زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

مادر ساعت!

ساعت دیواری اتاق خوابیده.از داداش ارمیا می پرسم چرا خوابیده؟ میگه مامانش رو می خواد!! میگم مامانِ ساعت چه شکلیه؟میگه ساعتیه که تا ۱۳ داره و باباش تا ۲۰ داره!!


داداشی از بابا می پرسه امسال چه سالیه؟ بابا میگه سال۹۹.داداش میگه پس سال دیگه میشه نود و ده؟  

بعد می پرسه صد سال دیگه میشه کِی؟  و وقتی بابا بهش میگه ما صد سال دیگه نیستیم.جواب میده ما رفتیم پیش خدا و آدم های جدید اومدن و اونها راجع به ما کتاب و مقاله می نویسن

این نتیجه بازدید از آثار باستانیه و دیدن کوزه و سفالینه و وسایل قدیمی است

نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 11:10 ق.ظ http://Ttab.blogsky.com

ماشالله چقدربچه هاتون باهوشن چه چیزایی به ذهنشون میرسه اینکه ساعت میتونه ۱۳تاباشه جالبه

کلا هر بچه ای به یه چیزی علاقه نشون میده.پسر دومم به ساعت و عدد و مفهوم زندگی علاقه داره ولی کار عملیش خوب نیست.پسر اولم بیشتر تو کار شکستن وسایلش و سر هم کردنشون هست

قندک میرزا یکشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 06:36 ب.ظ

سلام وهزاران درود
چه تبادل دیالگ جذابی
جالب و تفکر بر انگیز
برقرار باشید وسلامت

سلام
ممنون

قندک میرزا سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 08:28 ب.ظ http://rahimtaefe.blogfa.com

سلام و درود وارادت
می دونی من فکر می کنم چون دوازده امام داریم خدا هم شبانه روز را به ١٢ساعت تقسیم کرده ! قبول داری؟! جالبه ها!

به نظرم ساعت به گردش زمین و ماه بستگی داره.فصل ها و ماه ها هم قرارداد بشری هستن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد