زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

نوای قرآن

وای خدای من چه می کنند این خاندان های سلطنتی در دنیا! هر ماه یک کدامشان برنامه ای دارند، یکی استعفا، یکی ازدواج، یکی بچه دار شدن. چقدر هم بعضی از مردمشان شاد و مشغولند به این حوادث و تا کلی وقت با آب و تاب گزارش تهیه می کنند.
چند روز قبل که در خیابان مان راه می رفتیم صدای صوت قرآن از پنجره باز یکی از خانه ها به گوش می رسید. امروز سحر هم که نگاه کردم چراغ یکی از خانه های آن آپارتمان روشن بود. یک حس خوبی بهم دست داد.
دیروز راضیه خانوم، همسر فرش فروش بزرگ شهرمان به من زنگ زد و من را به مجلس ختم دعوت کرد! ماجرا از این قرار بود که یکی از پناه جویان افغان که در کمپ نزدیک شهر ما زندگی می کنند در آب غرق شده بود. این پسر 17 ساله که حدود 2 سال است درخواست پناهندگی از آلمان را داده روز شنبه با دوستانش برای آب تنی به رودخانه پارک شهر می روند و اونجا گویا خیلی میره وسط آب و غرق میشه. آب کانال و رودخانه در شهر ما خیلی عمیق است چون کشتی های باری در آن رفت و آمد می کنند. سطح آب جریان آرامی دارد ولی زیر آب جریانش تند است. البته دو نفر بودن که یک شون نجات پیدا می کنه. خلاصه پلیس و غواص و .. می آیند و جسد را از آب بیرون می کشند. این پسر در بین پناه جویان افغان از همه مودب تر و آرام تر بود. البته من فقط دو بار دیده بودمش. راضیه خانوم در این دوسالی که این پسر در آلمان بوده یک جوری قیمش بوده و در کارهای مختلف کمکش می کرده و این پسر به مغازه شان رفت و آمد داشته. حالا راضیه خانوم و فرزندانش بسیار ناراحت بودند. طبق قرار ساعت 8 به مسجد ترک ها رفتم که مراسم را در آنجا گرفته بودند. جمیعت که کم بود. من و سمیرا و راضیه خانوم ایرانی های جمع و سه تا خانوم ترک و سه تا خانوم آلمانی بودند. ما هم که تجربه ای از مراسم ختم نداشتم، اون خانوم های ترک پیشنهاد می دادند و سوره های قرآن رو هر کسی که بلد بود بلند می خواند. حالا من و سمیرا که قرآن می خوندیم ناخودآگاه آخرش می گفتیم"صدق الله العلی العظیم" و اون خانوم ها ترک می گفتند"صدق الله العظیم".جالب این که خانوم های آلمانی با حجاب به مسجد آمده بودند و در تمام مدتی که ما قرآن می خواندیم ساکت نشسته بودند و گوش می دادند.
یک دختر خانوم لبنانی هم آخر مجلس آمد و به ما گفت شما از من بهتر قرآن می خوانید، چون من اینجا به دنیا آمدم و زبان و رسم الخط عربی را توی خونه یاد گرفتم. ما هم بهش گفتیم ما توی مدرسه قران خواندن را یاد گرفتیم. خانوم های ترک هم به سبک قرائتی های قدیم ما قرآن می خواندند، بسیار شمرده و آهسته. چون ترک ها الفبایشان لاتین است. البته از 50 سال پیش که آتاتورک انقلاب نوین در ترکیه به راه انداخت الفبایشان از فارسی به لاتین تغییر کرد. یعنی الان خودشان نمی توانند کتاب های 50 سال پیش به قبل خودشان را بخوانند. یک جوری ارتباطشان با گذشته شان قطع شده است. یکی از خانوم های ترک که قرآن می خواند حروف س و ش و ث را اشتباه می گفت!
بعد از مجلس هم افطار در مسجد بودیم. در این مدت راضیه خانوم مرتب به دیگر بچه های کمپ سر می زد و با این ور و اون ور در تماس بود. می گفت که خانواده این پسر فوت شده در ایران هستند و برای فرستادن جسد به ایران نیاز به اجازه آنها دارند. بچه ها هم چون مادرش بیمار است به او خبر ندادند. پدرش هم چند ماه فوت کرده و آنها هم به این پسر خبر نداده بودند. خلاصه به برادر ناتنی این پسر که در افغانستان زندگی می کند زنگ می زنند و او می گوید همان جا خاکش کنید!
هزینه انتقال جسد به ایران حدود 8000 یورو می شود و البته به افغانستان 3000حدود  دلار و به ترکیه 800 یورو و به کشورهای اروپایی ارزان تر است. البته شاید هزینه انتقال را  دولت آلمان بدهد ولی نیاز به این دارد که خانواده و بستگانش درخواست بدهند. راضیه خانوم دلش می خواست که جسد این پسر به نزد خانواده اش برگردد و می گفت اینجا غریب می ماند(شهر ما قبرستان مسلمانان دارد)حالا آخر شب به پسرعمویش در اتریش زنگ زده بودند و او قرار بود برادر ناتنی را راضی کند. یک سری مسائل دیگر هم مربوط به این قضیه پیش آمد که دوست ندارم از غم ها در اینجا صحبت کنم.
راضیه خانوم سه فرزند دارد که هر سه در اینجا به دنیا آمدند و همه بچه های خوب و سربه راهی بودند، اهل نماز و روزه.واقعا تربیت دینی فرزند در این دور و زمونه کار سختی است!
در این آخر هفته گذشته(شنبه و یک شنبه) 15 نفر در آلمان در رودخانه ها نه در ساحل دریا غرق شدند! البته عده ای از این جماعت به علت مستی از ارتفاع زیاد مثلا پریدن توی رودخانه و گردنشون شکسته! و عده ای دیگه هم به علت مصرف زیاد آب جو که دمای بدن را پائین می اورد وقتی وارد آب نیمه گرم شدند سکته کردند!!!


