-
چیز
یکشنبه 7 بهمنماه سال 1403 16:19
-ایلیا می پرسه:کی اولین بار کلمه چیز رو اختراع کرده؟خیلی کاربرد داره. بچه ها تو مدرسه به ماده میگن چیز.مثلا تعریف مایع اینه ماده ای که به شکل ظرف درمیاد،به جای ماده میگن چیز -ایلیا می پرسه:چرا سرما می خوریم ولی گرما رو نه.میگم البته گرمازدگی داریم و وقتی هوا خیلی گرم باشه میگیم مثلا تو راه حسابی گرما خوردیم ولی...
-
انگشت پا
شنبه 8 دیماه سال 1403 10:33
-ایلیا می پرسه:انگشتان پا چه کاربردی داره؟ نمیشه تعدادشون کمتر باشه؟ یا کلا پامون یک انگشت با یک ناخن گنده می داشت؟من میگم انگشت های دست و پا متقارن هستند.دوباره می پرسه: چرا باید انگشت پا با دست هماهنگ باشه؟ -داداشی ها سرگرم درس و فوتبال تو اتاق هستند و فرصت سوال پرسیدن ندارند از بس که سربه سر هم می ذارند و از دنیای...
-
سیب زرد
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1403 16:11
ایلیا با اشاره به بسته پنیر روی میز می پرسه چرا روش نوشته "پنیر سفید" مگه پنیر سیاه هم داریم؟ارمیا جواب میده چون پنیر زرد هم داریم. -ایلیا می پرسه چرا میگیم سیاه و سفید ولی نمیگیم سفید و سیاه؟ -دور هم راجع به کالسکه بچه و تردد تو شهر و مشکلاتش صحبت می کنیم.من میگم دیدید که اون مغازه پله داشت و نتونستن با...
-
آینده از دید حالا
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1403 17:23
_ارمیا کلاس پنجم است و امسال اجازه دارند با خودکار بنویسند.میگه آیا کلاس دوازدهمی ها با ماژیک می نویسند و وقتی میرن دانشگاه با قلمو مینویسن؟یعنی هر چی بزرگتر میشن پیشرفته تر میشند؟ ٓایلیا توی کتاب اجتماعی شون صفحه ای دارند که سه دایره بزرگ متوالی داره که بالای اولی نوشته"گذشته" و بعدی"حال" و "...
-
اول مهر
یکشنبه 1 مهرماه سال 1403 07:55
فردا اول مهر و روز آغاز مدرسه هاست. داداشی ها مشتاقانه منتظر هستند.البته از هفته قبل روزشماری می کردند. دیشب ارمیا گفت آنقدر منتظرم که برم مدرسه دارم منفجر می شوم!!!(ابراز احساسات از نوع پسرانه)بعد گفت صبح که از در مدرسه رفتم تو از جلوی سالن اجتماعات رد شدم کجا برم؟باید چیکار کنم؟چرا برنامه مون معلوم نیست؟ و تا صبح...
-
جاذبه در دهان
دوشنبه 8 مردادماه سال 1403 14:30
-ارمیا می پرسه:ساعت و موبایل زمان بچگی شما بوده؟یعنی اینقدر بچگی ما دور و دراز پیداست؟ براش از تاریخچه ی ساعت گفتم و توضیح دادم که بچگی ما تلفن بوده ولی موبایل و اینترنت از 20سال پیش فراگیر شده. البته بیست سال پیش هم برای اون خیلی بود.تصور زندگی بدون موبایل برای دهه نودی ها سخته. -ایلیا میگه کاش توی دهان جاذبه...
-
اگه الان حالا نباشه
جمعه 15 تیرماه سال 1403 13:43
-به ارمیا میگم خیلی طول کشید شما اینقدر بزرگ شدین. میگه اگه بفهمی همه اون روزا خواب بوده و ما الان دوباره یک ساله ایم چه جوری میشی؟ و بعد میگه چند درصد احتمال میدی که الان حالا نباشه و الان با دو تا بچه کوچیک تو آلمان باشی؟؟ -ایلیا یک دفترچه داره که تمام مناسبت های هر روز رو توش می نویسه. چند تا تقویم مختلف داره که هر...
