زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

استقبال گرم!

یکی از بچه ها که برای عید رفته بوده ایران و دو روز پیش برگشته به ما زنگ زد. یعنی همون روز که رسید زنگ زد. صداش می لرزید و خیلی ناراحت بود. می گفت الان نامه هایی که در مدت نبودنم برایم رسیده باز کردم و در میان آنها یک نامه از دانشگاه دیدم که توش نوشته شما دیگر دانشجوی ما نیستید! بعد که با جزئیات توضیح داد متوجه شدیم که به علت نپرداختن شهریه ی ترم جاری همچین نامه ای دریافت کرده. البته کل نامه بیش از این حرف هاست ولی پاراگراف آخر آن نوشته که شما تا ترم قبل شهریه رو پرداخت کردید و تا همون ترم دانشجو محسوب می شوید. خلاصه او حسابی شوکه شده بود چون گفت قبل از رفتن به ایران شهریه را پرداخت نموده ام. برایش توضیح دادیم که این مسئله اصلا جای نگرانی ندارد. چون در دانشگاه ما تا آخر ترم فرصت دارید شهریه را پرداخت کنید. البته کمی فرم پر کردن دارد ولی امر محالی نیست. البته برای دانشجویان ارشد و لیسانس که امتحان و نمره دارند من اطلاعی ندارم برای دانشجویان دکترا در دانشگاه ما رویه این طوری است که اگر در مهلت مقرر شهریه را پرداخت نکردی نامه ای به آدرست پست می شود و همین مطلب ذکر می شود و دانشجو اگر مایل بود می تواند برود و شهریه را بپردازد و از مزایای آن مثل استفاده از پرینتر و یا بلیط رایگان اتوبوس بهره مند شود. الان ما دوستانی داریم که شش سال هست که دارند دکترا می خوانند و شهریه جز سه سال اول نداده اند و برای ترم آخر که بخواهند دنبال کارهای دفاع و این حرف ها بروند شهریه ی همان ترم را واریز می کنند. خلاصه دوستمان خیالش راحت شد و امروز که سراغ کارش را گرفتم می گفت من شهریه را پرداخت کرده بودم ولی چون 20 سنت کم بود به حساب دانشگاه نرفته بوده! می گفت امروز اون 20 سنت را پرداخت کرده ام و رسید را برایشان برده ام. میزان شهریه ی در دانشگاه های مختلف فرق می کند. و تا اونجا که من شنیدم از مثلا حدود 100 یورو در ایالت ما تا 250 یورو در دانشگاه برلین است.

یک مدل دکترای دیگر هم هست که من اطلاع دقیق ندارم و فقط شنیده ام. به اسم دکترای صنعتی. در این حالت شخص یک پژوهش مشترک بین یک دانشگاه و یک کارخانه انجام می دهد و مدت آن هم حدود ده سال است. یکی از دوستان که در دیدار نوروزی به خانه شان رفته بودیم می گفت که همسرش پژوهش اجتماعی در باب مزد در کار را با یک کارخانه انجام می دهد که بازه ای از زمان پایان جنگ تا زمان حال را در برمی گیرد و الان سال دوازدهم دکترایشان هست.


تزئینات عید پاک

تزئینات عید پاک

تزئینات عید پاک



عملیات عمرانی

امیدوارم در عیددیدنی های تا حالا بهتون خوش گذشته باشه و حسابی عیدی گرفته باشین!!

سقوط هواپیمای آلمانی در کوه های آلپ فرانسه و تحلیل های مرتبط با آن و مصاحبه با مدیر مدرسه ای که تعدادی از دانش آموزانش در هواپیما بوده اند و همسایگان کمک خلبان که فعلا مقصر شناخته شده و روانشناس جنایی و مدیران شرکت هواپیمایی Lufthansa و خانواده ی کمک خلبان به صورت شطرنجی و ...فعلا در اکثر شبکه های خبری دیده می شود.

یک هفته ای است که دارند در پیاده روی کوچه ی مجاور ما یا در واقع خیابان عمود بر خیابان ما عملیات عمرانی انجام می دهند. البته فکر کنم لوله گذاری است ولی تشخیص این که مربوط به چه کابل و یا لوله ای است جزء علاقمندی های من نبوده! خلاصه که کارگران مشغول کارند.اول خیابان تاریخ شروع کار را نصب کرده اند و همین طور روی تمام علائم راهنمایی که توی کوچه بوده رو پوشوندند(مثلا تابلوی پارک برای اهالی محل آزاد است)و بعد این که موزائیک و یا کف پوش ها رو با احتیاط جمع و روی هم چیده اند که مجددا قابل استفاده باشد. در طول پیاده رو هم نرده گذاشته اند که کسی وارد نشود و جالب تر این که جلوی خانه هایی که پیاده روی مقابل منزلشان کند و کاو می شود پل گذاشته اند تا بتوانند عبور کنند. یک کانکس برای دستشویی کارگران نصب شده و یک کانکس برای اتاق استراحت و تعویض لباس کارگران. غیر از جرثقیل و خاک بردار و وسیله های بزرگ برای جمع آوری خاک های کنده شده از زمین. دیروز که رد می شدم دیدم که کارشان تمام شده و موزائیک ها را چیده اند و رویش را خاک ریخته اند و امروز دیدم دو نفر دارند خاک های روی موزائیک ها را آب و جارو می کنند تا پیاده رو مثل روز اول شود. قسمتی از پیاده رو که سنگ فرش با سنگ های ریز داشت را آسفالت کرده اند ولی بقیه که موزائیک های معمولی داشت را همان قبلی ها را به کار برده اند. فکر می کنم با تصویر توضیحات بهتر در ذهن مجسم می شود.


