من و همسرم برای ادامه تحصیل اومدیم این کشور و قصد موندن نداریم.
مطالبی که من در اینجا می نویسم دیده ها و شنیده های خودم از زندگی در برش کوچکی از کشوری در قاره سبز است.
من کارشناس مسائل اجتماعی و سیاسی نیستم و این مطالب خاطرات من از شهر کوچکی است که در آن زندگی می کنیم.
خانواده ی نفره ی ما در فروردین 95 به ایران بازگشت .
ارمیا متولد فروردین93 و داداشش متولد دی94هست
اگر سوالی دارید به آدرس nasrin_v2013@yahoo.com ای میل بزنید. اگر حداکثر تا یک هفته پاسخی دریافت نکردید مجددا ایمیل بزنید!
-----------------------------------------------
کامنت های تبلیغی و غیر مرتبط با پست حذف خواهد شد.
ادامه...
ماه قبل از طریق یکی از دوستانمان متوجه شدیم که در کلیسای نزدیک خانه ی ما بازار وسایل کودک یا بازار کودک برپاست. قبلا هم از این بازار عکس گذاشته ام و برایش توضیح دادم. این د فعه چون خودمان رفتیم و از محتوایش بیشتر سر درمی آوردیم شاید توضیحاتش کامل تر باشد. این بازارها که مخصوص فروش وسایل و لباس های کودکان هست توسط خانواده ها شکل می گیره. بیشتر هم این بازارها در کلیساها و مهدکودک ها برپامیشه و هر شش ماه در تغییر فصل یعنی بهار و پائیز فراوانیش به چشم می خوره. در سایتی به همین نام میشه آدرس و تاریخ و شرایط رزرو میز(و هزینه ی احتمالی) این بازارها رو پیدا کرد. هر خانواده ای لباس ها و اسباب بازی و وسایل بچه اش که دیگه نیاز نداره برای فروش عرضه می کنه. اگر بچه ها بزرگتر باشند خودشون هم مشارکت می کنند و گاهی خودشون فروشنده می شوند. معمولا هم قبل از شروع رسمی بازار خانواده ها خودشون جنس های همدیگرو برانداز و خرید می کنند. بچه ها هم می تونند اسباب بازی هاشون رو با هم معاوضه کنند. من دفعه ی قبل اتفاقی در مهد یک کلیسا این بازار را دیدم ولی این دفعه با اطلاع قبلی رفتیم. برایم جالب بود که اکثر لباس های از مارک های خوب و مغازه هایی که شعبه اش در شهر ما نیست بود و بیشتر اجناس هم سالم و تمیز بود. خود بچه ها هم وقتی ببینند می توانند اسباب بازی شان را بعد از مدتی تعویض کنند در نگهداری از آن دقت می کنند. در کنار این بازارچه که در سالن اجتماعات کلیسا در طبقه ی پائین تشکیل شده بود چند میز هم مال کارهای خیاطی و تزئینی خانم ها بود. یک خانمی که پیش بند و کلاه و شلوار بچه دوخته بود و یک خانم دیگر که دست بند و وسایل تزئینی مورد علاقه ی دختربچه ها رو درست کرده بود. البته شلوغ ترین میز مربوط به کیک و نوشیدنی بود که آن هم دست پخت چند خانم بود و هم زمان هم در آشپزخانه ی کلیسا مشغول تهیه ی کیک های مختلف بودند. یک میز هم مخصوص بازی و نقاشی بچه ها برپا بود. مشتری ها هم همه لباس های شیک و مرتب و کالسکه های گران قیمت داشتند و اصلا به افراد نیازمند نمی خوردند. حتی ما یکی از اساتید پاره وقت دانشگاه را هم دیدیم. شایان استاد افغانی دانشگاه که با دختربچه ی شیطونش آمده بود. فکر کنم در همان زمانی که من مشغول بررسی محتوای میزها و عکاسی بودم اجناس خوب!! فروش رفت چون آدم ها با کالسکه و صندلی بچه زیر بغل از سالن بیرون می رفتند. در اینجا استفاده و خرید وسایل دست دوم عار نیست و از همون اول به بچه ها توصیه می کنند که از وسایل تان طوری استفاده کنید که سالم بماند. فرهنگ قناعت و استفاده ی صحیح از وسایل در نظر برخی کشورها شاید به خساست تعبیر شود و شاید در نظر برخی ها بهداشتی یا