-
آهن ربای زمین
یکشنبه 3 تیرماه سال 1403 06:28
-ارمیا می پرسه چرا ماجراجویی تو زندگی ما نیست؟ چرا تو کارتون ها میرن دنبال هیجان و ماجراجویی ولی ما نداریم؟ -ارمیا پاکت نایلونی روی سرش کشیده و از اون زیر دنیا رو بررسی می کنه. از توی حبابش داد می زنه :اینجا چقدر سروصداست انگار همه مردم دنیا دارن چیپس باز می کنند. -آخر شب هست و ارمیا و ایلیا در مقابل خواب مقاومت می...
-
معمای کلمه ای
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1403 10:58
-ایلیا برای ما معما طرح می کنه از جمله" معماهای کلمه ای" اینه که کلماتی که حروفشون نقاط کاهشی یا افزایش طبقه بالا یا پایین داشته باشه مثل نقاش که همه ی حروف نقطه دارش طبقه بالاست. و حالت آسون ترش مثل کثیف که نقاط بالا یا پایین ترکیبی می تونه باشه. خلاصه تو حرف زدن مون گاهی به کلمه ای بر می خوریم و اعلام می...
-
مورچه های له شده
یکشنبه 12 فروردینماه سال 1403 07:04
سال نوی همگی مبارک.امیدوارم سال جدید براتون لبریز از سلامتی و شادی باشه.طاعات و عبادات هم قبول.ان شالله از برکات این ماه بهره مند شده باشید. -ارمیا می پرسه به نظرت ما از زمان تولدمون تا حالا چقدر زباله تولید کردیم(اگر فقط پوشک ها رو در نظر بگیریم چند تن میشه) -ارمیا در حالی که به صف مورچه ها گوشه ی اتاق نگاه می کنه می...
-
دوباره آمدم
شنبه 12 اسفندماه سال 1402 06:20
ممنون از دوستان بامحبتی که سراغ ما را گرفتند و احوال پرسی کردند. این یک ماه با آمدن داداش و خانواده به ایران همگی مشغول بودیم. بعد از مدرسه بدوبدو می رفتیم خانه ی مامان و تا شب دورهمی و بازی با دخترهای داداش. برای ما که دختر دور و برمان نبود تفاوت بازی و اخلاق دخترها و پسرها جالب بود و بعد ترکیب بازی های دخترانه و...
-
مرغ هوا
جمعه 8 دیماه سال 1402 16:31
-ارمیا وقتی رسید خونه با ذوق گفت مامان دیگه شلوار پاره هامون رو کنار نذار می تونیم بپوشیم چون مد شده -ارمیا می پرسه بزرگترین چیز توی ایران چیه؟(مثبت فکر کنید .فقط ۱۰سالش هست) من گفتم برج میلاد یا برج آزادی. گفت از این ها هم بزرگتر. بابا جواب داد :کوه دماوند -ایلیا تو کلاس مخالف کلمات رو کار می کنند .دیروز از من...
-
دشمن ترشی
دوشنبه 13 آذرماه سال 1402 06:00
-ایلیا میگه دشمن شیرینی، ترشی هست. ولی اگر من بخورم ترشی ها برنده میشن چون ترشی بیشتر دوست دارم.ایلیا شیرینی و کیک دوست نداره و به ندرت می خوره. - ارمیا می پرسه رنگی هست که تا حالا درست نشده باشه؟میگم مثلا ترکیب طلایی و آبی با درجه ی مختلف ممکنه تا حالا نباشه میگه نه منظورم رنگ های اولیه مثل آبی و زرد و اینها ست....
-
چاپ پول
سهشنبه 16 آبانماه سال 1402 07:54
-من و ایلیا توی ماشین بودیم که ایلیا پرسید :فحش خار مادر یعنی چه؟ برای لحظاتی هنگ کردم و بعد جواب دادم یعنی فحش بد. گفت مثلا لعنتی؟ گفتم آره. گفت خب این که مادر نداره ! گفتم خب باید مادر هم توش باشه. خودش گفت مثلا مادر لعنتی. فعلا به همین حد قانع شده. وقتی پرسیدم کجا شنیدی،جواب داد توی کلاس یکی از بچه ها به خانم معلم...
-
ارتفاع برج میلاد
یکشنبه 23 مهرماه سال 1402 09:16
-ایلیا می پرسه چرا میگن سیب زمینی؟ در صورتی که سیب زمینی به هلو شبیه هست .ارمیا جواب میده چون داخلش زرده مثل سیب. -ایلیا میپرسه اگر نزدیک مورچه ها بلند حرف بزنیم کر میشن؟ -ارمیا می پرسه چند درصد مردم دنیا عینکی هستن؟ - ارمیا پرنده ای را در دوردست آسمان بالای سرمان نشانم می دهد و می پرسد به نظرت برج میلاد از این جایی...