گلدان های گل و درخت! که برای تزئین در نقاط مختلف میدان می چینند


مجسمه به صلیب کشیدن مسیح(ع)


شهر ما یک شهر مذهبی است و گوشه و کنار مجسمه قدیس و مسیح می توان دید


احتمالا یکی از قدیسان مسیحی است


رودخانه به ظاهر آرام

نظرات 33 + ارسال نظر
Lidoma چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:43 ب.ظ http://lidomadl.com

سلام دوست من.وب زیبایی داری.اگه وقت کردی به وب منم سر بزن و نظرتو مطرح کن

سلام

افسانه سادات چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:15 ب.ظ

باسلام لیلی جان
آخه چقدر ناراحت شدم خدا بیامرزد همه ی مارا مخصوصاً این پسر را
این رودخانه ها جان خیلی ها را گرفته
چه گلدان های قشنگی و چه درخت های کوچولویی
آدم میخواد این درخت ها را بخوره ( آیکون خنده )
لیلی جان یه سوال : به این رودخانه اگر نگاه کنیم انگار ته اون گِل است درست می گم ؟ ( البته نظر خودمه )
راستی من نمی دونستم توی آلمان برای ختم هم قرآن می خونند

سلام خانومی
انشالله.
آب کلا بی رحمه.
ای بابا شما چی کار به این درخت های کوچولو دارین(آیکن خنده)
این عکس رو از رودخانه من زمانی گرفتم که قبلش بارون اومده و اب رودخانه آمده بالا و گل آلوده
خب مسلمانان در همه جای دنیا برای مردگانشان قرآن می خوانند.

بسامه چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:21 ب.ظ

وای اخی حیوونکی... خدا به مادرش صبر بده و خودش رو رحمت کنه...

الهی آمین

باران چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:25 ب.ظ http://www.baran-53.blogfa.com

لیلی جان بینهایت ناراحت شدم
بهشت جایگاهش باشه
چقدر برای خانوادش سخته
لیلی عزیزوگلم مثل همیشه عکسای قشنگی بود دستت درد نکنه مخصوصا اون گلدون ها

من هم از شنیدن این خبر ناراحت شدم. خدا به خانواده اش صبر بده و انشالله خودش هم از رحمت این ماه بهره مند بشه.
خواهش می کنم خانومی، قابل نداشت

مضراب چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:31 ب.ظ

دوست دارم نظم و ترتیب و رعایت قوانین کشورهای اروپایی رو.. چرا کشور ما کسی این چیزا براش مهم نیس؟ هوم؟
نماز روزه هاتون قبول باشه:) اینجا حدود 17 ساعت هست زمان روزه که خب مشکل اساسی که داریم اینه که درجه حرارت بین 50-55 چرخ می خوره دو هفته است.. امسال خیلی هوا گرمه لامصب..