باکلاس نباشد. البته وسایل چوبی و اسباب بازی ها بیشتر پازل و قطارها و ماشین های چوبی که ماندگاری طولانی تر دارند هست. چوب بخش مهمی از زندگی این مردم هست. این فرهنگ استفاده از وسایل دست دوم در همه ی شهرهای آلمان جریان داره و موقع تغییر دکوراسیون و یا اسباب کشی مردم وسایل شان را رایگان به مغازه های سمساری می بخشند. چون قراردادهای چند ساله و زندگی های دانشجویی در اینجا زیاد است مشتری های این مغازه ها هم زیاد است. یعنی یک شخص برای کار به مدت سه سال به یک شهر می رود و با پایان قراردادش از آن شهر می رود و با توجه به هزینه ی زیاد اسباب کشی از کارگر و کامیون همان به صرفه تر است که هرجا می رود وسایل را همان شهر تهیه کند. الان که زوج ایرانی دانشجوی جدی به شهر ما آمدند بقیه هر وسیله ای که نیازش ندارد به آنها معرفی می کند و خوشبختانه این فرهنگ در خوابگاه هم جریان دارد. میزی در طبقه ی پائین خوابگاه هست که دانشجویانی که قصد ترک خوابگاه را دارند وسابل شان را روی آن می گذارند و همین طور سایت و محل نصب اعلان های مربوط به این جور وسایل در دانشگاه موجود است. وسایل بزرگتر مثل یخچال و تخت و میز رو از طریق اطلاعیه هایی که عکس آن شی موجود است به فروش می رسانند.
اول بگوییم.کع ما عاشق ان پسربجه ی قرمزپوش عکس یکی مانده به اخر شدیم!
دوم که بگوییم دلم میخواهد بدانم این همه فرهنگ خوب چگونه در این ملت ها نهادینه شده؟!!!
کودک کار و فروشنده ی زحمتکش ! خب فرهنگ خوب طی سال ها ایجاد میشه ولی یک ساله بر باد میره. شاید اثرات جنگ و قحطی باشه هرچند این ملت قبل از جنگ هم پیشرفته و دارای نقاط مثبت بودند.
چه جالب
اینجا هم از این بازارچه ها هست اما خوب با فرهنگ ما خیلی فرق داره ولی به مرور زمان آدم با محیط آداپته میشه
منظورتون از اینجا ایران هست؟ چون ای پی تون مشخص نیست فرهنگ خوب رو باید با تلاش و صبر جا انداخت
فهیمه جون
دوشنبه 2 آذرماه سال 1394 ساعت 09:15 ق.ظ
عجب ولی وسایل بازی خوبه وجالب.شبیه این تو تهران برگزار وبرخی شهرها برگزار شد ولی تو نمایشگاه مصلی و برای بهزیستی .ولی همه لباس و اسباب بازی اوردن و خیلی صحنه جالبی بود.خداحافظی بچه ها با اسباب بازی ها و..... میز وسایل
به نظر من برای وسایل بازی و یا میز و صندلی خوبه. هم بچه ها یاد میگیرن از وسایل شون نگهداری لازم رو بکنند و هم با تبادل می تونند اسباب بازی های جدید کسب کنند. حتی اگر به نفع خیریه هم باشه خوبه به شرطی که خریداران احساس بی کلاسی نکنند.
سلام
چه عالی !کاش اسنجا هم این فرهنگ جابیفته.
من خیلی وقتا تصمیم میگیرم تو خونه دوستا و آشناهامو دعوت کنن و وسایل و لباس اضافیامو بهشون بفروشم ولی روم نمیشه.
برای همین مجانی همه رو میبخشم.
سلامت باشید و پیروز!
سلام شاید باید یک تلاش دسته جمعی باشه و اگر فرهنگ خوبی است جا بیفته
جالب بود. ولی من از لباسها و وسایل پسرم اون چیزایی که سالم مونده بودن نگه داشتم. شاید در آینده دوباره لازمم شد!
زمان بچگی های ما استفاده از اسباب بازی های همدیگه در فامیل رایج بود الان نمی دونم بچه ها قبول می کنند اسباب بازی ها رو به هم امانت بدن یا نه؟ برای استفاده ی مجدد داخل خونه شاید مادر هوس کنه نی نی جدید لباس های جدید داشته باشه شاید هم فصل هاشون به هم نخوره
عجب! چه جالب و چه طرح خوبی. البته برای البسه که فکر نمیکنم تو ایران جواب بده ولی طرح اسباب بازی ها خیلی خوب و عالی بود.
فکر نمیکنم بانی همچین طرحی شدن هم سخت باشه! سخته یعنی؟
یک روز یک مسجدی یک جای عمومی ای رو فقط باید در اختیار گرفت و آشنایان رو هم خبر کرد! کم کم به گوش بقیه میرسه :)
شاید یک روزی روز خاصی هم در تقویم بشه! مثل جشن عاطفه ها :دی
تا کجاها رفتم! :)
من هم فکر نمی کنم برای لباس توی ایران مقدور باشه مگر لباس های بیرونی و کاپشن که شاید کمتر استفاده بشه. فکر می کنم اول باید فرهنگ سازی بشه که استفاده از وسایل دیگران بی کلاسی نیست و بعد بچه ها هم توش مشارکت کنند تا از نو نگه داشتن اسباب بازی هاشون سود عینی ببینند
راست میگی. اینم هست.
البته من فقط به طور انتخابی یه چیزایی که هم خیلی سالم بودن و هم قشنگ بودن نگه داشتم. و البته بیشتر از اینکه به فکر استفاده ازشون باشم به عنوان یادگاری های بچگی پسرم بهشون نگاه کردم. چون خودمم از دیدن دو سه تیکه از لباسهای اون موقع که حدود دو سالم بود خیلی ذوق می کنم.
من هم لباس های یادگاری رو نگه داشتم ولی یک سری هاشون واقعا دست و پا گیر و زیادی هستند مگر این که کسی انبار بزرگ داشته باشه
سلام وقت بخیر
جالب بود.
منم ترجیح میدم که وسایلی مثل میز و صندلی و ... رو دست دوم بخرم چون واقعا انتظار خاصی ازشون نداریم.ولی وقتی جایی برای خرید این جور وسایل نیس ، خب نمیشه. ایده اینکه در هرشهری که برای کار رفتیم از همانجا بسییاری از وسایل رو تهیه کنیم ، برای افراد تنوع طلبی مثل من ، عالی به نظر میرسه.
درضمن در این عکسا بالاخره چند فرد جوون هم مشاهده گردید
سلام به نظر من هم اگر از نظر فیزیکی فضایی برای تبادل نباشه شاید بشه از طریق راه اندازی سایت شروع کرد. ولی معمولا شروع هر کاری تلاش و انرژی زیادی می طلبه. من هم با ایده ی شما موافقم. بالاخره مادرهای بچه های کوچیک باید جوون باشند.
سلام. خوب تو ایران الان سایت دیوار هست که بیشتر دست دوم میفروشند ولی مردم ما یه جوری خاص هستند. انگار غل و غش توشون زیاده. نمیدونم شاید خارجی ها هم همینطورند. مخصوصا در مورد کیفیت جنس و مدت استفاده ای که از اون کرده اند.
خود من هم برای دخترم دوچرخه از همین سایت خریدم ولی واقعا جنس به قیمت پیدا کردن واقعا سخت بود! دوچرخه ای که قیمن نو 220 تومانه را میذاشتند180 یا 200!!!! بعد طرف می گفت آخه نو ئه! بچه ام تو خونه فقط سوار میشده!
میدونی این رو گفتم که بگم هم فرهنگ فروش مهمه و هم فرهنگ خرید. این خیلی مهمه. یه نکته دیگه ، مردم ما یه جور خاصی شده اند. من تو جمع خواهر و برادری راحت یه وسیله را میدم بچه ی اطرافیان و اونها هم بدهند من راحت میگیرم . ولی واقعا بعضی ها از زور باکلاسی !!! خیلی خشک برخورد می کنند والله ما هم دست به عصا شدیم
سلام با معرفی دوستان در این پست من با این سایت اشنا شدم. تقریبا مثل ebay می مونه که همه قیمتی توش پیدا میشه و من چون قیمت های ایران دستم نیست نمی تونم بگم ارزون یا گرون هست و به حرف شما استناد می کنم، یه کم طول میکشه تا همچین فرهنگی جا بیفته و البته بستگی به سطح کلاس و این حرفها هم داره
سلام
به نظر من کار خیلی قشنگیه البته در ایران هم فکر نکنم به این زودی باب بشه من خودم خیلی استقبال میکنم
سلام
به نظر من هم برای اسباب بازی و وسایل کاربردی خیلی مناسب هست
آخه چه طور میتونن از لباس یا وسایل دست دوم استفاده کنن،به خصوص واسه بچه ها اصلا بهداشتی نیست
خب تعریف اینها از بهداشت با ما فرق می کنه. کلا به سیستم ضدعفونی اعتماد کامل دارند
اول بگوییم.کع ما عاشق ان پسربجه ی قرمزپوش عکس یکی مانده به اخر شدیم!
