ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
-ارمیا میگه من یک رصدشمار می خوام.می پرسم چی هست؟ میگه همه مناسبت های یک روز رو توش نوشته باشه و یک عکس کوچولو داشته باشه
ایلیا می گه :اگر سروش (۴ ماهه که تازه دیدیمش) ۱۰۰ سالش بشه من دیگه نیستم.می پرسم :چرا؟ میگه :خب چون من ازش بزرگترم .
-ایلیا میگه از زمان دایناسورها تا حالا چند تا ادم روی زمین اومدن؟ بعد از چند ثانیه دوباره می پرسه از اولی که کره زمین درست شده قبل از دایناسورها تا حالا سال ۱۴۰۰ چند تا آدم اومدن؟ و بعد از یک مدت دوباره می پرسه آدم ها کی تموم میشن؟؟! بعد خودش میگه یعنی خدا از اول دوباره همه چیزا رو درست می کنه از درخت و دایناسور و بعد آدم و حوا ؟؟؟
برای شمردن ادم های روی زمین با پدر هم فکری کردین چون شمردن این جمعیت سخت بود
عزیزم ایلیا عدد ۱۰۰ خیلی تو ذهنش پررنگه
احتمالا صد خاتمه زندگی است..شاید هم به خاطر کتاب ریاضی ارمیاست که برای ۱۰۰ مبحث جدا داره
ای جانم
چقدر درگیر بحث های فلسفی شدن
کلا زندگی خیلی فلسفی هست