زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

رئیس دنیا

-ایلیا می پرسه شغل رئیس دنیا هم داریم؟ میگم چه طوری انتخاب کنند؟ از کدوم کشور رئیس باشه؟میگه از بزرگترین شهر بزرگترین کشور بزرگترین قاره ی دنیا. بعد هم میگه البته می تونه شغل دیگه هم داشته باشه چون این شغل مزیتی نداره.

-در راه بازگشت از شهری خوش و آب و هوا به سمت خانه هستیم. هوای خنک شبانه از پنجره ماشین به داخل می وزه، ارمیا میگه کاش دستگاه هواگیر هم بود. می پرسم چطوریه؟ میگه یک مخزن کوچک از هوای خوب که دوست داریم پر میکردیم بعد هر وقت خواستیم مثل اون تولید می کرد.

-ایلیا می پرسه چرا هر بار تو فیلم ها نردبان نشون میدن که کسی بالا میره باید نردبان بشکنه و آمده بیفته؟ چرا اتفاق دیگه ای نمی افته؟ میگم خب می خوان خنده دار بشه. میگه باید یک کتاب باشه توش بنویسن قبلا چه چیزهای اتفاق افتاده نویسنده فیلم ها بخوانند و تکراری ننویسند!