دوم که بگوییم دلم میخواهد بدانم این همه فرهنگ خوب چگونه در این ملت ها نهادینه شده؟!!!
کودک کار و فروشنده ی زحمتکش !
خب فرهنگ خوب طی سال ها ایجاد میشه ولی یک ساله بر باد میره. شاید اثرات جنگ و قحطی باشه هرچند این ملت قبل از جنگ هم پیشرفته و دارای نقاط مثبت بودند.
چه جالب
اینجا هم از این بازارچه ها هست اما خوب با فرهنگ ما خیلی فرق داره ولی به مرور زمان آدم با محیط آداپته میشه
منظورتون از اینجا ایران هست؟ چون ای پی تون مشخص نیست
فرهنگ خوب رو باید با تلاش و صبر جا انداخت
عجب
ولی وسایل بازی خوبه وجالب.شبیه این تو تهران برگزار وبرخی شهرها برگزار شد ولی تو نمایشگاه مصلی و برای بهزیستی .ولی همه لباس و اسباب بازی اوردن و خیلی صحنه جالبی بود.خداحافظی بچه ها با اسباب بازی ها و.....
میز وسایل
به نظر من برای وسایل بازی و یا میز و صندلی خوبه. هم بچه ها یاد میگیرن از وسایل شون نگهداری لازم رو بکنند و هم با تبادل می تونند اسباب بازی های جدید کسب کنند.
حتی اگر به نفع خیریه هم باشه خوبه به شرطی که خریداران احساس بی کلاسی نکنند.
سلام
چه عالی !کاش اسنجا هم این فرهنگ جابیفته.
من خیلی وقتا تصمیم میگیرم تو خونه دوستا و آشناهامو دعوت کنن و وسایل و لباس اضافیامو بهشون بفروشم ولی روم نمیشه.
برای همین مجانی همه رو میبخشم.
سلامت باشید و پیروز!
سلام
شاید باید یک تلاش دسته جمعی باشه و اگر فرهنگ خوبی است جا بیفته
جالب بود.

ولی من از لباسها و وسایل پسرم اون چیزایی که سالم مونده بودن نگه داشتم. شاید در آینده دوباره لازمم شد!
زمان بچگی های ما استفاده از اسباب بازی های همدیگه در فامیل رایج بود الان نمی دونم بچه ها قبول می کنند اسباب بازی ها رو به هم امانت بدن یا نه؟
برای استفاده ی مجدد داخل خونه شاید مادر هوس کنه نی نی جدید لباس های جدید داشته باشه شاید هم فصل هاشون به هم نخوره
سلام من خواننده ی خاموش هستم ...
چقدر اون پسر فروشنده زیبا و متین هست ... انگار نگاهش خیلی حرف داره، خیلی زیاد.
خیلی دوست داشتنیه
سلام خوشحالم که روشن شدید. ان شالله روشن بمونید!
شاید اون پسربچه حس بزرگی و مهم بودن داره
عجب! چه جالب و چه طرح خوبی. البته برای البسه که فکر نمیکنم تو ایران جواب بده ولی طرح اسباب بازی ها خیلی خوب و عالی بود.
فکر نمیکنم بانی همچین طرحی شدن هم سخت باشه! سخته یعنی؟
یک روز یک مسجدی یک جای عمومی ای رو فقط باید در اختیار گرفت و آشنایان رو هم خبر کرد! کم کم به گوش بقیه میرسه :)
شاید یک روزی روز خاصی هم در تقویم بشه! مثل جشن عاطفه ها :دی
تا کجاها رفتم! :)
من هم فکر نمی کنم برای لباس توی ایران مقدور باشه مگر لباس های بیرونی و کاپشن که شاید کمتر استفاده بشه.
فکر می کنم اول باید فرهنگ سازی بشه که استفاده از وسایل دیگران بی کلاسی نیست و بعد بچه ها هم توش مشارکت کنند تا از نو نگه داشتن اسباب بازی هاشون سود عینی ببینند
کار خیلی خوبیه .
