زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

تکرارشونده

ارمیا  از من می پرسه بین "تکرار شونده "و "بزرگ و کوچک کننده"کدوم رو انتخاب می کنی؟ و بعد دوتایی هر کدوم رو توصیف می کنند که چه کارها که نمیشه باهاش کرد.مثلا اگر تکرار شونده داشتیم چند تا از خودم درست می کردم کارهام رو انجام بده و خودم اینجا روی مبل لم می دادم( فکر می کنم این ایده از اثرات دیدن سریال سونیک باشه)

-ارمیا میگه چه خوب شد که اول نوشتن رو یاد نگرفتیم و بعد تو مدرسه حرف زدن رو.اون جوری خیلی سخت میشد.

-ایلیا قبل از خواب دور اتاق می دوه.می پرسم چرا؟میگه می خوام رکورد خودم رو بزنم. رکورد این که از صبح تا شب بیشتر بدوم و بایستم و کمتر بشینیم و بخوابم.

-ایلیا می پرسه" بزرگترین میدان خاورمیانه" کجاست؟میگم که شاید میدان نقش جهان اصفهان باشه.می پرسه اندازه اش چقدره؟ 

- ارمیا میگه من مزه هایی که با "ت" شروع میشه دوست دارم. ترش و تند و تلخ.تلخ هم مثل شکلات تلخ دوست دارم