-
اولین در دنیا
یکشنبه 2 مهرماه سال 1402 12:27
-بابا به داداشی ها میگه شما نمی تونید تو ایران رئیس جمهور بشید چون طبق قانون اساسی رئیس جمهور باید متولد ایران باشه .اونها هم عصبانی میشن و میگن ما میریم رئیس جمهور آلمان میشیم (خودشون راجع به حمله و فتح ایران با هم مباحثه می کردن) یک هفته ای هست راجع به دولت و رئیس جمهور و چگونگی رسیدن به این جایگاه می پرسند. اونم تو...
-
رئیس دنیا
شنبه 18 شهریورماه سال 1402 14:18
-ایلیا می پرسه شغل رئیس دنیا هم داریم؟ میگم چه طوری انتخاب کنند؟ از کدوم کشور رئیس باشه؟میگه از بزرگترین شهر بزرگترین کشور بزرگترین قاره ی دنیا. بعد هم میگه البته می تونه شغل دیگه هم داشته باشه چون این شغل مزیتی نداره. -در راه بازگشت از شهری خوش و آب و هوا به سمت خانه هستیم. هوای خنک شبانه از پنجره ماشین به داخل می...
-
تکرارشونده
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1402 13:00
ارمیا از من می پرسه بین "تکرار شونده "و "بزرگ و کوچک کننده"کدوم رو انتخاب می کنی؟ و بعد دوتایی هر کدوم رو توصیف می کنند که چه کارها که نمیشه باهاش کرد.مثلا اگر تکرار شونده داشتیم چند تا از خودم درست می کردم کارهام رو انجام بده و خودم اینجا روی مبل لم می دادم( فکر می کنم این ایده از اثرات دیدن سریال...
-
گربه ۷ جان دارد
یکشنبه 25 تیرماه سال 1402 09:41
به تازگی ایلیا کتاب زندگی دوزیستان و خزندگان رو از کتابخانه گرفته و به مارها علاقمند شده(با نوشتن این جمله یک لحظه یاد کتاب هری پاتر افتادم) و برای من از بزرگترین مار و قوی ترین سم تعریف کرده و نتیجه اش در بازی به این صورت مشخص شده: -تهیه غذای مرگ که با زهر مار درست شده و خوبیش اینه که ۲۴ ساعت وقت داری تا بمیری و می...
-
کولر برقی
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1402 14:06
- ارمیا می پرسه به نظرت امروز چند تا بچه تو ایران به دنیا اومده؟بعد می پرسه ۲۰ سال دیگه جمعیت ایران یک میلیارد میشه؟؟(تو کتاب اطلس دنیا خونده که پرجمعیت ترین کشور دنیا ۱میلیارد جمعیت داره و می خواد ایران بهش برسه) -موقع خوردن صبحانه ایلیا گفت فکر می کنم کارهام خیلی تکراری شده مثل دیروز هستم. بعد گفت یعنی کم تلاش می...
-
قلقلک
یکشنبه 4 تیرماه سال 1402 07:00
تابستان شروع شده و داداشی ها زمان زیادی رو با هم هستند و خب به طور طبیعی دعواشون هم بیشتر و باید یک قاضی و داور تو خونه استخدام کنیم. ایلیا می پرسه چرا خودمون نمی تونیم خودمون رو قلقلک بدیم؟ چرا آدم بزرگ ها قلقلکی نیستن؟ -ایلیا می پرسه اگه یک عنکبوت بره تو بدنمان اونجا می تونه تار درست کنه؟ - ارمیا می پرسه اگه جمعیت...
-
لونه مورچه سیار
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1402 08:23
-ارمیا می پرسه امکان داره لونه ی مورچه توی ماشین باشه؟میگم خب باید سوراخی یا شکافی باشه و مثلا خاک داشته باشه. میگه خب ماشین قدیمی باشه و کلی توش خاک جمع شده باشه. میگم خب غذا باید داشته باشند. میگه توش هم کلی خرده نون و برنج و اینها ریخته باشه. خلاصه اونقدر شرایط رو توضیح میده که مورچه ها خونه جدید رو بپسندند. اصلا...
-
استخر
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1402 15:04
-در حال درست کردن کیک یخچالی هستیم که ارمیا می پرسه به نظرت الان چند نفر تو دنیا دارن این کیک رو درست می کنند؟ الان چند نفر دقیقا دارن اینو هم می زنند؟ -از کشفیات ارمیا اینه که ماه اردیبهشت شامل سه ماه عربی: رمضان و شوال و ذی القعده هست.و به نظرش این اتفاق هر قرنی یکبار رخ میده! - داداشی ها بعد از مدت ها قراره برن...
-
اولین موجود
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1402 09:46
کتاب قدیمی زیست پیش دانشگاهی را پیدا کردیم و ورق می زنیم.تیتر یکی از صفحات را می خوانم: اولین موجودات روی کره زمین پروکایوت ها بودند و بعد سیل سوالات سرازیر می شود: -اگر اولین اینها بودند پنجمین موجود چی بوده؟ - الان دیگه موجود جدید ساخته نمیشه؟پس خدا الان بیکاره؟ -زمین چطوری درست شده؟ اولش شکل چی بوده و چی روش درست...
-
سند دوچرخه
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1402 05:59
-ایلیا می پرسه چرا جوراب رو اختراع کردن؟ میگم شاید یکی بوده پاهاش سردش بوده . میگه نه می خواسته بره مهمونی -ارمیا و ایلیا وقتی از مدرسه رسیدن هر دو جداگانه اینو با من مطرح کردن:میشه اندازه کره زمین رو کوچیک رو تو اتاق داشته باشیم با همه ی کوه ها و آدم ها و ماشین هاش. هر کاری آدم ها می کنند اونجا هم اتفاق بیفته و ماشین...
-
کوه هیمالیا
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1402 20:51
- ایلیا می پرسه میشه ترافیکی باشه که اولین ماشین نداشته باشه؟ (ذهنش هنوز درگیر اولین ها در بی نهایت هست ) -ایلیا می پرسه میشه کسی بین دو روز به دنیا اومده باشه؟ -ارمیا می پرسه کی اولین بار بوسیدن رو اختراع کرده؟ حضرت آدم؟ - ایلیا می پرسه کوه هیمالیا کجاست؟ بابا میگه کشور تبت. ایلیا می پرسه اندازه اش چقدره؟ مثلا اندازه...
-
دوربین
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1402 21:42
_ارمیا ماکت دوربین مداربسته با وسایل بازیافتنی خونه درست کرده و در توضیحش عنوان می کنه دوربین خیلی قوی داره و از سیاره دیگه هم می تونید خونه رو ببینید و تا هسته زمین هم پیداست. -صدای گریه ی بچه ای از حیاط شنیده میشه، ارمیا میگه کاش هواپیمای نامرئی داشتم می رفتم میدیم چی شده. میگم خب اگر هواپیمای نامرئی داشتی بقیه هم...
-
ماه اختصاصی
شنبه 27 اسفندماه سال 1401 08:23
-ایلیا دلش می خواهد یک ماه مخصوص خودش داشته باشد که تاریخ تولد هیچکس توش نباشه. بهش میگم این همه آدم تو کشور هستند حتما تو هر روزی از تقویم تولد کلی آدم هست و بالاخره رضایت می دهد که ماه چند روزه که شامل روزهای آخر ماه اسفند باشد متعلق به خودش باشد. -تیزر برنامه ی "شگفت انگیزان" را دیده اند. ایلیا می پرسه من...
-
تاریخ تولد
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1401 08:13
-ایلیا میگه کاش سن و سالمون به تاریخ تولد بود یعنی من که سال ۹۴ به دنیا اومدم از داداش که سال ۹۳ به دنیا اومده بزرگتر بودم - ارمیا می پرسه تا حالا علامت بی نهایت رو دیدی؟ خیلی قشنگه شبیه عینکه. ایلیا میگه به نظرم اگر شکلش یک دایره مارپیچ تو هم بود قشنگ تر می شد. ارمیا میگه میشد به صورت ۱+۱۰۰۰ هم نوشت یعنی یک عدد۱ با...
-
گروه نجات الفبا
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1401 20:21
- ایلیا املای خود نوشته اش را به من نشان می دهد و من می گویم تشکر ّ دارد. می پرسه مگه تشدید مثل گروه نجاتی ها( منظورش مصوت هاست) نیست که می تونیم نذاریم. - یک متن انگلیسی را ورق می زند و می پرسد گروه نجاتی هاشون کجاست؟ پایین یا بالای حروف می ذارن؟میگم اونها کنار حروف می ذارن. میگه اون وقت از کجا می فهمن گروه نجاتی...