فکر می کنم برای برقراری نظم توی جامعه اول باید در دل ها و در فکر و ذهن مردم جا انداخت تا درک کنند مثلا عبور از چراغ سبز و یا بستن کمربند ایمنی و یا هر قانون شهروندی به نفع خودشان است و بعد هم باید جریمه ها و بازخوردهای سفت و سخت گذاشت.
انشالله از شما هم قبول باشه خانومی.اینجا روزه حدود 19 ساعت است و البته هوا نیمه گرم و شرجی است.
خدا بهتون طاقت بده انشالله

مامان چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:58 ب.ظ

بندگان خدا افغانها چه اواره اند.


خداوند کمکشان کنه و دست بیگانگان و ستمگران رو از کشورشان کوتاه کنه و ووووو........

آره. خیلی گناه دارن افغانی ها.
انشالله

مامان چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:01 ب.ظ

افراد دلسوز مثل راضیه خانم رو خدا حفظ کنه انشاله دستگیری از درماندگان کار بسیار خدادوستا نه ایست.

آره. البته بنده خدا دیگه چشمش ترسیده. ولی خانواده دست و دلبازی هستند

حنا چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:45 ب.ظ

چه قدر سخته که آدم بعد مردنش هم کارش به پول بند باشه.بیچاره مرگش هم توبی کسی و غربته

پروردگارا رووحش را قرین رحمت خود بفرما

آره خیلی سخته. خدا رحمتش کنه انشالله

Ali Klein چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:10 ب.ظ

مدتیه شروع کردم به قرآن خوندن. یعنی تا وقتی ایران بودم نخونده بودم.از اونجایی که عربی نمیفهمم و بدم میاد چیزی که نمیفهمم رو در همون هاله ی تاریکِ خودش بذارم بمونه و فقط روخوانی کنم, شروع کردم و ترجمه ها رو میخونم. البته منظور من از "خوندن" فقط به اصطلاح "تلاوت" نیست. پشت هر آیه یا چندین آیه و به دنبال اون در یه مفهوم کلی تر, یه ایده نهفته ست! یه ایدئولوژی. مثل سوره ی واقعه که این مطلب خیلی در اون نماد داره. بعد سعی میکنم هر کدوم از این ایدئولوژی ها رو به مولفه های خودش تجزیه کنم تا بهتر بفهمم اش. به نتایج جالبی رسیدم تا حالا. کلا باید بیشتر روی این قضیه وقت بذارم. از نظر زبان شناسی زیبا نوشته شده این کتاب, یعنی انتخاب کلمات و پیوند اجزای یه جمله با هم و با جمله های قبل و بعد. در بقیه ی کتاب های آُسمانی هم نوع نوشتار خیلی نمود داره, اما در قرآن از سبک به خصوصی استفاده شده که زیباترش میکنه از نظر زیباشناسیِ متن. مسلما به زبان اصلی زیبا تر هم باید جلوه کنه, چون یکی از معایب ترجمه اینه که زیباییِ زبان اصلی رو نداره. اما ماجرای معنا و خیلی از مفاهیمی که در این کتاب اومده, داستان دیگه ای داره! واقعه رو خیلی دوست داشتم از این نظر. میشه ساعت ها به اونچه در این سوره اومده فکر کرد! به خصوص اونجایی که خدا میگه:
"ماییم که شما را آفریده‏ایم، پس چرا تصدیق نمى‏کنید؟!"

قرآن خوندن مخصوصا با معنی آدم رو دنیای دیگه ای آشنا میکنه. البته من فکر می کنم در کنار خواندن ترجمه قرآن باید ارتباط با تفسیر و شان نزول هر سوره برقرار کرد چون تفسیر به رای بزرگترین اشتباه در درک و برداشت از قرآن است

شکوه چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:18 ب.ظ http://shokooh-afarinesh.blogsky.com

خدا رحمتش کنه، تو ماه رمضون فوت کردن هم شاید سعادتیست.

