروسی و بریز و بپاششون تهیه بشه. چرا کسی به خواسته هاشون توجه نمی کنه نمی دونم

کلا یاد همه برنامه های عروسی تلویزیون که در یکی دو سال قبل دیدم افتادم

عروسی هایی که من در اینجا دیده ام یا شنیده ام مدل های متنوعی داره یک مدل فقط به شهرداری می روند و ازدواج رو ثبت می کنند و همراهان محدود در همان سالن شهرداری یا فضای باز پشت ساختمان شهرداری پذیرایی می شوند. یا یک مدل دیگر مراسم پذیرایی بعد از عقد در کلیسا انجام می شود و تمام.بعضی ها هم بعد از ثبت ازدواج میرن یک رستوران و دور هم قهوه و کیک می خورند. عده ای هم که وضع شان خوب است سالن و باغ و شام و این حرف ها رو تهیه می کنند. مثلا سمیرا عروسی دوست افغانی ثروتمندش را تعریف می کرد که در یک روستا برگزار کرده اند و سه روز چادر زده بودند و کلی برنامه های جانبی برای مهمانان مثل اسب سواری و بازی با حیوانات برای بچه ها و تنوع غذا داشته اند.


متاسفانه قالب گلدار و بااحساس قبلی به علت پاره ای از مشکلات(عدم نمایش برچسب برگه ها) و عدم وقت من برای اصلاح اون قابل استفاده نبود. فعلا با همین قالب کار رو ادامه میدیم


عروسی اول-ماشین عروس


لباس های مدعوین  ساده و پذیرایی هم همین طور



عروس در حال پرتاب دسته گل برای دوستان دختر مجردش


عروسی اول و عده ای از همراهان با لباس ورزشی



عروسی دوم و چادر پذیرایی-عروسی اول چادر نداشت



میهمانان در صف تقدیم کادو-کادوها هم مسلما سکه طلا نیست بیشتر به کارت هدیه می خورد