بله بله
راست میگی. اینم هست.
البته من فقط به طور انتخابی یه چیزایی که هم خیلی سالم بودن و هم قشنگ بودن نگه داشتم. و البته بیشتر از اینکه به فکر استفاده ازشون باشم به عنوان یادگاری های بچگی پسرم بهشون نگاه کردم. چون خودمم از دیدن دو سه تیکه از لباسهای اون موقع که حدود دو سالم بود خیلی ذوق می کنم.
من هم لباس های یادگاری رو نگه داشتم ولی یک سری هاشون واقعا دست و پا گیر و زیادی هستند مگر این که کسی انبار بزرگ داشته باشه
سلام وقت بخیر
جالب بود.
منم ترجیح میدم که وسایلی مثل میز و صندلی و ... رو دست دوم بخرم چون واقعا انتظار خاصی ازشون نداریم.ولی وقتی جایی برای خرید این جور وسایل نیس ، خب نمیشه. ایده اینکه در هرشهری که برای کار رفتیم از همانجا بسییاری از وسایل رو تهیه کنیم ، برای افراد تنوع طلبی مثل من ، عالی به نظر میرسه.
درضمن در این عکسا بالاخره چند فرد جوون هم مشاهده گردید
سلام
به نظر من هم اگر از نظر فیزیکی فضایی برای تبادل نباشه شاید بشه از طریق راه اندازی سایت شروع کرد. ولی معمولا شروع هر کاری تلاش و انرژی زیادی می طلبه.
من هم با ایده ی شما موافقم.
بالاخره مادرهای بچه های کوچیک باید جوون باشند.
دور هم جمع شدن به انسانها امید به زندگی میده عمروطولانی می کنه .همون صله رحمه که پیامبر مهربون ما زیاد سفارش کردن.وازاهداف عالی انبیاس
بله و اگر هدفمند باشه مفیدتر هم هست
سلام دلم برات تنگ شده بود ولی وقت نمی کردم بیام وبلاگ نویسی و وبلاگ خونی
سلام خانومی.کجایی؟ چقدر کم پیدایی
خیلی هم عالیه کاش تو ایرانم بود
البته الان سایت دیوار و شیپور راه اندازی شده ولی اون بازاره به نظرم قشنگتره
چه خوب که شما حداقل دو تا سایت مرتبط میشناسی
سلام. خوب تو ایران الان سایت دیوار هست که بیشتر دست دوم میفروشند ولی مردم ما یه جوری خاص هستند. انگار غل و غش توشون زیاده. نمیدونم شاید خارجی ها هم همینطورند. مخصوصا در مورد کیفیت جنس و مدت استفاده ای که از اون کرده اند.
خود من هم برای دخترم دوچرخه از همین سایت خریدم ولی واقعا جنس به قیمت پیدا کردن واقعا سخت بود! دوچرخه ای که قیمن نو 220 تومانه را میذاشتند180 یا 200!!!! بعد طرف می گفت آخه نو ئه! بچه ام تو خونه فقط سوار میشده!
میدونی این رو گفتم که بگم هم فرهنگ فروش مهمه و هم فرهنگ خرید. این خیلی مهمه. یه نکته دیگه ، مردم ما یه جور خاصی شده اند. من تو جمع خواهر و برادری راحت یه وسیله را میدم بچه ی اطرافیان و اونها هم بدهند من راحت میگیرم . ولی واقعا بعضی ها از زور باکلاسی !!! خیلی خشک برخورد می کنند والله ما هم دست به عصا شدیم
سلام
با معرفی دوستان در این پست من با این سایت اشنا شدم. تقریبا مثل ebay می مونه که همه قیمتی توش پیدا میشه و من چون قیمت های ایران دستم نیست نمی تونم بگم ارزون یا گرون هست و به حرف شما استناد می کنم، یه کم طول میکشه تا همچین فرهنگی جا بیفته و البته بستگی به سطح کلاس و این حرفها هم داره
ســـلام عزیزم خوبین
وبلاگ زیبـــایی دارین خیلی خوشم اومد
منم المان زندگـــی میکنم
خوشحال میـــشم وب منو دخترم نگار جون بیایین
منتظر حضور سبزتــــون هستـــم
سلام خانومی
خدا رو شکر خوبیم
ان شالله در اولین فرصت میام