این چند روز ما مشغول گشت و گذار با مهمانانمان هستیم و فرصت سر زدن به اینترنت رو خیلی کم دارم. شب های خونه مون با دور هم نشینی گرم شده و خونه شلوغ پلوغ و پر سر و صدا شده. دیگه از زندگی دو نفره در اومدیم و با مهمون هامون کلی حرف می زنیم. هوا هم تا حالا خوب باهامون راه اومده و بارونی در کار نیست. این هم چند عکس از مناظر شهری

کلیسای بزرگ شهر

نقش های روی سنگ سر در این مغازه قشنگه

پل روی رودخانه

من نمی دونم این قفل و در و دروازه برای چیه!

کلیسای سنت مارتین

برج دیده بانی قلعه
سلام
انشاله خوش وخوب بگذره با مهمونا /دید وبازدیده مخصوصا تو غربت
شادیهاتون پایدار /دیدارهاتون با تکرار
سلام
ممنون، انشالله
وای !خیلی عکسهای قشنگی بودند!واقعا ممنون.
خواهش می کنم، قابل شما رو نداره
همیشه به خوشی و شادی و مهمونی عزیزم . چه خوب که تو غربت سرتون رو گرم کردن . مرسی از عکس ها گلم .
ممنون خانومی.
خواهش می کنم
به به... مامان خانوم اومدن پیشتون؟؟ چه عالی...
عزیزم.. یعنی واقعا نفهمیدی اون قفل واسه چیه؟ واسه اینکه کسی بی اجازه نپره تو اب... اول در بزنه.. یکی در رو باز کنه خیلی مودبانه.. شیکک با کلاس بپره تو اب... اوکی؟ گرفتی؟
من عاشق عکس سوم شدم... تو شهرتون رودخونه هم دارید؟
سلام. مامانم اینها؟؟؟
برای خودکشی بپره یا برای شنا؟ این در عکس مشخص نیست؟
بله ما در شهرمون رودخانه داریم
حالا کیا هستن این مهمونای خوشبخت؟
مهمان هر کسی باشه باعث خوشحالی ماست
مهمونهات کیا هستند که اینقدر مهم اند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
مهمون همیشه حبیب خداست و توی این غربت و تنهایی ارزشمنده
لیلی شهرتون خیلی قدیمیه؟ این کلیساهه ادم فکر می کنه خیسه!!!!!
این عکس ها مربوط به شهر همجوار ماست. این شهر در جنگ 80% تخریب شده و دوباره بازسازی شده. ولی شهر ما در جنگ خراب نشده و ساختمون هاش قدیمیه.
اون روز که ما رفتیم گردش بارون اومد
لیلی جونم بفرست بفرست افرین هییییی با اینها برو بیرون و برامون عکس بزاررر.ااااااااااااااااافرین دوست خوبم( ایکون بوس ابداااار)
ممنون دوست خوب من که اینقدر با محبتی.
یا حبیب
سلام
چشمتان روشن با مهمانان تان
عکس ها بسیار جالب بود .
خدا قوت
راستی منم به روزم خواستید سر بزنید .
سلام
ممنون
خواهش می کنم
وبلاگ خیلی خوبی دارید. موفق باشید.
ممنون
وای من از این کلیساها میترسم! به نظرم مخوف میان!!
یاد قرون وسطی میفتم! عجب روزگاری بود! یادته؟!؟

این کره ها که روی لبه پل هستن، چه جالب تشریف دارن! ولی خب که چه؟!
اون جا توی رودخونه که میره زیر طاق ساختمونه رو دوست دارم! میخوام با قایق برم اون زیر، صدای آب رو گوش کنم!!!
ظاهر کلیساها به خاطر ارتفاع زیادشون و رنگ سیاه سنگ های استفاده شده ترسناک هست و البته توی کلیسا هم سرد و نمناکه.
این کره ها هم توپ های زمان جنگ بوده دو سه تاش مونده گفتن حیفه استفاده کنیم!
آره. خیلی حس خوبی داره. یاد پری های اغواگر توی فیلم علاالدین افتادم که توی دریاها آواز می خوندن و دریانوردها رو گول می زدن.
عکسها جالب بودن. من یکی دوتا کلیا رفتم تو ایران. برای من یه جور فضای عجیب و وهم آلودی دارن. عکسها،محراب، اون جایی که غسل تعمید(اگه اشتباه نکنم) میدن. میشه از رسومات و برنامه های کلیسا هم بنویسی
برای من هم فضای کلیسا عجیبه، شاید چون برایمان ناآشناست!
چشم، اگر بتونم و منبع اطلاعتیه خوبی پیدا کنم حتما!
البته من در بعضی پست ها از برنامه های مسیحیت نوشتم
لیلی عزیز
امیدوارم کنار مهمونا بهتون خوش بگذره...
خیلی دقیق و جذاب مینویسید از اتفاقات. قلمتون جاودان.
پ.ن: در مورد کامنتت: آرامشش در عدم شدن هست. به وجود اومده که خورده بشه... یک نوع معاد برای شامی!
ممنون خانومی.شما لطف دارین
سلام
وبلاگ خوبی دارید و برای من که در مورد مسیحیت مطالعاتی دارم خیلی نوشته هاتون و به خصوص درباره مردم و مسیحیت آلمان قابل استفاده بود.
موفق و پیروز باشید
علی صفدری
سلام
خواهش می کنم. خوشحالم که مطالبم برای کسی مفید بوده است.
ممنون