زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

طلاق

-ایلیا کتاب فارسی رو ورق می زنه و می خونه و با ذوق میگه وقتی "ی" بخونیم می تونیم بنویسیم "سینی". "ز " بخونیم می تونیم بنویسیم "سرباز" . جوری ذوق می کنه انگار الان نمی تونه بنویسه .

- ارمیا میگه چرا وقتی کسی رو مسخره می کنند می گن "هی هی ترسو" ولی وقتی کسی رو تشویق می کنند نمیگن "هی هی شجاعو"؟؟

- ارمیا میپرسه چی همزمان همه حالت ها رو داره.یعنی هم گاز هست هم مایع و هم جامد؟؟

-ارمیا می پرسه سایه از چه جنسی هست؟؟ گازه؟؟

- از ایلیا می پرسم دوست داری جای کدوم بچه های کلاس باشی؟ میگه محمدصالح.میگم چرا؟؟ میگه چون با اتوبوس میره خونه!!

-ایلیا و ارمیا کلمه ی طلاق رو از جایی شنیدند. ایلیا از داداشش می پرسه طلاق یعنی چه؟؟ یعنی مامان و بابا با هم یواش حرف بزنند؟؟ ارمیا میگه نه یعنی با هم قهر کنند.

نظرات 3 + ارسال نظر
حمید جمعه 9 دی‌ماه سال 1401 ساعت 03:47 ب.ظ

خدایا

فاطمه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1401 ساعت 01:33 ب.ظ http://Ttab.blogsky

چه فکرباز ی دارن ماشاالله...آخی چه معصومانه درموردطلاق حرف میزنند.راست میگن چراشجاعو نداریم؟

آدم وقتی خودش بخواد تفسیر کنه مجبوره ایده پردازی کنه

خانم مهندس جمعه 16 دی‌ماه سال 1401 ساعت 09:22 ق.ظ https://msengineer.blogsky.com/

پسر من هم یکی از آرزوهاش اینه که سوار اتوبوس بشه
از وقتی کرونا شروع شد اتوبوس به کلی توی خانواده ی ما تعطیل شد

چه چیزهای ساده ای برای بچه های ما آرزو شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد