-
دوباره آمدم
شنبه 12 اسفندماه سال 1402 06:20
ممنون از دوستان بامحبتی که سراغ ما را گرفتند و احوال پرسی کردند. این یک ماه با آمدن داداش و خانواده به ایران همگی مشغول بودیم. بعد از مدرسه بدوبدو می رفتیم خانه ی مامان و تا شب دورهمی و بازی با دخترهای داداش. برای ما که دختر دور و برمان نبود تفاوت بازی و اخلاق دخترها و پسرها جالب بود و بعد ترکیب بازی های دخترانه و...
-
مرغ هوا
جمعه 8 دیماه سال 1402 16:31
-ارمیا وقتی رسید خونه با ذوق گفت مامان دیگه شلوار پاره هامون رو کنار نذار می تونیم بپوشیم چون مد شده -ارمیا می پرسه بزرگترین چیز توی ایران چیه؟(مثبت فکر کنید .فقط ۱۰سالش هست) من گفتم برج میلاد یا برج آزادی. گفت از این ها هم بزرگتر. بابا جواب داد :کوه دماوند -ایلیا تو کلاس مخالف کلمات رو کار می کنند .دیروز از من...
-
دشمن ترشی
دوشنبه 13 آذرماه سال 1402 06:00
-ایلیا میگه دشمن شیرینی، ترشی هست. ولی اگر من بخورم ترشی ها برنده میشن چون ترشی بیشتر دوست دارم.ایلیا شیرینی و کیک دوست نداره و به ندرت می خوره. - ارمیا می پرسه رنگی هست که تا حالا درست نشده باشه؟میگم مثلا ترکیب طلایی و آبی با درجه ی مختلف ممکنه تا حالا نباشه میگه نه منظورم رنگ های اولیه مثل آبی و زرد و اینها ست....
-
چاپ پول
سهشنبه 16 آبانماه سال 1402 07:54
-من و ایلیا توی ماشین بودیم که ایلیا پرسید :فحش خار مادر یعنی چه؟ برای لحظاتی هنگ کردم و بعد جواب دادم یعنی فحش بد. گفت مثلا لعنتی؟ گفتم آره. گفت خب این که مادر نداره ! گفتم خب باید مادر هم توش باشه. خودش گفت مثلا مادر لعنتی. فعلا به همین حد قانع شده. وقتی پرسیدم کجا شنیدی،جواب داد توی کلاس یکی از بچه ها به خانم معلم...
-
ارتفاع برج میلاد
یکشنبه 23 مهرماه سال 1402 09:16
-ایلیا می پرسه چرا میگن سیب زمینی؟ در صورتی که سیب زمینی به هلو شبیه هست .ارمیا جواب میده چون داخلش زرده مثل سیب. -ایلیا میپرسه اگر نزدیک مورچه ها بلند حرف بزنیم کر میشن؟ -ارمیا می پرسه چند درصد مردم دنیا عینکی هستن؟ - ارمیا پرنده ای را در دوردست آسمان بالای سرمان نشانم می دهد و می پرسد به نظرت برج میلاد از این جایی...
-
اولین در دنیا
یکشنبه 2 مهرماه سال 1402 12:27
-بابا به داداشی ها میگه شما نمی تونید تو ایران رئیس جمهور بشید چون طبق قانون اساسی رئیس جمهور باید متولد ایران باشه .اونها هم عصبانی میشن و میگن ما میریم رئیس جمهور آلمان میشیم (خودشون راجع به حمله و فتح ایران با هم مباحثه می کردن) یک هفته ای هست راجع به دولت و رئیس جمهور و چگونگی رسیدن به این جایگاه می پرسند. اونم تو...
-
رئیس دنیا
شنبه 18 شهریورماه سال 1402 14:18
-ایلیا می پرسه شغل رئیس دنیا هم داریم؟ میگم چه طوری انتخاب کنند؟ از کدوم کشور رئیس باشه؟میگه از بزرگترین شهر بزرگترین کشور بزرگترین قاره ی دنیا. بعد هم میگه البته می تونه شغل دیگه هم داشته باشه چون این شغل مزیتی نداره. -در راه بازگشت از شهری خوش و آب و هوا به سمت خانه هستیم. هوای خنک شبانه از پنجره ماشین به داخل می...
