زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

چاپ پول

-من و ایلیا توی ماشین بودیم که ایلیا پرسید :فحش خار مادر یعنی چه؟ برای لحظاتی هنگ کردم و بعد جواب دادم یعنی فحش بد. گفت مثلا لعنتی؟ گفتم آره. گفت خب این که مادر نداره! گفتم خب باید مادر هم توش باشه. خودش گفت مثلا مادر لعنتی.  فعلا به همین حد قانع شده. وقتی پرسیدم کجا شنیدی،جواب داد توی کلاس یکی از بچه ها به خانم معلم گفت پشت سریم بهم فحش خوار مادر میده!!

-ارمیا از بیلیارد توی خیابان خوانده بود۸آبان روز پدافند غیر عامل گرامی باد. اومده بود خونه از من می پرسید یعنی چه؟ چند تا مثال زدم ولی فکر کنم نفهمید.(چقدر توضیح دادن بعضی عبارات سخته. حتی سعی کردم تک تک لغات رو توضیح بدم نشد)

-با داداشی ها درباره مالیات دادن صحبت می کردیم که ارمیا با تعجب پرسید مگه دولت خودش پول چاپ نمی کنه که از مردم می گیره؟! 

- دارن با آدمک های آهن ربایی(اجزای صورت انسان به صورت آهن ربا روی صفحه ای کنار هم چیده میشه) با هم بازی می کنند که ارمیا از ایلیا می پرسه وقتی بزرگ شدی سبیل چه مدلی می ذاری؟ ایلیا جواب میده بستگی داره چه کاره بشم. اگر قصاب بشم باید سبیل بذارم اگر کارمند بشم باید ریش بذارم و اگر نماز بخوانم (منطورش امام جماعت مسجد هست)باید ریش بلند بذارم