انشالله. ما هم همین دعا رو در ماه رمضان برای همه اموات داریم

نرگس پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:01 ب.ظ http://nbeheshti.persianblog.ir/

سلام لیلی جان
از مطالب وبلاگت خیلی استفاده کردم
نگاهت به اطراف دقیقه و با خوندن آنها انگار من هم با شما هم سفر شدم

سلام خانومی
خوش اومدین

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:25 ب.ظ

"جالب این که خانوم های آلمانی با حجاب به مسجد آمده بودند و در تمام مدتی که ما قرآن می خواندیم ساکت نشسته بودند و گوش می دادند"ماکی وکجا جا گذاشتیم فرهنگ آرام گوش دادن کنارآمدن احترام گذاشتن به نظری که نظر مانیست؟.کجایادگرفتیم همه باید طوری فکرکنند که ما فکرمیکنیم ؟بعد آنقدرپیش رفتیم که درخفقان خودساخته مجبوریم گناه این جو را راگردن هرکس یا هر جایی بندازیم !

خب این فرهنگ رو باید از توی خونه و مدرسه و جامعه یاد بگیریم.از پدر و مادر و معلم و...
هر کدوم از ما چقدر این روحیه رو داریم؟چقدر تمرین کردیم؟

نرگس پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:26 ب.ظ http://nbeheshti.persianblog.ir/

لیلی جان از وبلاگت خیلی خوشم اومد
ممنون عزیز
از اولش شروع کردم و چند ماه را خوندم
خیلی عالی مینویسی

خوشحالم که پیدات کردم

ممنون خانومی.شما لطف دارین
ای بابا چه حوصله ای داری شما که از اول می خونی!

مشتاق پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:52 ب.ظ

قرآن مجید دریایی است که ساحل ندارد ، مد لولات و معانی ای اتش بیشمار است ،
وهریک همانند امواج دریا به یکدیگر کمک کنند. چنان که دریا در و گوهر در باطن خود
مستورکرده و مردم به واسطه غوص از آنها انتفاع برند ، همچنین در قرآن مجید در و
گوهرهای درخشنده و استوار تام هست که از آنها انتفاع نبرند مگر غواصان بحور علوم.
عجایب قرآنیه و غرایب فرمانیه به حد و احصاء نیاید و هرکسی نتواند در این بحر
عمیق غوص نماید. اما عقلا و ازکیا به رتبه و مقام علم و تقوای خویش در این دریای الهی
غوص کرده و از آن درر اخذ و التقاط می کنند، و نسبت به صفای قلب از نور قرآن اقتباس و
به پایه کمال خود از ثمرات آن اجتناء می نمایند و به مقدار صحت ذوق، حلاوت قرآن به
ذائقه باطنی آنان رسیده و به قوه مشام باطن از عطریات آن استشمام می کنند . اما در آخر
بایدامتحان تمیز خود را با اخبار و تفاسیر صادره از آل محمد(ص) کنند و به عقل خود اتکاء
ننمایند، چه عقل بشری ناقص تر از آن است که به کنه آن رسد؛ عامه مردم از عالم و جاهل،
عالی و دانی باید به آنان رجوع کنند.
نقل از کتاب سفر به کعبه جانان ج1
خدمت ali klien

ممنون

Jo پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:01 ب.ظ

چقد خوبه که شما یه جمع خوب ایرانی پیدا کردین..و از تنهایی درمیایین!..متاسفانه من هنوز نتونستم جمع ایرانی اینجا پیدا کنم..با وجود اینکه تنها ساکن دوسلدوورف هستم..اگه جای خاصی سراغ دارید به منم بگید..ممنون

شهر شما که خیلی بزرگه و حتما ایرانی خیلی زیاد داره. می تونی توی دانشگاه بچه های خوب و هم سنخت رو پیدا کنی
این مسجدی که ما میریم مال ترک هاست و هم زبان ما نیستند ولی با ما همدل و هم دین هستند.

فهیان پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:34 ب.ظ

درسوالی که پرسیدم این سوالات شما هم بود وگفتم ما ینی اول من بعدهمه.امااینکه ازکجاشروع کنیم من ازخودم امابرای خانواده مدرسه جامعه من فقط منم گاه آنقدرضعیف که حتی نمیتوانم چشمهایم رادمی بیشتربازنگه دارم جانم به آخرهفته نکشیده ته میکشدازبس که انتقاد وناله وبحث میشنودوخوب لبخندهایش هم کم کم خشک میشوند.

ای بابا شما چرا توی کامنت هاتو اسم تون رو فراموش می کنید گاهی، من نمی دونم این نظرات گهربار از شماست.
راهی که من به ذهنم میرسه اینه که برای جاافتادن یک فرهنگ باید از خانواده سرمایه گذاری کرد و البته چندین سال طول میکشه که یک اخلاق پسندیده در جامعه نهادینه بشه .شما چه راهی به ذهنتون میرسه؟

محجوبه جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:09 ق.ظ http://www.lebaseshokr.mihanblog.com

یا باقی
یا رحیم
سلام لیلی جان
عنوان " نوای قرآن " خیلی جذاب بود در خاطرات آلمانی تان !
واقعا ناراحت کننده بود جریان مرگ و غریب ماندنش در آلمان
راستی از همه جا تکان دهنده تر قسمت زبان لاتین ترک ها و آتاتورک ... بود . سخته به خاطر زبان به دسترسی به تاریخ نداشته باشی !!!! اینطور مجبوری همه چیزو تجربه کنی و آزمایش !

اللهم ادخل علی اهل القبور السرور
اللهم عجل لولیک الفرج

سلام
مرگ در غربت و دور از خانواده غم انگیزه، انشالله خدا رحمتش کنه.
من بیشتر به جنبه عدم ارتباط با گذشته و هویت فرهنگیش فکر می کنم

سمانه جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:41 ق.ظ http://daqqolbab.blogfa.com

اوه عزیزم، چه ناراحت کننده. چرا با پدر مادر اون پسر تماس نگرفتند به جای برادر ناتنی اش؟!

خب پدرش که چند ماه قبل فوت کرده بوده و مادرش هم گویا مریض بوده و نمی تونستند خبر رو بهش بدن.

بی تاب جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:29 ق.ظ

با جملات اولتان خیلی موافق نیستم. من اسم این قضایا را فریب بزرگ می نامم. خانواده هایی مفت خور که به بهای مالیات بر زندگی مردم و به حکم قانون قرون وسطایی هنوز سر کار هستند و مردم را با این گزارشها فریب می دهند تا احساس نزدیکی به انها بکنند.

خب من هم منظورم از این جملاتی که نوشتم کنایه ای بود، این که مردم کشورشان و مردم جهان را با این مسائل سرگرم می کنند. البته انگلیس که کلی سود مالی میبره از این خبرسازی ها و فروش لوازم و عروسک ها و شمایل شخصیت های مطرح شده.

معصومه جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:35 ق.ظ http://tanhaian.persianblog.ir/

بمیرم. طفلی چه غریب مرده. خدا رحمتش کنه.

انشالله خدا رحمتش کنه

فاطمه جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:56 ق.ظ http://honey67.persianblog.ir/

پس فقط شمال و دریای خزر ما نیست که از اول تابستون تا حالا کلی کشته داده اونورم وضع همینه.....
بیچاره پسره:(

خب این آماری که اعلام شد مال رودخانه ها هست که در شهرها و پارک ها قرار داره و دم دست مردم هست، فکر کنم وضع دریاها بهتر باشه
آره بیچاره

زهرا جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:17 ب.ظ http://roozhaie-zendegi.blogfa.com

سلام
چه مرگ غریبانه ایی...واقعا متاسف شدم.خدا رحمتشون کنه
وقتی کسی در کشوری آزاد زندگی کنه و بجه هاش رو مقید به احکام واعمال دینی بار بیاره باید بهش گفت:دست مریزاد...

سلام
بلی مرگ غریبانه و دور از وطن و خانه و خانواده ناراحت کننده است
بلی کار مشکلی است

نرگس جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:11 ب.ظ

آخی! دلم براش سوخت!

