زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

کوه هیمالیا

- ایلیا می پرسه میشه ترافیکی باشه که اولین ماشین نداشته باشه؟ (ذهنش هنوز درگیر اولین ها در بی نهایت هست )

-ایلیا می پرسه میشه کسی بین دو روز به دنیا اومده باشه؟

-ارمیا می پرسه کی اولین بار بوسیدن رو اختراع کرده؟ حضرت آدم؟

- ایلیا می پرسه کوه هیمالیا کجاست؟ بابا میگه کشور تبت. ایلیا می پرسه اندازه اش چقدره؟ مثلا اندازه چند تا تریلی؟

- ایلیا همون طور که جورابش رو بالا می کشه میگه کاش جورابی بود که خودش بالا می اومد. میگم باید یک ربات باشه که بتونه تشخیص بده پا از کجا شروع میشه و بتونه حرکت کنه

دوربین

_ارمیا ماکت دوربین مداربسته با وسایل بازیافتنی خونه درست کرده و در توضیحش عنوان می کنه دوربین خیلی قوی داره و از سیاره دیگه هم می تونید خونه رو ببینید و تا هسته زمین هم پیداست.

-صدای گریه ی بچه ای از حیاط شنیده میشه، ارمیا میگه کاش هواپیمای نامرئی داشتم می رفتم میدیم چی شده. میگم خب اگر هواپیمای نامرئی داشتی بقیه هم داشتن می تونستن بیان تو حیاط خونه مون. میگه نه فقط من داشتم. ایلیا میگه راهش اینه که خودمون اختراع کنیم که فقط خودمون داشته باشیم!

- ایلیا می پرسه به نظرت بیشتر مردم شیرینی دوست دارن یا ترشی یا تلخی؟ می پرسم به نظرت کسی تلخی دوست داره؟ ارمیا میگه من شکلات تلخ دوست دارم.

- برای کاری به در خانه همسایه رفته ایم .همسایه ی مهربان چند بار تعارف می کند بفرمایید تو با هم چای بخوریم و ما پاسخ میدهیم باشد فرصت دیگر. وقتی به خانه می رسیم ایلیا می پرسد چرا جلوی خونه هر کس می رویم می گوید بیایید تو و ما نمی رویم می گویم تعارف است. می گوید تعارف یعنی چه؟

( همین است که میگن ایرانی ها فقط درک می کنند تعارف یعنی . چون از بچگی با مفهومش به طور عملی آشنا میشند.)

- داریم اسم فامیل بازی می کنیم و برای شهر/کشور با حرف ج جهان رو می نویسن.

سال نوی همگی خوانندگان وبلاگ مبارک.

طاعات و عبادات قبول