زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

مناظر شهری

این چند روز ما مشغول گشت و گذار با مهمانانمان هستیم و فرصت سر زدن به اینترنت رو خیلی کم دارم. شب های خونه مون با دور هم نشینی گرم شده و خونه شلوغ پلوغ و پر  سر و صدا شده. دیگه از زندگی دو نفره در اومدیم و با مهمون هامون کلی حرف می زنیم. هوا هم تا حالا خوب باهامون راه اومده و بارونی در کار نیست. این هم چند عکس از مناظر شهری

کلیسای بزرگ شهر


نقش های روی سنگ سر در این مغازه قشنگه


پل روی رودخانه


من نمی دونم این قفل و در و دروازه برای چیه!


کلیسای سنت مارتین

برج دیده بانی قلعه

کنسرت موسیقی جاز

یک هفته است که کنسرت موسیقی جاز در میدان اصلی شهر برپاست. ما هم یک روز که می رفتیم کتابخانه دانشگاه کمی در میان مشتاقان این کنسرت ماندیم. من از موسیقی های تند خوشم نمیاد بنابراین خیلی در اون فضا نموندم. یک ساعت بعد که  از کتابخانه اومدم بیرون که برای خرید نان بروم دیدم هنوز همون آقای کت شلوار سفید اون وسط سن داشت جولان می داد، با همان صدا و همان آهنگ های تند جازشان.من جدیدا دارم به این برنامه های کنسرت مشکوک می شوم! یعنی دارم اهداف شومشون رو درک می کنم! ببینید که وقتی برنامه ای مثل کنسرت یا جشنی در میدان شهر برپاست دور تا دور میدان پر می شود از کانکس های فروش خوردنی، از سوسیس آلمانی(غذای اصلی آلمان ها سوسیس است) و پف فیل و بستنی و نان شیرینی و سیب زمینی سرخ کرده و ... و مردمی که برای تماشای برنامه می آیند حتما حداقل یکی از این خوراکی ها رو می خرند و مهم تر از همه بطری های  bear و آب جو که مصرفش از یکی دو بطری شروع میشه و دیگه خودتون حساب کنید که مردمی که نوشیدن این نوشیدنی ها جزء عاداتشون هست چقدر مشغول می شوند و  بعد مصرف این نوشیدنی ها نیاز به دستشویی به کرات بسیار حیاتی است. خب ورودی دستشویی های آماده که برای مراسم ها به میدان آورده می شود حداقل 1 یورو هست! دیگه حساب کتاب کنید ببینید که یک آدم که چهار ساعت میاد توی این کنسرت میشینه چقدر باید خرج کنه؟

تماشاچیان کنسرت

هنرمند کت شلوار سفید

دستشویی
حالا که بحث دستشویی شد یاد یک اتفاق جالب افتادم، یعنی برای من جالب بود. در سطح شهر فصل هایی که توریستی است دستشویی های پارک ها پولی می شود! ولی فصل های سرد که اهالی شهر به زور توی خیابان راه می روند دستشویی ها مجانی می شود.همان دستشویی های کنار خیابان و پارک ها منظورم هست. حالا این همه توضیحات دادم که این ماجرا رو تعریف کنم. من یک بار به یکی از فروشگاه های بزرگ شهر که دستشویی رو جزء خدمات ویژه به مشتریانش داره سر زده بودم. دستمال های کاغذی دست خشک کن که توی این دستشویی بود نازک بود! یک مادر و دختر که از این دستشویی ها استفاده کرده بودند به خانومی که مسئول تمیز کردن دستشویی ها بود اعتراض کردند که چرا این دستمال ها نازک است؟ اون خانومه هم گفت من کاره ای نیستم با مسئول فروشگاه صحبت کنید. خانومه همون جا با موبایل به شماره خدماتی که روی در دستشویی نصب شده بود تماس گرفت و مراتب اعتراضش را محترمانه اعلام نمود. من کلا در کف این رفتاره خانومه مونده بودم : دستشویی مجانی تمیز با یک خدمه آماده به نظافت پیدا کرده بود اون وقت به دستمال کاغذی نازکش گیر داده بود.

بیمه

هوا خنک شده و بارون میاد. میشه بوی پائیز رو از صدای باران های شبانه و بوته های زرد شده کنار خیابون حس کرد.

اطلاعات من از بیمه در اینجا مربوط به تجربیات خودم و شنیده هایم از دوستانم است. مسلما گستردگی این مبحث بیش از نوشته های من است. اینجا هم مثل اکثر جاها! افرادی که بیمه خصوصی دارند ارج و قرب بیشتری دارند. شقایق قبل از آمدن به شهر ما در شهر دیگری در شرکتی کار می کرده و بیمه خصوصی داشته. می گه من هر وقت می رفتم دکتر بدون نوبت سریع می رفتم تو اتاق دکتر. وقتی به بیمارستان مراجعه می کنی اگر بیمه خصوصی داشته باشی سریع بستریت می کنند و به زور یک شب نگهت می دارن تا بتونن از بیمه پول بگیرن. در بیمارستان هم که باشی هر دکتر متخصصی رو اراده کنی بر بالینت حاضر میشه! شقایق تعریف می کنه که یک بار می خواسته از زیر کار در بره میره بیمارستان و میگه دلش درد می کنه! اونها هم سریع بستریش می کنن و دو سه تا آمپول بهش می زنن! شقایق از وقتی اومده شهر ما و کارش رو عوض کرده دیگه بیمه خصوصی نداره(چون درآمدش کمتر شده) میگه حالا که میرم دکتر باید کلی وقت توی نوبت بشینم!
بیمه ما هم که بیمه دانشجویی است و مسلما از حق بیمه های کلان شرکت های خصوصی خبری نیست ولی خب خدماتش تا حدی خوبه. اینجا برای دکتر ، همه باید یک دکتر عمومی داشته باشند که در مرحله اول به اون مراجعه کنند حق ویزیت نمی دی و آزمایش و همه برنامه ها رو انجام میدی و بعد از یک هفته قبض میاد در خونه ات و یک ماه فرصت داری هزینه ذکر شده رو پرداخت کنی. یعنی لازم نیست همون اول که مراجعه می کنی پول رو پرداخت کنی. ولی در تاریخی که ذکر شده باید پول رو بدی و رسید و قبض رو برای بیمه بفرستی تا اونها به حسابت بریزند. البته بیمه های خصوصی که این کار رو لازم نیست انجام بدی و خودشون با شرکت بیمه ات حساب می کنند. اگر دکتر عمومی تشخیص داد تو رو به متخصص معرفی می کنه(همون طرح پزشک خانواده در ایران).
بیمه های ارزون تر در یک سری خدمات دندان پزشکی و چشم پزشکی کل مبلغ رو پرداخت نمی کنند. ولی آزمایش و آنژیوگرافی و این جور چیزها رو اگر پزشک تجویز کنه همه توسط بیمه پرداخت میشه. یکی از بچه ها که مشکلی داشت و به پزشک مراجعه کرده بود بهش گفته بود این بیماری رو از قبل داشتی و باید زودتر تشخیص می دادی. اون بنده خدا مجبور شد برای رهایی از هزینه های سرسام آور پزشکی در اینجا بره ایران و عمل کنه.
برای دارو اگر جنیه ویتامینی و تقویتی نداشته باشه بیمه پرداخت می کنه و همین طور هزینه آمبولانس و حوادث اورژانسی رو. مثلا 10 تا قرص آموکسی سیلین میشه 20 یورو که خب اگر پزشک برات تجویز کرده باشه بیمه هزینه اش را میده.
همون طور که می دونین برای درخواست ویزا و ورود به خاک اتحادیه اروپا حتی اگر به صورت توریست باشین داشتن بیمه مسافرتی الزامی است. بعد از تموم شدن بیمه مسافرتی باید سریعا یک بیمه برای خودتون پیدا کنید. مثلا آقای همسر برای ثبت نام دانشگاه نیاز به کد بیمه اش داشت و بدون اون ایشون رو ثبت نام نمی کردن! البته حق بیمه هم با توجه به سن و سال فرق می کنه و قیمتش برای بالای 30 سال و بالای 60 سال متفاوته.
این حق بیمه درمانی هست بیمه بازنشستگی و بیمه عمر و بیمه بیکاری که برای خودشون داستان جدا دارند. مثلا این پیرهای محترم که عمر بالا در این کشور می کنند کلی خرج روی دست دولت می گذارند. مثلا هر کدومشون حدود 4000 یورو در ماه خرج نگهداری و درمانی شون میشه(اونها که از کار افتاده هستند) یعنی یک پرستار هر روز باید بره در خونه شون قرص ها و داروهاشون رو بهشون بده و ورزششون بده و غذا بهشون بده و این جور چیزها. و البته این خدمات بسته به نوع بیمه شون داره ولی در حالت کلی دولت موظف به نگهداری از آنهاست. شقایق تعریف می کنه که یک زوج مسن در همسایگی من زندگی می کردند و من به هوای مادربزرگم که دوستش داشتم گاهی به انها سر می زدم و سوپ یا غذایی برایشان می بردم. پیرزنه خیلی ناتوان بوده و شقایق با قاشق غذا دهنش می ذاشته و اون پیرزنه کلی ذوق می کرده ولی پرستارشون که هر روز بهشون سر می زده به شقایق اعتراض می کنه که تو اینها رو لوس می کنی و کار من رو زیاد می کنی. شقایق می گه یک بار که به این پیرزنه غذا می دادم موهاش رو بوس کردم، اون پیرزنه کلی وقت گریه می کرد و هی به شوهرش می گفت این دختره منو بوس کرد.
حالا اینها که تعریف کردم بیمه درمانی است بیمه ماشین هم برای خودش جالب است. غیر از حق بیمه حوادث و تصادف که سالانه باید پرداخت بشه ماشین باید هر سال چک بشه و هزینه چک رو هم خودت باید بدی. یک بیمه دیگه برای ماشین که جالبه اینه که اگر ماشینت در بین راه خراب شد به اون شرکت زنگ می زنی و اونها سریعا خودشون رو رسونده و ماشین رو به تعمیرگاه می برند. نوع پیشرفته ترش اینه که ماشین میاد و اگر کسی در راه ماشین بوده رو به مقصد می رسونه و ماشین برای مدتی که ماشین خودتون در تعمیرگاه هست بهتون میده. در نظر داشته باشید که اگر بدون بیمه ماشین تون در جاده بمونه هزینه انتقال اون رو باید خودتون بدید. بعضی تعمیرگاه ها هم اگر ماشینت رو برای تعمیر ببری پیششون تا مدتی که ماشین داره تعمیر میشه یک ماشین از خودشون بهت می دهند که از کار و زندگی نمونی! البته بدنه این ماشین پر از تبلیغات هست!(این ربطی به بیمه نداره)


قرمزی برگ های پائیزی

حیاطی که داره از گل ها خالی میشه

بارانی در راه