آررره بیچاره

نرگس جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:15 ب.ظ

یه مدتی هست که به نظرم ‌جو نظرات یه کم حالت متشنج پیدا کرده! یا من اینطوری فکر می‌کنم؟! به نظرم میاد بعضی افراد یه کم عصبی نظر میدن! شاید تصور منه ولی!
کاش همه مثل نویسنده وبلاگ آرام و زیبا نظراتشون رو بنویسن!
عزیزم از زحماتت در تهیه مطلب برای وبلاگ خیلی تشکر می‌کنم. خوندن وبلاگت یکی از شیرین‌ترین کارهای هر روز ماست!
اگه دوست داشتی این نظر رو تایید کن!

نه عزیزم شما همیشه درست فکر می کنی.(آیکون بوس)
ما ایرانی ها طول میکشه تا بتونیم بدون احساسی شدن نقد کنیم
چه کارهای شوری در روز دارین که خوندن وبلاگ من شیرین ترینش میشه!

شکوه جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:43 ب.ظ http://shokooh-afarinesh.blogsky.com

سلام لیلی جان یه درخواستی ازت داشتم که بسته به وقت و حوصله ات می تونه جوابت مثبت یا منفی باشه.
راستش چون دیدم شما هم از بلاگ اسکای استفاده میکنی ازت کمک فنی می خوام. من خیلی آشنایی با ابزارای بلاگ اسکای ندارم. مثلا این که چه جور عکس بذارم،یا مثلا روی یه کلمه لینک بذارم یا پستم رو رمزی کنم. اگه جایی رو می شناسی که راهنماییم کنه یا خودت می تونی کمکم کنی ممنون میشم.
من کلا با دانش کامپیوتر مشکل دارم، شایدم اون با من مشکل داره،راست راستش خنگم تو این زمینه

سلام خانومی.
خواهش می کنم اگر بخوای من برات توضیح میدم

مریم جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:42 ب.ظ

کاش همه بتونن وایسن تو کشور خودشون و اون رو بسازن، کاش انقد آدمای ظالم نباشن که ملت آواره شن! خدا همه رو از دستشون خلاص کنه!
وااااای چقد حس خوبیه که صدای قرآن رو از لای پنجره باز شنیدی! اصلا خیلی شاد شدم! یه صدایی که میتونه در سراسر دنیا برای همه آشنا باشه، یه زبان مشترک! چقد خووووووووبه!

کاش .... کاش
آره قرآن برای مسلمانان حکم زبان مشترک رو داره.

بسامه جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:32 ب.ظ

لیلی یه مسئله ای خیلی ذهن منو به خودش مشغول کرده... مخصوصا بعد از خوندن پست تو در مورد کشورها.. گفتی در کشوری مثل سوئد شبهای روشن وجود داره.. خوب ادم اگه بخواد روزه بگیره یا نماز بخونه چطوری میشه؟؟؟ باید یه حکمی وجود داشته باشه خوب... گفتم شاید تو مطلع باشی..
والا من از مادربزرگم پرسیدم ایشون در نهایت روشنفکری گفتن کسی که می ره سوئد دیگه نماز نمی خونه.. تو نهایت روشنفکری رو داشته باش..

خب برای این مسئله هر کس باید به مرجع تقلید خودش مراجعه کنه.
ولی من شنیدم که کشورهایی که طول روزهاشون از 20 ساعت عبور می کنه باید نماز و روزهاشون رو به افق نزدیک ترین شهری که اوقاتش معمول هست ارجاع بدن. یعنی مثلا اگر یکی توی سوئد هست و طول روزش 22 ساعته باید به نزدیک ترین شهری که 20 ساعت هست اقتدا کنه. یک مورد دیگر هم شنیدم که به افق مکه نماز و روزه اش رو به جا بیاره. حالا هر کی باید ببینه مرجع تقلیدش چی میگه.
مادربزرگتون خب اونجا دیگه جزء کره زمین حساب نکردن!

شکیبا جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:33 ب.ظ

لیلی خانوم شما چه کار میکنید که انقدر به اسلام علاقه مند و پای بند موندید ؟ راستش من 18 سالمه و یک زمانی خیلی معتقد بودم . الانم روزه هامو میگیرم و نمازم میخونم اما ته دلم حس خاصی ندارم . حس میکنم اگه به یه کشور دیگه برم همه چی خیلی زود فراموشم میشه. کتاب مذهبی و دینی هم تا حالا خوندم که اطلاعاتم بیشتر بشه . اما اسلام رو باید قلبا پذیرفت . من خیلی ناراحتم . این ماه رمضون احساس میکنم فقط واسه من ثمره گرسنگی داشت . نمیدونم چرا اکثر احکام اسلامی از نظرم عاقلانه نیست . به خیلی چیزها شک میکنم . هی به خودم میگم از کجا معلوم که این قرآن توی این 1400 سال تغییری نکرده باشه . اصن از کجا معلوم که وحی حقیقت داشته باشه ؟!تو رو خدا منو راهنمایی کنید یه جوری . مثل یه خواهر بزرگتر . من این حرفها رو توی دنیای واقعی نمیتونم راحت به کسی بگم .

به نظر من دین یک آرامش درونی به آدم میده. احساس این که نیرویی بزرگتر و قوی تر از تو ازت محافظت میکنه. حس این که در سخت ترین شرایط کسی رو داری که بهش اعتماد کنی و صداش بزنی. من کسانی رو اینجا دیدم که ظاهر مذهبی ندارند ولی به خدا عمیقا اعتقاد دارند.
اگر در مورد احکام و مسائل دینی شک داری اشکال نداره این لازمه سن شماست که به پدیده های اطرافت با شک نگاه کنی ولی شک هات رو رها نکن که آزارت بدهند برو دنبالش تا جواب بگیری. به قول امام علی شک گذرگاه خوبی است یعنی باید از آن گذر کرد نباید توش موند.
من فکر می کنم نماز رشته اتصال با خداست ، یک نصیحت خواهرانه: هر اتفاقی در زندگی برات افتاد، هر اتفاقی ،حتی اگر از آسمون سنگ می بارید! نماز خوندن رو رها نکن که سقوط می کنی. من فکر می کنم خدا خیلی دوستت داره که با وجود تردیدهات اعمال عبادیت رو انجام میدی، حتما خدا نماز خوندنت و حرف زدنت باهاش رو دوست داره.
اگر دوست داشتی بیشتر با هم حرف بزنیم ای میلت رو برام بنویس. حتی اگر دوست نداری که با نام واقعیت باشه یک ای میل با نام جعلی بساز.
خوشحالم که خواهرانه این موضوع رو با هم مطرح کردی دوست من(آیکون لبخند)

Ali Klein شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:33 ق.ظ

خدمت جناب مشتاق:
نمیدونم این چیزی که کپی کردین چیه, ولی از اینا در مدرسه و در تلوزیون زیاد دیدیم. چند بار خوندمش ولی ارتباطش رو با نظر خودم اصلا نفهمیدم! البته یه چیزایی بود, مثل اینکه عقل انسان ناقصه و و هر کس به ظنِ خودش همراه میشه با این کتاب, که اتفاقا کاملا قبول دارم که هرکس به ظنِ خودش همراه میشه با این کتاب. شما با 2 پیش فرض قرآن میخونی دوست عزیز: 1-اینکه عقل انسان در برابر فهمِ آنچه در این کتاب اومده ناقص و عاجزه, 2- تقدس این کتاب و هاله ی همیشه مقدسی که دور این کتاب پیچیدی تا مبادا به آنچه که خدا گفته بی احترامی کنی! کمی هم شک کن! چرا ؟! چطور ؟! با چه هدفی ؟! سوال بپرس! مقایسه کن! اگه قرآن رو میخونی و تفسیرهایی اینچنینی, تفسیرهایی که علیه اونچه در این کتاب نوشته شده رو هم بخون و بعد قضاوت کن! البته منظورم چرت و چرت هایی نیست که یه سری افراد ضدِ دین و بی خدا نوشتن متاسفانه! از "کفر" خوندن باعث نمیشه "کافر" بشی! شاید کفر (که من بهش میگم دگراندیشی) هم حرفی برای گفتن داشته باشه! دوست عزیز این رو بدن که تا وقتی با این 2 پیش فرض قرآن میخونی همیشه در حد یک "روخوانِ متن" باقی میمونی, مثل هرکس دیگه ای که هر متن دیگه ای رو اینطور میخونه! یک بار هاله ی مقدس دور قران رو بردار و فکر کن داری یه کتاب میخونی مثل هر کتاب دیگه ای! به این فکر نکن ککه این ها رو پروردگار متعالِ قادرِ مطلقِ من گفته, که گفته هاش همیشه برای من حجتِ محض و همیشه و همواره درست! ولی راست میگی, هر کس از ظنِ خودش با این کتاب همراه میشه! و فراموش نکن که: دانستن لزوما ارزش نیست اما ندانستن یقینا بی ارزشیه.