کانکس های متعددی که در مسیر کار قرار داده اند


نرده گذاری پیاده رو


پل برای هر خانه


از لوله های کف خیابان برای آبیاری و شستشوی پیاده رو استفاده کرده اند. اون هم با آب پاش نه شلنگ آب!



کارگر مشغول شستشوی پیاده رو بعد از اتمام کار است

این هم خانه ی دیگر در همان خیابان که مشغول نوسازی سقف و عایق بندی است. زیر جرثقیل را با برزنت پوشانده اند تا مبادا با روغن ریزی به آسفالت خیابان صدمه بزند

همان خانه



اولین شکوفه های بهاری

پرنده ای که به علت سرمای ناگهانی هوا زمین گیر شده

مالیات آوازخوانی

سال نوی همه ی دوستان به خیر و شادی. امیدوارم برای همگی تون سالی لبریز از سلامتی و آرامش باشد. در عیددیدنی ها و مهمانی های خانوادگی تان یاد ما دور از وطنان هم باشید.
 ما هم شب سال نو در منزل فرنوش به صرف سبزی پلو و ماهی خوشمزه دست پخت آندریاس که از روی کتاب آشپزی با دقت و رعایت نکات لازم پخته بود سپری کردیم. ولی دیگه برای سال تحویل آمدیم خانه. هر چند که ارمیا تا صبح برایمان گریه کرد و سالی که نکوست از روز اولش پیداست رو با صدای بلند تفهیم مان نمود ولی خب ما هنوز به تحولات امسال امیدواریم. برای چهارشنبه سوری دوستان ایرانی به یکی از تپه های اطراف شهر رفتند ولی چون زمانش به شب می خورد و ما برای پیش گیری از بهانه گیری ارمیا در شب، همراه شان نرفتیم.
سرگرمی جدید ارمیا اشاره کردن به اشیاء و آدم هاست وقتی که در کالسکه اش در خیابان ها تماشاگر است. همین طوری که داریم در خیابان می رویم با دست های نیمه مشت کرده به یکی اشاره می کند و یک "اوم" هم می گوید و بعد هم برمی گردد به من نگاه می کند تا مطمئن شود من هم دیده ام! بیچاره رهگذر که متعجب می ماند به چه منظور مورد اشارت و لطف ایشان قرار گرفته! هنوز علت انتخاب این آدم های خوشبخت از نظر ارمیا بر ما نامعلوم است و هیچ وجه اشتراکی از نظر سن و یا ظاهر در این افراد یافت نشده!! باشد که در آینده تحقیقات ما به نتیجه برسد. چند روز قبل که در کنار یک فروشگاه منتظر دوستم بودم ارمیا به همان سبک خودش به پیرمرد سپیدموی سپیدپوشی اشاره کرد. آن پیرمرد هم که دو قدم با کالسکه فاصله داشت جلو آدم و به نشانه ی دست دادن دست های ارمیا را گرفت و بعد هم سکه ای در دست هایش گذاشت. منٍ متعجب هم که نمی دانستم چه بگویم فقط تشکر کردم و سریع سکه را که در دو سانتی دهان ارمیا بود گرفتم.
از فرنوش شنیدم که مرد آوازخوانی که با صدای بلند و گیرایش به همراه تار محترمش گاهی در میدان شهر می خواند را فریادزنان و معترض مشاهده کرده. این جوان آوازخوان که بسیار شیک پوش است و لیوان قهوه اش همیشه در کنارش است و گاهی با رهگذران گپ می زند و به کسانی که ایستاده و به صدایش گوش می دهند لبخند می زند و به نظر می رسد این کار را نه به عنوان کسب درآمد بلکه به عنوان تفریح انجام می دهد. معمولا در میدان شهر در طول هفته  دو یا سه گروه و یا فرد آواز خوان و موسیقی نواز مشاهده می شود. مثلا گروهی خانوادگی با وسایل دست ساز می نوازند و می خوانند و یا انفرادی برنامه اجرا می کنند. خلاصه این مرد جوان با صدای بلند داد می زده و هوار و اعتراض که چرا شهرداری مرا 5000 یورو جریمه کرده! شهرداری بهش گفته تو باید برای حضور و آوازخوانی ات مالیات می پرداختی و چون نپرداختی حالا باید با جریمه اش یکجا به حساب بریزی!!
چند روز بعد که فرنوش از همان مسیر عبور می کند مرد جوان آوازخوان را می بیند که دوباره مشغول خواندن و نواختن است و روی کاغذی در کنارش از فرد خیری که بدهی اش را پرداخته بود تشکر کرده
با این اتفاقات نمی دونم گداهایی که در گوشه و کنار میدان با سگ و یا بدون سگ نشسته و دستشان را به سوی رهگذران دراز کرده اند هم مالیات می دهند یا خیر!!؟
این سری عکس ها هم از تبلیغات شرکت TCM برای تزئینات و تدارکات عید پاک(Ostern) هست. اینها وسایل تزئینی سفره و خانه با علائم و نمادهای عید پاک که همان آغاز بهار است می باشد. در اینجا بهار غیر از رویش طبیعت و شکفتن گل ها و جوانه زدن درختان با سمبل های حیوانی مرغ و خرگوش و پروانه و تخم مرغ شناخته می شود.


























آویزهای پارچه ای دست ساز