زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

بی نهایت

-داداشی ها برای خودشون اسکناس درست کردن و از ۱ تومانی تا ۱۱ تومانی دارند با رنگ های مختلف.توی بازی هاشون با هم خرید و فروش می کنند و هر وقت پولشون تموم بشه از بانکی که دارن برمی دارن. دیروز قیمت یک اسب رو از هم می پرسیدن گفت ۷ تومان هست داداشش گفت من ۷ تومان ندارم می تونی گرون تر حساب کنی؟؟من ۸ تومنی و ۱۰ تومنی دارم. داداش مهربون هم قبول کرد.

- دوتاشون شیر و اژدها شده بودن و تو خونه می چرخیدند و با هم درباره ی قدرتشون با هم مبالغه می کردند .یکی می گفت من ۱۰۰۰ بار می تونم بپرم اون یکی می گفت میلیون بار و بالاخره رسیدن به بی نهایت بار. اون داداش گفت من دو تا بی نهایت بار و طرفش هم ادامه داد ۱۰ تا بی نهایت بار و بی نهایت تا بی نهایت بار. و بعد برای داوری پیش من اومدن که اصلا بی نهایت تا بی نهایت وجود داره. یاد درس حسابان دبیرستان و تقسیم و ضرب بی نهایت افتادم