-
تکرارشونده
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1402 13:00
ارمیا از من می پرسه بین "تکرار شونده "و "بزرگ و کوچک کننده"کدوم رو انتخاب می کنی؟ و بعد دوتایی هر کدوم رو توصیف می کنند که چه کارها که نمیشه باهاش کرد.مثلا اگر تکرار شونده داشتیم چند تا از خودم درست می کردم کارهام رو انجام بده و خودم اینجا روی مبل لم می دادم( فکر می کنم این ایده از اثرات دیدن سریال...
-
گربه ۷ جان دارد
یکشنبه 25 تیرماه سال 1402 09:41
به تازگی ایلیا کتاب زندگی دوزیستان و خزندگان رو از کتابخانه گرفته و به مارها علاقمند شده(با نوشتن این جمله یک لحظه یاد کتاب هری پاتر افتادم) و برای من از بزرگترین مار و قوی ترین سم تعریف کرده و نتیجه اش در بازی به این صورت مشخص شده: -تهیه غذای مرگ که با زهر مار درست شده و خوبیش اینه که ۲۴ ساعت وقت داری تا بمیری و می...
-
کولر برقی
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1402 14:06
- ارمیا می پرسه به نظرت امروز چند تا بچه تو ایران به دنیا اومده؟بعد می پرسه ۲۰ سال دیگه جمعیت ایران یک میلیارد میشه؟؟(تو کتاب اطلس دنیا خونده که پرجمعیت ترین کشور دنیا ۱میلیارد جمعیت داره و می خواد ایران بهش برسه) -موقع خوردن صبحانه ایلیا گفت فکر می کنم کارهام خیلی تکراری شده مثل دیروز هستم. بعد گفت یعنی کم تلاش می...
-
قلقلک
یکشنبه 4 تیرماه سال 1402 07:00
تابستان شروع شده و داداشی ها زمان زیادی رو با هم هستند و خب به طور طبیعی دعواشون هم بیشتر و باید یک قاضی و داور تو خونه استخدام کنیم. ایلیا می پرسه چرا خودمون نمی تونیم خودمون رو قلقلک بدیم؟ چرا آدم بزرگ ها قلقلکی نیستن؟ -ایلیا می پرسه اگه یک عنکبوت بره تو بدنمان اونجا می تونه تار درست کنه؟ - ارمیا می پرسه اگه جمعیت...
-
لونه مورچه سیار
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1402 08:23
-ارمیا می پرسه امکان داره لونه ی مورچه توی ماشین باشه؟میگم خب باید سوراخی یا شکافی باشه و مثلا خاک داشته باشه. میگه خب ماشین قدیمی باشه و کلی توش خاک جمع شده باشه. میگم خب غذا باید داشته باشند. میگه توش هم کلی خرده نون و برنج و اینها ریخته باشه. خلاصه اونقدر شرایط رو توضیح میده که مورچه ها خونه جدید رو بپسندند. اصلا...
-
استخر
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1402 15:04
-در حال درست کردن کیک یخچالی هستیم که ارمیا می پرسه به نظرت الان چند نفر تو دنیا دارن این کیک رو درست می کنند؟ الان چند نفر دقیقا دارن اینو هم می زنند؟ -از کشفیات ارمیا اینه که ماه اردیبهشت شامل سه ماه عربی: رمضان و شوال و ذی القعده هست.و به نظرش این اتفاق هر قرنی یکبار رخ میده! - داداشی ها بعد از مدت ها قراره برن...
-
اولین موجود
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1402 09:46
کتاب قدیمی زیست پیش دانشگاهی را پیدا کردیم و ورق می زنیم.تیتر یکی از صفحات را می خوانم: اولین موجودات روی کره زمین پروکایوت ها بودند و بعد سیل سوالات سرازیر می شود: -اگر اولین اینها بودند پنجمین موجود چی بوده؟ - الان دیگه موجود جدید ساخته نمیشه؟پس خدا الان بیکاره؟ -زمین چطوری درست شده؟ اولش شکل چی بوده و چی روش درست...
-
سند دوچرخه
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1402 05:59
-ایلیا می پرسه چرا جوراب رو اختراع کردن؟ میگم شاید یکی بوده پاهاش سردش بوده . میگه نه می خواسته بره مهمونی -ارمیا و ایلیا وقتی از مدرسه رسیدن هر دو جداگانه اینو با من مطرح کردن:میشه اندازه کره زمین رو کوچیک رو تو اتاق داشته باشیم با همه ی کوه ها و آدم ها و ماشین هاش. هر کاری آدم ها می کنند اونجا هم اتفاق بیفته و ماشین...
-
کوه هیمالیا
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1402 20:51
- ایلیا می پرسه میشه ترافیکی باشه که اولین ماشین نداشته باشه؟ (ذهنش هنوز درگیر اولین ها در بی نهایت هست ) -ایلیا می پرسه میشه کسی بین دو روز به دنیا اومده باشه؟ -ارمیا می پرسه کی اولین بار بوسیدن رو اختراع کرده؟ حضرت آدم؟ - ایلیا می پرسه کوه هیمالیا کجاست؟ بابا میگه کشور تبت. ایلیا می پرسه اندازه اش چقدره؟ مثلا اندازه...
-
دوربین
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1402 21:42
_ارمیا ماکت دوربین مداربسته با وسایل بازیافتنی خونه درست کرده و در توضیحش عنوان می کنه دوربین خیلی قوی داره و از سیاره دیگه هم می تونید خونه رو ببینید و تا هسته زمین هم پیداست. -صدای گریه ی بچه ای از حیاط شنیده میشه، ارمیا میگه کاش هواپیمای نامرئی داشتم می رفتم میدیم چی شده. میگم خب اگر هواپیمای نامرئی داشتی بقیه هم...
-
ماه اختصاصی
شنبه 27 اسفندماه سال 1401 08:23
-ایلیا دلش می خواهد یک ماه مخصوص خودش داشته باشد که تاریخ تولد هیچکس توش نباشه. بهش میگم این همه آدم تو کشور هستند حتما تو هر روزی از تقویم تولد کلی آدم هست و بالاخره رضایت می دهد که ماه چند روزه که شامل روزهای آخر ماه اسفند باشد متعلق به خودش باشد. -تیزر برنامه ی "شگفت انگیزان" را دیده اند. ایلیا می پرسه من...
-
تاریخ تولد
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1401 08:13
-ایلیا میگه کاش سن و سالمون به تاریخ تولد بود یعنی من که سال ۹۴ به دنیا اومدم از داداش که سال ۹۳ به دنیا اومده بزرگتر بودم - ارمیا می پرسه تا حالا علامت بی نهایت رو دیدی؟ خیلی قشنگه شبیه عینکه. ایلیا میگه به نظرم اگر شکلش یک دایره مارپیچ تو هم بود قشنگ تر می شد. ارمیا میگه میشد به صورت ۱+۱۰۰۰ هم نوشت یعنی یک عدد۱ با...
-
گروه نجات الفبا
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1401 20:21
- ایلیا املای خود نوشته اش را به من نشان می دهد و من می گویم تشکر ّ دارد. می پرسه مگه تشدید مثل گروه نجاتی ها( منظورش مصوت هاست) نیست که می تونیم نذاریم. - یک متن انگلیسی را ورق می زند و می پرسد گروه نجاتی هاشون کجاست؟ پایین یا بالای حروف می ذارن؟میگم اونها کنار حروف می ذارن. میگه اون وقت از کجا می فهمن گروه نجاتی...
-
باکتری
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1401 05:38
-ایلیا می پرسه از کجا شکل دایناسورها رو فهمیدن؟ میگم از روی فسیل هاشون که پیدا کردن رنگ چشم و پوست و ظاهرشان رو فهمیدن.از DNAشون تشخیص دادن. میگه برای ما هم میشه؟ میگم آره. ۲۰۰ سال دیگه از روی استخوان هات می تونن چهره ات رو بسازن بگن ببینید آدم های قدیمی این شکلی بودن. میگه نه نمی خوام مشهور بشم. -ارمیا می پرسه از ۰...
-
رضایت نامه مدرسه
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1401 13:19
برای برنامه ی مدرسه هر کدوم از داداشی ها برگه رضایت نامه آورده بودند که باید امضا یا اثر انگشت والدین رو می گرفتند و مبلغ ۱۵ هزار تومان وجه نقد. وقتی بابا برگه هایشان را امضا کرد ایلیا گفت باید اثر انگشت هم بزنی. بابا گفت یک کدام از امضا یا انگشت قبول است، ولی ایلیا کاغذ را بالا گرفت و نوشته را نشان داد و گفت یا...
-
تشدید
شنبه 1 بهمنماه سال 1401 12:38
-ایلیا از داداشش می پرسه اسم تشدید ،تشدید داره؟؟ ارمیا دو بار کلمه تشدید رو تلفظ می کنه و میگه نه نداره. ایلیا میگه چرا خود اسم ّّ تشدید نداره؟؟؟ - دو داداش تصمیم گرفتند تعداد برگه های نارنگی هایی که در روز می خورند بشمرند. تا حالا از ۸ تا ۱۲ تعداد برگه های نارنگی بوده. بیشترین فراوانی هم روی ۱۰ هست.البته هر کدام روزی...
-
درخت پفیلا
دوشنبه 19 دیماه سال 1401 15:27
-تازه توی ماشین نشسته ایم و من پاکت پفیلا را به پسرها می دهم که بخورند .ایلیا می پرسه مامان می تونم هسته اش رو بندازم توی باغچه؟ ارمیا با تعجب میگه مگه پفیلا هسته داره؟ یعنی درخت پفیلا هم داریم؟؟ ایلیا میگه من قبلش داشتم خرما می خوردم. -برای نشانه "ای،ی" از ارمیا پرسیدم که فردا با چه اسمی میخوای بری روی میز...
-
طلاق
جمعه 9 دیماه سال 1401 12:18
-ایلیا کتاب فارسی رو ورق می زنه و می خونه و با ذوق میگه وقتی "ی" بخونیم می تونیم بنویسیم "سینی". "ز " بخونیم می تونیم بنویسیم "سرباز" . جوری ذوق می کنه انگار الان نمی تونه بنویسه . - ارمیا میگه چرا وقتی کسی رو مسخره می کنند می گن "هی هی ترسو" ولی وقتی کسی رو تشویق می...
-
میز الفبا
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1401 12:29
ارمیا تو مدرسه میز الفبا دارند و هر حرفی که معلم قراره فرداش تدریس کنه توی گروه اعلام می کنه و بچه ها وسایلی که با اون حرف شروع میشه یا شامل اون حرف میشه رو از خونه میارن و روی میز می ذارن. هر روزی که ما وسایل رو برای میز الفبای فردا جمع می کنیم کلی خنده و شادی داریم با یه عالمه ایده برای ارائه . روز اول که نشانه...
-
ایلیا در مدرسه
سهشنبه 10 آبانماه سال 1401 09:13
-ایلیا امسال رفته کلاس اول بعد از دو سال انتظار به مدرسه رسیده و خیلی خوشحال هست و صبح علی رغم خواب الود بودن به سرعت بیدار میشه و با اشتیاق لباس می پوشه. هفته اول که رفت مدرسه پرسید تا کی باید بریم مدرسه؟؟ مثلا تا آبان؟ تا آذر؟ گفتم تا اردیبهشت سال دیگه. البته از مواجهه با حقیقت چندان ناراحت نشد. امروز می گفت مسیحا...
-
بی نهایت
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1401 14:14
-ایلیا می پرسه چرا هیات حضرت خدا نداریم؟؟؟! -ارمیا میگه ماشین ۲۰۶ و ۲۰۷ داریم یعنی از شماره ۱ شروع کردن؟؟ بقیه شون از ۱ تا ۲۰۵ش کجان؟؟ -ایلیا می پرسه بی نهایت تا بی نهایت از یک بی نهایت بیشتره؟؟بعد دستاش رو به صورت موج سینوسی تو هوا تکون میده و میگه این بی نهایته و بی نهایت تا از اینا چقدر زیاد و قشنگند!! - تو خونه...
-
بی نهایت
سهشنبه 25 مردادماه سال 1401 07:23
-داداشی ها برای خودشون اسکناس درست کردن و از ۱ تومانی تا ۱۱ تومانی دارند با رنگ های مختلف.توی بازی هاشون با هم خرید و فروش می کنند و هر وقت پولشون تموم بشه از بانکی که دارن برمی دارن. دیروز قیمت یک اسب رو از هم می پرسیدن گفت ۷ تومان هست داداشش گفت من ۷ تومان ندارم می تونی گرون تر حساب کنی؟؟من ۸ تومنی و ۱۰ تومنی دارم....
-
تمرینی برای کلاس اول
جمعه 31 تیرماه سال 1401 05:52
پیشنهاد هایی به والدینی که امسال کلاس اولی دارند اینها تجربیات من است و حتما شما هم بازی های دیگه ای بلدید: این تابستان فرصت خوبی برای اشنایی بصری با اعداد و حروف پیش از ورود به مدرسه است. حس خوب مدرسه رفتن و دوست پیدا کردن و بزرگ شدن مشوق خوبی برای ورودی های کلاس اول می تونه باشه می توان از علاقه شون به پلاک ماشین ها...