زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

دوباره ماما

فکر کنم پست های اخیر همه اش مربوط به ماما باشه چون بیرون رفتن های من کوتاه هست و فرصت کنکاش! در احوالات شهر کمتر میسر می شود مخصوصا که این هفته هوا بارانی و سرد شده و نمیشه زیاد از خونه دور شد. پس با تشکر از جناب ماما که سوژه های ما را می سازند اون دفعه که ماما اینجا بود و آقای همسر هم برای خرید رفته بود زنگ در خونه رو زدن و معلوم شد که دو تا از دوستانمان برای دیدن Baby آمده اند. من ساعت حضور ماما رو اشتباه به جای 5:30 ،4:30 یادداشت کرده بودم و مهمانان هم با آقای همسر هماهنگ کرده بودند و البته ساعت دقیق حضورشان را هم مشخص نکرده بودند و خلاصه این دو دیدار با هم تلاقی پیدا کرده بود. تا دوستانمان به طبقه ما برسند من به سرعت خود را به اتاق رساندم تا روسری سر کنم. ماما متعجب شده بود که تو که مثل دسته گل!!(کنایه از آماده و مجهز بودن) اینجا نشسته بودی کجا غیب شدی و پشت سرم آمد دم در اتاق و گفت اگر می خوای Baby را من نگه دارم. وقتی من را با روسری دید با یک حالت شادمانی از کشف خودش گفت آها تو رفتی روسری سر کنی. بعضا تصور می کنند که حجاب زنان مسلمان مربوط به خیابان هست نه داخل خانه. تا من چای بذارم دوستان هم خوشبختانه آلمانی بلد بودند و مشغول گپ زدن با ماما شدند و از اوضاع و احوال کارش و بیمه و این جور چیزها سوال و جواب کردند. وقتی هم من با دوستان فارسی حرف می زدم ماما گفت زبان تان چه لحن و آهنگ زیبایی دارد. یکی از مهمانان مان که دورگه آلمانی-ترک هست و با شرکت در کلاس های زبان فارسی دانشگاه کمی فارسی یاد گرفته در مقابل سوال من که پرسیدم چای میل دارید گفت باله(به جای بله) اون یکی دوستمون کلی بهش خندید و تفاوت باله و بله رو براش توضیح داد. اون بیچاره هم گفت من همیشه آ و اَ رو قاطی می کنم. این مهمان مان هم کلی از خشکبار و خوردنی ها و شیرینی های ایرانی خوشش آمده بود و برای توی راهش هم چند تایی برداشت(نه که خونه شون خیلی دور بود!)

چند عکس از تزئینات مغازه ها:


تزئینات شالیزار


این دوچرخه هم مال یک رهگذر است و اتفاقی در عکس من حضور دارد.


هوای گرم هفته قبل بساط بیرون نشستن را رونق داده بود


گلدون های فلزی


وسایل تابستانه




تزئینات عینک فروشی

تعارف یا جدی؟

این دفعه که ماما اومد من رفتم در رو پشت سرش ببندم فکر کرد که خم شدم تا بغلش کنم! اون هم آغوشش رو باز کرد و من رو بغل کرد و روبوسی نمودیم!! تازه در روبوسی اون دو تا بوس کرد و من هم ناخودآگاه بوسه سوم رو هم تقدیم نمودم! (همون معضل همیشگی دو یا سه بوس در مهمانی های عید ) موقع خداحافظی هم ماما دوباره اومد من رو بغل کرد و بوسید! فکر کرد من کلا تو فاز دیده بوسی هستم بعد پرسید در کشور شما موقع سلام روبوسی می کنند یا موقع خداحافظی؟ و اون وقت دو تا بوس می کنند یا سه تا؟! خلاصه بنده با دو تا حرکت ناخودآگاه در مقابل دو تا سوال سخت قرار گرفتم.  خودم هم جواب این سوال ها رو نمی دونم بهش گفتم در مناطق مختلف کشورمون فرق می کنه
برای تشکر هم یک کتاب معرفی جاذبه های ایران و یک شیرینی ایرانی بهش دادم. چون واقعا خانم خوش اخلاق و مهربونی هست و من دلم می خواد خاطره خوبی از یک ایرانی داشته باشه هر چند که یک فامیل خوب ایرانی دارند. اول که قبول نمی کرد و می گفت این کار و شغل من هست و من هدیه قبول نمی کنم. وقتی بهش گفتم شیرینی ایرانی است گفت چون علاقه دارم خوردنی های کشورهای دیگه رو امتحان کنم قبول می کنم. در نقشه ایران که توی کتاب بود حالت گربه بودن کشور ایران و دریای خلیج فارس رو بهش نشون دادم و همین طور کویرهای وسیع و مناطق کوهستانی و جنگلی کشور چهارفصل مون رو. اون هم گفت که فامیل ایرانی شان اهل تیران(همون تهران) است و یک خانه در شهری در کنار Caspian sea(دریای خزر) دارد. بهش گفتم به ایران بیا گفت امسال چون دخترم بچه دار میشه و من دو ماه مرخصی دارم نمی تونم از کارم کم کنم و دیگه به سفر برم باشه سال های دیگه. نمی دونم تعارف کرد یا جدی گفت
ادامه عکس های عید پاک.عکس های این سری بیشتر به طور غیرمستقیم ارتباط داره.

رومیزی رنگی


گلدون سرامیک و شمع تخم مرغ


مجسمه خرگوش


مهر نمادهای عید برای کارت پستال


دیوارکوب


قالب کیک


آویز

تزئین میز


جاچایی!!

میز صبحانه

محفظه انواع چای

عید تخم مرغی

-امروز یک زوج جوان اومدن در خونه مون و یک بطری کوچک م ش روب به ما تقدیم کردند و گفتند که همسایه جدیدمون هستن! با توجه به این که آنها یکی دو روز هست به آپارتمان ما آمدند و ما را نمی شناسند و نمی دانند که مسلمان هستیم، رسم ادب حکم می کرد که ما هدیه رو بپذیریم و توی دلمون بگیم کاش توی منطقه ما ره آورد بهتری موجود بود تا آدم ها به یکدیگر پیشکش کنند مثلا شیرینی خاص یا خوردنی مخصوص. خلاصه الان یک بطری م ش روب دست ساز داریم که توی سطل زباله جا خوش کرده. حداقل اینقدر کاربرد هم نداره که به عنوان تقویت کننده بریزم پای گلدان ها!!

-مدتی پیش یک سری پیازچه گل خریده بودم تا بهار امسال تراس خانه مان پرگل باشد ولی خب توی این شرایط جدید کی فرصت داره بره گلکاری؟مخصوصا که امسال یک گل منحصر به فرد در خانه داریم که کل وقت مون رو به خودش اختصاص داده برای همین پیازچه ها همین طوری توی پاکت شون گوشه اتاق موندن و دیروز که داشتم از مسیر راه برشون میداشتم(فقط داشتم سعی می کردم یک راهی برای رفت و آمد توی اتاق باز کنم!) دیدم بعضی هاشون توی همون پاکت جوونه زدن!! فکر کردم بهتره  به جای اینکه توی گلدون بکارمشون یه کم خاک بیارم توی همین پاکت بریزم حداقل خودشون یه فکری به حال خودشون می کنند و منتظر من نمی مونند

عکس های زیر تبلیغات چند هفته قبل شرکت TCM برای عید پاک یا همان ostern هست. فکر کنم دیگه خودتون با سبک ایده هاشون آشنا هستین و نیاز به توضیحات من نیست قیمت های برخی هم کنارشان نوشته شده.فقط توجه کنید که با ایده های جدید و تصاویر رنگی و جذاب چقدر از مناسبت ها برای فروش محصولاتشون استفاده می کنند.
عکس ها را بعضا قابلیت ذخیره کردن از توی سایت را نداشت و مجبور شدم از توی صفحه برش بزنم برای همین اندازه هایشان متناسب نیست.

"صبحانه شاد عید پاک"-عکس میز صبحانه که با وسایل این شرکت تزئین شده


جاتخم مرغی



روکش گرم نگه داشتن تخم مرغ


قالب فرم دادن تخم مرغ


تخم مرغ آب پز کن!!


روکش تخم مرغ


جاتخم مرغی


سبد پارچه ای


جاتخم مرغی چسبونکی

قالبی برای تخم مرغ


قالب تخم مرغ
تعداد عکس ها زیاد است بقیه ان شالله در پست تخم مرغی بعدی!