زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

۲۹ اسفند

-در خیابان با دیدن تابلویی یاد روز ۲۹ اسفند می افتند و ارمیا از بابا می پرسد می دانی ۲۹ اسفند چه روزی است؟  دو برادر کمی کلمه ها را جابه جا می کنند تا بین "روز ملی شدن صنعت نفت" و "روز صنعت ملی شدن نفت" انتخاب کنند. و بعد که اعلام کردند ایلیا از بابا می پرسه حالا اینی که گفتیم یعنی چه؟؟

-ایلیا می گه می خوام برم پیش خدا.می پرسم چرا؟؟ می گه می خوام دایناسورها رو ببینم! میگم دایناسورها تبدیل به نفت شدن میگه مگه قرار نیست همه آخرش برن پیش خدا؟؟!!

-ایلیا می پرسه مورچه ها زمان دایناسورها بودن؟ میگم احتمالا آره.می گه پس وقتی روی دایناسورها راه می رفتن اونها غلغلکشون می اومده؟؟

- ایلیا می پرسه همه چیزها اخرش به خدا ربط داره؟؟ مثال از شیر گاو می زنه و علف و رویش گیاه و ... بعد میگه حتی پنجره هم به خدا ربط داره چون تو فکر ادم ها بوده و آدم ها رو خدا درست کرده.

نظرات 6 + ارسال نظر
سمانه یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 05:04 ق.ظ https://weronika.blogsky.com/

خدا حفظ کنه این دو تا گلتون
ماشاالله

ممنون

خانمی یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 09:13 ق.ظ

فاطمه یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 01:55 ب.ظ http://Ttab.blogsky.com

راست میگن به خدا

خانم مهندس دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 06:33 ق.ظ

چه سوالهای قشنگی و چه مادر بادقتی که متوجه میشی و مینویسی
خیلی وقتها آدم اونقدر غرق روزمره میشه که به این سوال و جوابها بی توجه میشه

ممنون
بچه ها یک سنی خیلی سوال می پرسن و بعد دیگه جذب زندگی میشن و براشون عادی میشه و سوال ها تموم میشه

شارمین دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 11:33 ق.ظ http://behappy.blog.ir

سلام.

چه‌قدرم افکارشون عرفانیه

بله بله متعالی هستند ایشان

Fateme دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 10:21 ب.ظ

سلام
میگن یه روز یکی از عرفا زمان طولانی زل زده بودن به یه بچه کوچیک ..ازشون که علتو میپرن جواب میشنون که: الان پاکی این بچه نوزاد در حدیه که عرفا دنبالشن به این از حد از پاکی و معصومیت برسن ) نقل به مضمون کردم)
فطرت توحیدی این آقا ایلیا خیلی قشنگه منو یاد این حکایت انداخت...
امیدوارم هرچی بزرگترمیشن روز به روز مراتب کمالیشونم بالاتر بره

ممنون از حکایتی که نوشتین و الهی آمین برای دعای خوبتون
کلا ایلیا زندگی رو راحت می گیره و خیلی بهش نچسبیه!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد