زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

درخت پفیلا

-تازه توی ماشین نشسته ایم و من پاکت پفیلا را به پسرها می دهم که بخورند .ایلیا می پرسه مامان می تونم هسته اش رو بندازم توی باغچه؟ ارمیا با تعجب میگه مگه پفیلا هسته داره؟ یعنی درخت پفیلا هم داریم؟؟ ایلیا میگه من قبلش داشتم خرما می خوردم.

-برای نشانه "ای،ی" از ارمیا پرسیدم که فردا با چه اسمی میخوای بری روی میز الفبای کلاس داداشی؟؟ گفت من "ایرانی" هستم.

-برای حرف "اِ" ارمیا میگه من داداشِ تو هستم پس میام و برای حرف "ش" هم گفت من آشنا هستم.

- ارمیا که تو کتاب علوم راجع به حالات مواد خونده می پرسه آتش از چه جنسیه؟؟ گاز هست؟؟

- ارمیا میگه "چه" معنی کوچیک میده؟؟ مثلا باغچه و بیلچه.  بعد می پرسه اون وقت بچه یعنی چه؟؟ ایلیا می پرسه آنچه یعنی آن کوچک؟؟

طلاق

-ایلیا کتاب فارسی رو ورق می زنه و می خونه و با ذوق میگه وقتی "ی" بخونیم می تونیم بنویسیم "سینی". "ز " بخونیم می تونیم بنویسیم "سرباز" . جوری ذوق می کنه انگار الان نمی تونه بنویسه .

- ارمیا میگه چرا وقتی کسی رو مسخره می کنند می گن "هی هی ترسو" ولی وقتی کسی رو تشویق می کنند نمیگن "هی هی شجاعو"؟؟

- ارمیا میپرسه چی همزمان همه حالت ها رو داره.یعنی هم گاز هست هم مایع و هم جامد؟؟

-ارمیا می پرسه سایه از چه جنسی هست؟؟ گازه؟؟

- از ایلیا می پرسم دوست داری جای کدوم بچه های کلاس باشی؟ میگه محمدصالح.میگم چرا؟؟ میگه چون با اتوبوس میره خونه!!

-ایلیا و ارمیا کلمه ی طلاق رو از جایی شنیدند. ایلیا از داداشش می پرسه طلاق یعنی چه؟؟ یعنی مامان و بابا با هم یواش حرف بزنند؟؟ ارمیا میگه نه یعنی با هم قهر کنند.