زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

یلدای دور همی

همیشه چند روز بعد از یلدای ما، میلاد مسیح است و برای من یادآور شور و هیجان کریسمس و شمایل های میلاد در شهر و البته تولد برادرجان ارمیا.

خب بعد مدت ها، یلدای ما در کنار خانواده و فامیل و هیجان ارمیا از دیدن فامیل ها در یک جا و انارهای دان کرده .

سبک زندگی در فامیل هنوز بسان قبل است، یعنی در هفته ی قبل ما هر روز هفته مراسم و مهمانی دعوت بودیم از تولد و عروسی . آماده کردن دو تا بچه فسقلی که علاقه به فرار و ثبات در محل فعلی را دارند کار سختی است. از نظر ارمیا در روضه و تولد و مهمانی باید شکلات بدهند و اگر این شی عزیز موجود نباشد کلا اون برنامه رو باید در اسرع وقت ترک کرد و حتی نی نی های دیگه هم جذابیت ندارد. این از معایب زندگی در جمع است که دانسته های آدم افزایش می یابد! و شکلاتی که قبلا برای بازی بود الان به عنوان خوردنی هیجان انگیز دیده می شود. البته خب سن هم موثر است و کشف دنیای ناشناخته ی خوردنی ها. خدا رو شکر هنوز به بقیه نرسیدیم ولی خب باید منتظرش بود. تو مهمونی های ما هم که به سلامتی انواع شیرینی جات و شکلات های مختلف موجود است و در این هوای سرد و شب های طولانی میل آدم به این جور خوردنی ها بیشتر می شود. تو مهمونی ها هم که اکثرا اعتقاد دارند که بچه است و تحرک دارد و نیاز بدنش است و اشکال ندارد حالا چند تا شکلات و شیرینی بخورد غافل از تاثیری که در بچه دارد.

این هم عکس های کریسمس از یکی از دوستان خوبم