امروز صبح هوا آفتابی بود و بعد هم
باران شدید و در نتیجه ما الان هیچ برفی روی پشت بام ها و خیابان نداریم.
این چند روز با برف ها حرف زدم تا بیان ایران و شنیدم که هوای تهران هم برفی
شده. انشالله حسابی برف بیاد و شماها هم برف بازی کنید.
امروز
بازارچه صنایع دستی هنری بود. من به خاطر این کلمه هنری مشتاق بودم تا
بریم ولی همین که از خونه رفتیم بیرون بارون شدید شد و چون مسیر راه پیاده
روی زیاد داشت منصرف شدیم و رفتیم کتابخانه. توی کتابخانه هم من رفتم سراغ
کتاب های فارسی و داشتم دنبال یک کتاب می گشتم که تا کم شدن بارون بخونم.
یک آقایی که نشسته بود پشت یکی از میزهای کتابخانه از من پرسید شما اینجا
دانشجویید؟ شما عربی بلدید؟ بنده خدا دنبال یکی می گشت عربی باهاش کار کنه.
من بهش فهموندم که از عربی اونقدر نمی فهمم که بتونم کمکش کنم. باز دوباره
پرسید همسر شما هم ایرانی است؟ و بعد پرسید توی دانشگاه کلاس عربی نیست؟
من هم دو تا بچه های سوریه ای که هم کلاس آقای همسر هستن رو بهش معرفی
کردم. من به خاطر حجابی که دارم تو سطح شهر فکر می کنند ترک هستم و توی
دانشگاه فکر می کنند عرب هستم
ابراهیم
پسر سوریه ای که اینجا درس می خونه دو ماهه که لباس مشکی اش را در نیاورده
و هر وقت ببینیش متفکر و غمگین هست. خب حق داره آینده کشورش مبهمه.
کتاب زنان در عصر قاجار رو برداشتم و یک نیم ساعتی با آقای همسر مشغول مطالعه شدیم تا باران کمی سبک شد.
استاد
کلاس فرهنگ شناسی آلمان، بچه های کلاس را به یک برنامه موسیقی در کلیسا
دعوت کرده بود. که تاریخ برنامه امروز بود.خود استاد هم نوازنده بود و
البته تاکید کرده بود که من پروتستان هستم. اول علاقه داشتم که برم ولی
یادم اومد کلیسا سرده و یک ساعت هم بشینی و موسیقی مذهبی گوش بدی انگیزه ام
کمرنگ شد.
خلاصه به علت باران از برنامه های پربار!! امروز محروم شدیم. برف بهتر از بارونه و یواش یواش میاد و حس خیسی نداره.
تلویزیون یک تبلیغی نشون می داد که یه مرده برای بابانوئل کادو می بره و ازش برای کادوهای کریسمس تشکر می کنه، بابانوئل هم کلی ذوق می کنه از این که کسی بهش کادو داده!! (البته منظور تبلیغ همون کادوی موردن نظر بود که به بابانوئل داده شد. کادو هم نوشیدنی غیرمجاز بود)
بابانوئل با جعبه موسیقی
این
روزها در گوشه و کنار شهر از این صحنه ها می بینید. از بس این مملکت به
حقوق حیوانات اهمیت می دهند به این حیوانات هم یک نوایی می رسد
بز بزرگ و اسب کوچک!
آدم برفی جلوی در کتابخانه
ایشان حتی پاپیون هم بسته اند!!
حیاط دانشگاه