شما از این متن دو پیش فرضتون رو برداشت کردین؟برداشت من از این متن نگاهی عرفانی به قرآن است و هدفش تائید حرکت شما در قرآن خواندن است. و شاید درست نباشه که دیدگاه های غیر از نگاه خودمان را منفی و سطحی بنامیم.
خب من فقط واسط هستم و حرف دیگه ای نمی زنم.

Ali Klein شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:12 ق.ظ

بله, کسی که این متن رو قبول داره باید قاعدتا این 2 پیش فرض رو هم قبول داشته باشه. تقریبا تمام مسلمانان جهان این 2 پیش فرض رو قبول دارن. شما مگه قبول ندارین که 1-عقل من در برابر آنچه خدا گفته و درکِ بعضی سخنانش ناقص و عاجزه 2-قرآن از آسمان نازل شده و مقدسِ و همیشه درست و حجتِ محض.
شما قبول ندارین این 2 پیش فرض رو ؟
در مورد بحث احترام به دیدگاه و عقاید دیگران هم عرض شود که, ما باید به "بیانِ" دیدگاه و نظر هر چند مخالف احترام بذاریم اما خود اون گفته و دیدگاه میتونه در نظر ما محترم نباشه و ما بهش انتقاد داشته باشم. پس بحث احترام به نظر دیگران در حقیقت احترام به آزادی بیانِ اون نظر خاص و میشه با اون نظر مخالف بود و نقدش کرد. در غیر این صورت دیگه کاماتی مثل "نقد" و "تحلیل" و ... رنگ میبازن و معنای خودشون رو از دست میدن و فردِ مخالفِ نظرشما محکوم میشه به خودسانسوری, چراکه فکرش با شما همسو نیست و این ناهمسو بودن, بی احترامی به نظر شما تلقی میشه. من مخالفِ قران و خدا نیستم.

در بعضی مباحث مثل همین می شه این طوری نگاه کرد که کسی که داره نظری رو بیان می کنه شاید چند گام از ما جلوتر باشه و یا چند گام عقب تر. یعنی شاید ما هم خودمان روزی به این طرز فکر برسیم یا قبلا این فکر رو داشته باشیم
در مورد احترام به عقاید و نقد اون که فکر نمی کنم کسی مشکلی داشته باشه

سپینود شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:19 ق.ظ

سلام لیلی جانم . ببخشید یه چند روز گرفتار بودم . ممنونم که جویای احوالم بودی .
خدا به مادر این بچه صبر بده ............خیلی سخته .....خیلی .
می‌تونم تصور کنم شنیدن نوای قرآن تو غربت چقدر لذت بخش می‌تونه باشه .
میام سرفرصت و بقیه پستها رو می‌خونم .

سلام
انشالله که خیره.
انشالله
بله خیلی دل نشین بود

نوری شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:15 ب.ظ

سلام

دریاها ورودخانه ها مثل یه اژدهای خفته منتظر بلعیدن شناگران هستند در یه آماری سالانه حدود 1200نفر در سال درایران غرق میشن

سلام
آب در عین حال که لطیفه بسیار بی رحم هم هست

[ بدون نام ] یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:28 ق.ظ

اون جایی که اون مجسمه قدیس هست، خیلی جالبه! یه گذرگاه قدیمی، چقد دوست دارم! یه قوس کوچولو هم اون کنار داره! آخیییییی!

چه رودخونه خوشگلی، منو یاد رود اترک میندازه تو مرز روستای ترشکلی. یادته لیلی؟ فقط اون انقد آب نداشت!

آخی عزیزم. آره از این جاهایی است که کالسکه ها در قدیم از روش رد می شده.
آخی، بیچاره رودخانه اترک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد