اگر از برف و بوران قطب جنوب و قندیل های یخ آویزان از در و دیوارها و و حبس شدن در خانه برایتان بگویم که خواهید گفت مسئله جدیدی نیست. بنابراین از این موضوع در حد همین یک جمله یاد می کنیم. یک برنامه ای داره تلویزیون به نام kaufen,mieten wohnen یعنی خرید، اجاره زندگی کردن. این برنامه هر بار در دو یا سه شاخه مجزا در سه شهر مختلف پیگیری میشه. این جوریه که یک بنگاه مسکن را نشان می کند و با یکی از مشتری های اجاره یا خرید برای دیدن خانه و نظرات مختلفشان همراه می شود. همراه با بنگاهی و مشتری برای دیدن خانه ها می روند. نمای خارجی و داخلی خانه و متراژ و نقشه خانه و ایده آل ها و نظرات منفی و مثبت مشتری را نمایش می دهد. اول هم بنگاهی و خود مشتری خود را معرفی می کنند و شرایط شغلی و زندگی و میزان قیمت و خواسته هایشان را بیان می کنند. یک بار یکی از بنگاهی ها یک پسر ایرانی بود. مشتری هایشان هم جالبند. مثلا مادر و دختر و یا یک خانواده وصله ای !! یعنی یک مادر و یک فرزند که با یک آقای بدون فرزند ازدواج کرده و حالا می خواهند در خانه مشترک زندگی کنند.یک بار هم یک آقایی با لباس و آرایش زنانه مشتری اجاره خانه بود.

خلاصه این دوربین با هر کدام از این اکیپ ها راه می افتد. بنگاه چند خانه پیشنهاد می دهد و مشتری ها هر سری ایراد می گیرند که مثلا اتاقش کوچک است یا آقتابگیر نیست. هر خانه را که نشان می دهد مشخصات متراژ و میزان دسترسی به ایستگاه مترو و اتوبوس و موقعیت در شهر و هم چنین قیمت آن را کنارش می نویسد. خب آدم دستش میاد که مثلا توی برلین (پایتخت سیاسی آلمان) خانه ای با فلان مساحت و در فلان منطقه اجاره ماهیانه اش چند است. کلا برای افزایش اطلاعات عمومی و مقایسه کردن مناسب است.

بعد از پسند خانه چه خرید و یا چه اجاره با مشتری های خانه برای روبه راه کردن خانه همراه می شوند. مثلا بعضی از خانه های پسندیده شده کابینت و هیچ امکاناتی در آشپزخانه ندارد و مستاجر باید همه را تهیه کند. خلاصه از خرید رنگ و کاغذ دیواری تا کابینت و میز صندلی ناهار خوری و مبل تا کمد اتاق بچه و ویترین و ...را تهیه می کنند. قیمت هر کدام را هم می نویسد. البته اونهایی که تازه مزدوج شدن کل وسایل رو می خرند و بعضی ها که قبلا مستاجر بودند وسیله های زندگی دارند و مراحل بسته بندی و اسباب کشی رو نشان می دهد. می دونید که زوج های جوان برای تهیه خانه و وسایل زندگی با یکدیگر مشارکت می کنند و مثلا وظیقه خانواده دختر جهیزیه و خانواده پسر تهیه خانه نیست

خودشون در حد وسعشون با هم خرید می کنند. در بعضی کشورها رسم است که زوجین لیست وسایل مورد نیازشان را در یک فروشگاه معروف شهر می زنند و دوستان و فامیل که برای چشم روشنی می خواهند کادو بیاورند تلفنی می پرسند که چه بیاوریم و آنها آدرس فروشگاه مربوطه و لیست خود را می دهند. این طوری وسایل مورد نیازشون تا حدی تهیه می شه و گیر وسایل تکراری و به دردنخور نمی افتند(این را برادر جان از کشور محل سکونتشان تعریف کرده اند) .
خلاصه بعد از خرید وسایل و رنگ کردن اتاق ها و تزئین و چیدمان دور هم می شینند و کیک می خورند. یا زوجین به هم کادو می دهند. من تزئین اتاق بچه ها را دوست دارم که پر از عکس و کاغذ رنگی و رنگارنگ درست می کنند. در تمامی مراحل هم معمولا خانواده کنار هم کار می کنند. مثلا خانومه گل های آشپزخانه را می چسباند و آقای خانه اتاق پذیرایی را رنگ می کند. بچه ها هم اتاق خودشان را با کمک بزرگترها رنگ می کنند. مثلا یک دختربچه بود با کمک خاله اش دستش را در قوطی های مختلف رنگ می زد و اثر کف دستش را روی تمام دیوارهای اتاقش به یادگار گذاشت. و سپس به کمک خاله اش روی یک دیوار اتاقش گربه کیتی را نقاشی و رنگ آمیزی کرد

این هم عکس های برفی
سه تا بچه که با مادرشان برای سورتمه و یخ سواری راهی پارک می شوند.


ماشین برفی