زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

مالیات آوازخوانی

سال نوی همه ی دوستان به خیر و شادی. امیدوارم برای همگی تون سالی لبریز از سلامتی و آرامش باشد. در عیددیدنی ها و مهمانی های خانوادگی تان یاد ما دور از وطنان هم باشید.
 ما هم شب سال نو در منزل فرنوش به صرف سبزی پلو و ماهی خوشمزه دست پخت آندریاس که از روی کتاب آشپزی با دقت و رعایت نکات لازم پخته بود سپری کردیم. ولی دیگه برای سال تحویل آمدیم خانه. هر چند که ارمیا تا صبح برایمان گریه کرد و سالی که نکوست از روز اولش پیداست رو با صدای بلند تفهیم مان نمود ولی خب ما هنوز به تحولات امسال امیدواریم. برای چهارشنبه سوری دوستان ایرانی به یکی از تپه های اطراف شهر رفتند ولی چون زمانش به شب می خورد و ما برای پیش گیری از بهانه گیری ارمیا در شب، همراه شان نرفتیم.
سرگرمی جدید ارمیا اشاره کردن به اشیاء و آدم هاست وقتی که در کالسکه اش در خیابان ها تماشاگر است. همین طوری که داریم در خیابان می رویم با دست های نیمه مشت کرده به یکی اشاره می کند و یک "اوم" هم می گوید و بعد هم برمی گردد به من نگاه می کند تا مطمئن شود من هم دیده ام! بیچاره رهگذر که متعجب می ماند به چه منظور مورد اشارت و لطف ایشان قرار گرفته! هنوز علت انتخاب این آدم های خوشبخت از نظر ارمیا بر ما نامعلوم است و هیچ وجه اشتراکی از نظر سن و یا ظاهر در این افراد یافت نشده!! باشد که در آینده تحقیقات ما به نتیجه برسد. چند روز قبل که در کنار یک فروشگاه منتظر دوستم بودم ارمیا به همان سبک خودش به پیرمرد سپیدموی سپیدپوشی اشاره کرد. آن پیرمرد هم که دو قدم با کالسکه فاصله داشت جلو آدم و به نشانه ی دست دادن دست های ارمیا را گرفت و بعد هم سکه ای در دست هایش گذاشت. منٍ متعجب هم که نمی دانستم چه بگویم فقط تشکر کردم و سریع سکه را که در دو سانتی دهان ارمیا بود گرفتم.
از فرنوش شنیدم که مرد آوازخوانی که با صدای بلند و گیرایش به همراه تار محترمش گاهی در میدان شهر می خواند را فریادزنان و معترض مشاهده کرده. این جوان آوازخوان که بسیار شیک پوش است و لیوان قهوه اش همیشه در کنارش است و گاهی با رهگذران گپ می زند و به کسانی که ایستاده و به صدایش گوش می دهند لبخند می زند و به نظر می رسد این کار را نه به عنوان کسب درآمد بلکه به عنوان تفریح انجام می دهد. معمولا در میدان شهر در طول هفته  دو یا سه گروه و یا فرد آواز خوان و موسیقی نواز مشاهده می شود. مثلا گروهی خانوادگی با وسایل دست ساز می نوازند و می خوانند و یا انفرادی برنامه اجرا می کنند. خلاصه این مرد جوان با صدای بلند داد می زده و هوار و اعتراض که چرا شهرداری مرا 5000 یورو جریمه کرده! شهرداری بهش گفته تو باید برای حضور و آوازخوانی ات مالیات می پرداختی و چون نپرداختی حالا باید با جریمه اش یکجا به حساب بریزی!!
چند روز بعد که فرنوش از همان مسیر عبور می کند مرد جوان آوازخوان را می بیند که دوباره مشغول خواندن و نواختن است و روی کاغذی در کنارش از فرد خیری که بدهی اش را پرداخته بود تشکر کرده
با این اتفاقات نمی دونم گداهایی که در گوشه و کنار میدان با سگ و یا بدون سگ نشسته و دستشان را به سوی رهگذران دراز کرده اند هم مالیات می دهند یا خیر!!؟
این سری عکس ها هم از تبلیغات شرکت TCM برای تزئینات و تدارکات عید پاک(Ostern) هست. اینها وسایل تزئینی سفره و خانه با علائم و نمادهای عید پاک که همان آغاز بهار است می باشد. در اینجا بهار غیر از رویش طبیعت و شکفتن گل ها و جوانه زدن درختان با سمبل های حیوانی مرغ و خرگوش و پروانه و تخم مرغ شناخته می شود.


























آویزهای پارچه ای دست ساز