ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
- چندی قبل در افتتاحیه مغازه عینک فروشی که چرخ گردون جایزه گذاشته بودند یک عدد ذره بین و یک دماسنج برنده شدیم و در تست رایگان چشم شرکت کردیم. اون خانومی که چشم ها رو تست می کرد با صبر و حوصله و نشان دادن شماره های مختلف و تصاویر نقطه ای شماره چشم رو مشخص می کرد و یک نسخه که ضعف و آستیگماتیسم چشم مشخص بود دستت می داد و می تونستی از فروشگاه شون عینک بخری. در واقع تشخیص شماره چشم برای تشویق به خرید عینک از مغازه شون بود. من هم یک تست رایگان چشم انجام دادم و تشکر نموده و فروشگاه رو ترک کردم. درخواست من از مسئولین اینه : نمیشه یک سالن غذاخوری افتتاح بشه توی شهرمون
- از یکی از دوستانمون که در کارخانه Bosch شهرمون کار می کنه پرسیدم که امکان بازدید از کارخانه هست یا نه و اون امروز بعد از پیگیری پاسخ داد که بازدید فقط برای مدارس و همکاران و متخصصان فراهم است نه افراد متفرقه (اصلا هم من متفرقه نیستم). متاسفانه عکس های خوبی رو از دست دادیم.
- در فروشگاه نزدیک خانه که معمولا برای خرید می رویم در قسمت پارکینگش که مقابل درF فروشگاه است چند تا تابلو وجود داره. نزدیک ترین تابلو جای پارک برای افراد ویلچرنشین هست. جای پارک بعدی عکس یک کالسکه است که مربوط میشه به افرادی که بچه کوچک و کالسکه دارند. جای پارک بعدی عکس مادری است که دست فرزندش را گرفته و منظور ماشین هایی است که بچه دار هستند. خلاصه بعد از همه اینها جای پارک عادی است. ما پیشنهاد داریم یک جای پارک برای افراد بدون ماشین هم در نظر بگیرند تا دلشون نشکنه
عکس های زیر ماشین هایی است که من در خیابان و کوچه موفق شدم ازشون عکس بگیرم. البته بنده به هیچ عنوان اسم و مدل ماشین ها رو بلد نیستم و فقط می تونم بهتون بگم کدوم ماشین ها قشنگ تره! هدف از عکس های زیر رنگ های مختلف ماشین است
خب این همه قصه گفتم تا بگم که من هفته قبل تصمیم گرفتم برم این ماهنامه شهرداری که اسم ارمیا رو نوشته بود گیر بیارم. توی شهرداری فقط شماره جدید مجله در قسمت اطلاعات موجود هست برای همین باید قسمت های قبلی ش رو پیدا می کردم. از اطلاعات پرسیدم گفت که طبقه 6 ام ساختمان شهرداری سوال کن. رفتم طبقه 6 که در واقع زیرشیروانی بود و اتاق جناب شهرداری هم آنجاست. داشتم دنبال شماره اتاقی که بهم گفته بود می گشتم که خانمی از انتهای راهرو آمد و گفت می تونم کمک تون کنم و من بهش گفتم مجله شهرداری ماه اِپریل April رو می خوام و چند بار تکرار کردم تا گفت آها ماه آپریل منظورت هست(تلفظ آلمانی منظورش بود).اون وقت رفت توی اتاق و برام آورد و شروع کرد با ارمیا حرف زدن و وقتی ماه تولد ارمیا رو گفتم فهمید که مجله رو برای چی می خوام. ارمیا هم در کمال تعجب خوش اخلاق شده بود و بهش لبخند می زد!!
خلاصه مجله رو گرفتم و اسم ارمیا و خودمون رو صفحه آخر پیدا کردم. در بین نوزادان فقط پدر و مادر ارمیا بودند که فامیلی شون با هم فرق می کرد!بعضی نوزادان اسم هاشون 3 یا 2 تایی بود و گاهاً فامیلشون هم ترکیبی و دوتایی!!
اسم های بچه ها رو نگاه کنید. از اسم های زیر اولی از سمت راست دختر هست.
Lasse Georg Josef - Nathan Lee - Dominik Noel - Johanna Sophie
عکس های زیر طبقه ششم شهرداری است که برای گرفتن مجله رفته بودم:
بروشورهای معرفی شهر و خدمات شهرداری
کتابخانه ای کوچک برای مراجعین که حوصله شون سر نره!
اون برگ های قهوه ای درخت شاه بلوط رو بین سبزها ببینید. نشانه پائیز است