زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

هدف این وبلاگ

این دو کامنت در پست قبلی منتشر شده است. کامنت اول ازیکی از نویسندگان وبلاگ معایب تحصیل است و کامنت دوم پاسخی است به کامنت اول از یکی از خوانندگان وبلاگ که هر از گاهی با راهنمایی ها و انتقال تجربیاتشون به اطلاعات من می افزایند.

فکر می کنم این پست را باید زودتر می نوشتم ولی حالا با درج این کامنت ها فرصتی شد تا اشاره ی مختصری به هدف وبلاگ نویسی ام داشته باشم. خوانندگان قدیمی وبلاگ می دانند که هدف اصلی من از نوشتن خاطراتم در اینجا ارتباط با اعضای خانواده ام در ایران بوده است.وقتی ما به آلمان آمدیم(انگار که زمان ناصرالدین شاه برای تحصیل به فرنگ آمدیم!!) از تلگرام و وایبر و ... خبری نبود و تنها راه ارتباطی نرم افزارهای چت مثل Skype و ovoo و Gtalk و Yahoo Messenger بود و چون اعضای خانواده هامون در نقاط مختلف پخش بودند و ما هم می خواستیم با بیان اتفاقات روزانه با انها ارتباط داشته باشیم و هم بتونیم عکس ها و توضیحاتش رو بهشون انتقال بدیم من این وبلاگ رو ساختم و به مرور دامنه ی خوانندگان به فامیل و دوست و آشنا رسید و عملا رمزگذاری بی معنا شد. الان کلی خواننده ی ناشناس ولی آشنا از دوست و فامیل و همسایه و همکلاسی دارم که آنها مرا می شناسند و گاهی با کامنت هایی با نام های مستعار با این وبلاگ ارتباط دارند و من شاید اصلا نشناسمشون! البته IP یاریگر خوبی برای شناسایی است!

با گسترش خوانندگان آشنا ولی بی نام  من سعی کردم از زاویه ی بیرونی به زندگی در این کشور نگاه کنم و جزئیات و برنامه ی درسی و کلاس ها و مشکلات و ریزه کاری های درون خانواده رو مطرح نکنم. سعی کردم نگاهم رو به مسائل اجتماعی و محیط زیست و فرهنگ عمومی معطوف کنم تا برای همه قابل استفاده باشه و بتوانیم از دیگران، تجربه هایی قابل پیاده سازی کسب کنیم. شاید در طول روز ده تا اتفاق برای ما بیفته که من فقط یکی ش رو توی وبلاگ می نویسم. سعی ام این بوده که از سختی ها و غربت  و دلگیری ننویسم و اگر مطلبی با این مضامین نوشته میشه با نگاه طنز باشه تا از تلخیش کاسته بشه.در حالت کلی من نگاه مثبت و منعطفی به اطرافم دارم.البته اگر کسی به من ایمیل بزنه و سوال کنه من تلاش می کنم واقعیت ها و سختی و شیرینی رو کنار هم منتقل کنم.

این نکته ی کلی رو هم بگم : قدم اول برای مهاجرت مسئله ی مالی است و قدم دوم دانستن زبان. بدون این دو تا، مهاجرت به خارج از ایران فقط سختی است.

اینجا هم مثل همه جای دنیا ادم های خوب و بد داره و با توجه به اتفاقات مختلف روحیه ی غالب جامعه میتونه تغییر کنه. همون طور که توی شهرهای مختلف ایران خصوصیت اخلاقی غالب متفاوت هست اینجا هم در ایالت های مختلف برخوردهای مختلف دیده میشه و البته بستگی به محیط زندگی و کار و تحصیل و ارتباطات و دوستان  آدم داره.

درس خوندن در اینجا هم سیستم و ساختار خودش رو داره و با ایران متفاوت است و قوانین هر دانشگاهی و رشته ای با یکدیگر فرق می کنه. اگر دانشجویی توی ایران در کشور خودش و با وجود درس خواندن به زبان مادری دانشجوی موفقی نبوده و جزء دانشجویان طراز اول کلاس خودش نبوده اینجا هم موفقیت در انتظارش نیست. رشته های مختلف زمینه های کاری متفاوت دارند و هر رشته ای الزاما در اینجا بازار کار خوبی ندارد و هر کس از اینجا مدرک بگیرد حتما کار پردرامد و مناسب نصیبش نخواهد شد. همین طور کار دانشجویی با ایران بسیار متفاوت هست و کارهای داخل دانشگاه مثل تدریس و یا کار در کتابخانه و یا واحدهای مختلف دانشگاهی و آزمایشگاهی برای تعداد اندکی است و باقی دانشجویان برای هزینه ی زندگی ناگزیر از کارهای بیرون دانشگاه هستند و کار نیمه وقت دانشجویی هم سطح بالا نیست. در شهرهای مختلف بازار کار متفاوت است و از کار توی مزرعه و رستوران و بار تا مراکز بازیافت زباله و و کارخانه و فروشندگی و ... فرق می کند. البته هر دانشجویی لزوما از این کارها نصیبش نمی شود و هستند کسانی که کار مرتبط با رشته شان در یک شرکت یا کارخانه می یابند. مهمترین مسئله برای کار، بعد از شانس و جستجوی فراوان، مهارت زبانی است. چون یادگیری زبان نیاز به تمرین و کلاس دارد و پروسه ای زمان بر هست و با حضور فیزیکی در یک کشور و راه رفتن در خیابان و شنیدن صحبت های مردم به دست نمی آید.

دانشجویان موفق در اینجا کسانی هستند که درکشور خودشان(مثلا ایران) نیز در دانشگاه های سطح بالا تحصیل می کردند و در رشته ی خودشان فعال و طراز اول بودند و همین طور شانس یافتن بورس تحصیلی را داشته اند. این افراد امکان یافتن کار خوب بعد از اتمام تحصیل را هم دارا هستند.(ویزای کار هم پروسه ی خودش را دارد) البته این قانون کلی نیست و همیشه استثنا وجود داره و کسانی بورس گرفته اند که شاید فردی شاخص در رشته شان نبوده اند و هستند افرادی که با تلاش و همت بالا بر سختی ها و کمبودها غلبه می کنند و تحصیلات موفقی دارند و کاری مناسب که آرزویش را داشته اند یافته اند.

مهاجرت تنها راه رسیدن به آرامش نیست و بستگی به اهداف و خواسته ها و شرایط زندگی و روحیات شخصی هر کس دارد.

و در آخر با تشکر از همه ی شما خوانندگان ناشناس و شناس و محترم که به من سر می زنید و با نظراتتون ارتباطی دو طرفه را رقم می زنید.


کامنت اول:

خیلی جالب هست
من سمیه هستم از کسائی که وبلاگ معایب تحصیل در خارج قسمت آلمان خطراتم را نوشتم

وقتی که ما وبلاگمان را تازه راه اندازی کرده بودیم ،و حدود 29 نفر هروز و هرور از خاطرات تلخ تحصیل در خارج از کشور به خصوص آلمان می نوشتند و از نژاد پرستی آلمانی ها ،شما توجهی نداشتید ،حال که هروز با آن رو برو می شوید پی به واقعیت می برید و می فهمید پشت پرده این ظاهر فریبنده آلمان ،چه واقعیت هایی هست

دروغ های شما در مورد بهشت تو خالی آلمان نازی خیلی زود فاش شد و از آمار 185 نفر بازدید در وبلاگ شما که دیگر عکس های که ظاهر فریبنده آلمان را نشان میدهد رنگ بوئیی ندارد . و وبلاگ ما با روزانه 1500 نفر ببینده مشخص کننده این است که مردم واقعیت را دوست دارند نه درووغ را ...........


کامنت دوم:

خانم سمیه سلام
من وبلاگ شما را نیز دنبال میکنم.
یادم نمی آید شاید برای شما نیز همین خاطر را با جزئیات بیشتر پست کرده باشم.
خانم نویسنده این وبلاگ یعنی لیلی جرمنی. قصد دروغ گویی را ندارد. و اتفاقا من این وبلاگ و مطالبش را دوست دارم. چون فقط به بیان یاده انها و غیر تحلیلی می پردازد.
بی شک خاطرات من و امثال شما از ان در باغ سبزی که به ما نشان داده اند بسیار تلخ و دردناک بوده(شاید هنوز مثل من برخی شبها همچون مابوس آنها را میبینید. در دانشگاه قبلیم به دانشجویان ایرانی کمتر خوابگاه میدادند.و در برخی موارد به دلایل واهی آنها را اخراج میکردند.در حالی که دانشجویان چینی هر چه میخواستند میکردن و دریغ از یک اخطار، و کسی نبود که صدای آنها را بشنود.) ولی برخی هم هستند که در همان شهر قبلی من خاطرات خوبی داشتند هم از دنشگاه هم از مردم. مثلا همین وبلاگ فاطمه سنایی که معرفی کردم. ایشون در همان شهر دکترا گرفت. و از موسسه ای که تحصیل کرد فقط خاطرات خوش دارد.
بی شک آلمان آن چیزی نیست که خود را معرفی میکند. بدون شک . به هیچ عنوان. من و شما و نویسندگان وبلاگ شما با گوشت و پوستمان این حقیقت را درک کردیم. ولی دلیلی ندارد که نویسنده این وبلاگ را که در همان ابتدا اشاره دارد که من به این کشور به عنوان یک تجربه نگاه میکنم و نه یک محل زندگی تهمت دروغ گویی بزنیم. نگرش ایشون به فکر من بیشتر سعی در نشان دادن چیزهای مثبت بوده و اینکه ما از چیزهای مثبت مانند نظم در آلمان باید درس بگیریم و به کار ببریم.
ایشون نه به دیسکو رفته اند (که ببینند جوانان آلمانی برای حل مشکلات روزمره اشان به الکل پناه میبرند)، نه در جایی کار کرده اند (که ببینند که در رتبه های پایین کاری ، آسمان همرنگ ایران است)، نه راننده تاکسی بودند(که قشر بالای آلمان و قشر پایین آلمان را از نزدیک لمس کنند)، نه در دیسکو مامور نظارت و حفاظت یا دربان بوده اند(که دعوا و چاقو کشی و مسایل مرتبط با آن را دیده باشند) ، نه در پمپ بنزین و فروشگاه زنجیره ای آلدی (ALDI)کار کرده اند(که شاهد دعوای مشتری ها برای خرید کالای ارزان قیمت و صف مشتری ها از ساعت 06 صبح جلوی این مغازه ها باشند. و یا بی خانمان ها را دیده باشند و محل های غذا دادن به بی خانمانهای شهر که برخی اوقات تا 2000 نفر به آنجا میایند) و نه مثل خود من مورد حمله نازی ها قرار گرفته اند.آسه میروند و آسه میایند.پس نمی توانند تجربه هایی از این دست را به من و شما انتقال بدهند. و اتفاقا در انتقال تجربه های ساده و نشان اینکه زندگی مثل ایران در جریان است. اینجا هم مردمی زندگی میکنند که با اتکا به قوانین شهروندی و نه از روی فرهنگ کنار همدیگر زندگی میکنند.
این وظیفه من هست که از تنبلی و اینکه حس نفرتی که در من هنوز فرو کش نکرده انجام نمیدهم. چرا که میدانم این نفرت نوشته هایم را سیاه خواهد کرد. و نوشته سیاه چون لاجرم از دل برنیامده بر دل نخواهد نشست.
از طرف دیگر از شما هم تشکر میکنم که وبلاگی برای انتقال تجربه های منفی درست کرده اید.
شاید آنروزها که به توصیه عمویم (که خودش 2.5 سال پیش بر اثر حمله یکی از همین نازی ها ، نزدیک بود جانش را از دست بدهد و با مرگ فقط 15-20 دقیقه فاصله داشت) میخواستم به آلمان بیایم، وبلاگ شما را دیده بودم ، بهتر عمل میکردم.
ولی نکته: عموی من از آن حادثه درس نگرفت. ولی من گرفتم. و آن ریشه های نژاد پرستانه که در ایرانیان و در من بود،خشکید. و دیگر انسانها را بیشتر از روی عملکردشان میسنجم
2.یاد گرفتم خانه برای ما ایران است هر چقدر بد و هر چقدر خوب. و مهاجرت یک وسیله هست برای اعتلای روح و روان و برای پیشرفت.
3. کسی برای من در آلمان کارت دعوت نفرستاده بود. و من نمیتوانم ایراد های موجود در آلمان را اصلاح کنیم. پس از موقعیتس که پیش آمده استفاده میکنم و تجربه اندوزی میکنم. و مثل شما تجربه را انتقال میدهم. و باز هم از وبلاگ شما تشکر میکنم. وبلاگ شما و مطالبتان در مورد رنجهای این دانشجویان خیلی از دوستان من را از یک انتخاب کورکورانه نجات داد. چیزهایی که اگر از من می شنیدند شاید باور نمیکردند.
به یاد دارم در همین وبلاگ در گذشته به مشکلی از یک دانشجوی ایرانی که با بی پولی مفرط مواجه بود اشاره شد.
شک ندارم که شما هم آن روزها را دیده اید روزهایی که به زحمت روزی یک بار غذا میخوردیم.
میدونم که حرفای من و شما در این چند خط جا نمی شود. میدونم که سخت هست ولی رسمش همینه
با آرزوی موفقیت
از نویسنده وبلاگ تقاضا دارم که این مطلب مرا به نویسنده ان پیغام یعنی خانم سمیه انتقال دهد.
سپاس فراوان و با آرزوی شادکامی و روزی که همه گی با هم در کنار هم زیر سقف خونه خودمون باشیم. و برای ساختن آینده تلاش کنیم.


عکس ها مربوط به نمایش اتومبیل های قدیمی توسط صاحبانشان در یک روز آفتابی است. اطلاعاتی مانند تاریخ ساخت و میزان کارکرد هر اتومبیل روی کاغذی نوشته شده بود و صاحبانشان با افتخار کنار ماشین ایستاده بودند و به مشتاقان در مورد آن توضیح می دادند.






نظرات 21 + ارسال نظر
دختر معمولی دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 04:40 ب.ظ http://www.mamooli.persianblog.ir

سلام لیلی جان
می بینم که پرتوهای این معایب تحصیل در آلمان به شما هم رسیده .
ان شاءالله که برای هیچ کس تو هیچ جای دنیا اتفاقای نژادپرستانه نیفته.
--
راستی هر بار که میام عکسا رو می بینم می خوام یه سوال بپرسم، هی یادم میره. واقعا هر جا میری این همه عکس می گیری؟ یا عکسا مال قبلاهاست؟ چه جوری آخه؟!! باریک الله بهت :)
من میرم و میام تازه یادم می افته هیچ عکسی نگرفتم :|

سلام خانومی
ان شالله هر کس در محیطی بتونه زندگی کنه که ارامش داشته باشه و چه بهتر که این ارامش در کشور خودش و در بین هم زبانهاش باشه.
من کلا همیشه با موبایلم میرم جایی و معمولا هم بدون عکس برنمیگردم خونه شاید هم علتش اینه که بیشتر پیاده میرم و فرصت برای عکس گرفتن مهیاتر. البته داشتن وبلاگی که عکس بخواد هم مزید بر علت می باشد.
کلی عکس تاریخ و فصل گذشته هم دارم که هر یک مدت دور میریزم

سودا دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 07:33 ب.ظ http://sowda.blogsky.com

آخی عزززیزم! میبینم که ناجوانمردانه بر سرت تاختند و پای بر عنوان حق گزاردند و تورا به دروغ متهم کردند...
اتفاقا بنظرم سبک وبلاگ تو متفاوته... حداقل نسبت به وبلاگهای شخصی نویس که من دنبال می کنم.. از اول پرهیز داشتی از شخصی نویسی زیاد... و از طرف دیگه دیدگاه منعطف و بی طرفی داشتی... از نوشته های تو فقط بوی گزارش نویسی میاد... و مسلما این هم وجود داره که با یه دیدگاه مثبت نسبت به جریان زندگی داری می نویسی... چه در ایران چه آلمان... من که ازینکه سه سال پیش اتفاقی با وبلاگت آشنا شدم خوشحالم و ممنون.
خسته نباشی نویسنده!

اه اه از این زمانه که بر من سخت گرفته!!
من سعی می کنم ماجرا رو با کمترین پیشداوری ترسیم کنم و هر کس بردلشت خودش رو داشته باشه حتی اگر با نظر من مخالف باشه
در حالت کلی من مثبت نگر و خوشبین هستم
ممنون از تعاریف دلچسبانه و نویسندگانه ات خانم دکتر

مضراب دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 08:15 ب.ظ

خو هر کی راهشو می کشه و میره مملکت غریب لابد پیه همه چی رو به تنش مالیده که می ره. سیاه نمایی و سفید نمایی از یه کشور بسته به تجربه هر شخصی ممکنه متفاوت باشه.
والا ما توی همین شهر خودمون توی ایران داریم دانشجوهایی که همزبان خودمونم هستن و تنها موندن با یه موتوری توی یه کوچه رو جزو خاطرات تلخ و ترسناکشون ذکر می کنند!

قبل از هر تصمیم مهم زندگی باید فکر و بررسی و هدف سنجی کرد و مهاجرت از مهم ترین تصمیم هاست
پس تو شهرها و کشورهای مختلف موارد قابل ترسیده شدن فرق می کنه

mr.farshad سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 06:39 ق.ظ http://aorb.ir

سلام وقت بخیر ، پست حساس بود همشو یه جا خوندم ،

کاری که شما میکنید ، رقابت با کسی نیست ، پس با کامنت های منفی که اکثرا با نیت رقابت ، یا حسادت ، یا نفرت ... نوشته میشه ، خودتون رو به حاشیه نکشید و مارو از خوندن این مطالب ساده و مفیدی که می نویسید ، محروم نکنید ، بلافاصله که پای رقابت وسط بیاد ، دروغ ، تنفر و سیاهی هم رنگ میگیره و به هر ریسمانی دست می اندازند تا خود رو بهتر نشان دهند ،

من با خوندن این وبلاگ ، به مهاجرت فکر نمیکنم ، بلکه سعی میکنم از بعضی خصوصیات خوبی که اکثرا ازشون میگین درس بگیرم ، نظم ، رک گویی و ... ، چون وقتی یک برگ از درخت می افتد ، سه داستان به وجود میاد ، داستان برگ ، داستان درخت و داستان زمین ، واقعا آدم نباید با خواندن حرفایی که از بدیایی یه چیز یا خوبیای یه چیز میگن ، تصمیمات بزرگ زندگیش رو بگیره ، هرکسی خودش رو بهتر می شناسه و شرایط افراد مختلفم فرق دارن ، مثلا براحتی می توان دو داستان از دو فرد در باره یه موضوع در یک زمان گفت ، یکی که با مدرک عالی و تجربه خوب رفته و اونطرف داره درس میخونه و یکی که با دیدن سریالا های المانی و فیلمای المانی مهاجرت کرده ... اون فرد دوم حتی توی ایران هم اینده خوبی نداشته چه برسه در کشور غریب ... پس از یک نگاه آلمان بسیار درخشنده و پر از فرصت هست و از نگاه دیگر ، المان بسیار غمناک و بد ...

در اخر امیدوارم به حاشیه نرید و ما بتونیم از مطالب مفیدتون استفاده کنیم.

با گسترش شبکه های اجتماعی کلا هدف اولیه وبلاگ نویسی من از بین رفت الان هدفم همون مطلبی هست که شما بهش اشاره کردین :اشتراک گذاری دیده ها و شنیده ها برای تجربه اندوزی خودمون.سعی می کنم حول و حوش همین هدف نوشتن را ادامه بدهم.
ممنون که با کامنت تون من رو دلگرم کردین

بسامه سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:33 ق.ظ http://tangooo.persianblog.ir/

خوب همه جا معایبی داره نمی شه نادیده گرفتش.. تازه اینجا ادم میره یه شهر دیگه درس بخونه با کلی مشکل مواجه میشه.. علاوه بر تنهایی دیگه نه پدرت همیشه پیشته که یخچال رو پر نگه داره.. نه مادری هست که موقع امتحانات و بیماری برات غذا درست کنه و ازت پرستاری کنه.. لخت و عور.. همه کارهاتو باید خودت ضیط و ربط کنی..
مهاجرت کلا پروسه خیلی سختیه.. باید از قبل همه جوانب سنجیده بشه و علاوه بر اون از نظر روحی امادگی پذیرش چنین تحول بزرگی رو داشته باشی.. ظرفیت پذیرش هر کسی هم فرق می کنه و نمیشه هر نسخه ای رو برای دیگران تجویز کرد..
موافقم که هیچ جا ایران نمیشه.. ولی باید اینم در نظر گرفت که واقعا بعضی چیزهای اونجا رو نمیشه نادیده گرفت..

زندگی خوشی یکدست نیست و هرجایی مزایا و معایب خودش رو داره
بله حق با شماست.برای مهاجرت ادم باید شرایط رو کامل بسنجه و بعد اقدام کنه

نیلوفر سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 03:05 ب.ظ

سلام
لیلی جان
با این توضیحاتی که شما دادی در ابتدا متن کمی به فکر فرو رفتم.
می خوام چندتا سوال بپرسم
من در مقطع لیسانس دانشگاه آزاد درس خوانده ام و معدل متوسط حدود 15 دارم.
رو مقطع ارشد در یک دانشگاه دولتی پذیرفته شدم
برای تحصیل در آلمان حتما باید دانشگاه و سطح معدلم خیلی بالا باشه؟ من می خوام برای دکترا برای پذیرش اقدام کنم. یکم شک تو دلم افتاد با این پست.
من زیان انگلیسیم در حد عالی هست و میخوام بعد از اتمام ارشد امتحان آیلتس بدم
از چه زمانی زبان آلمانی رو شروع کنم ؟
چه جوری می تونم متوجه بشم کدوم دانشگاهها تو کدوم شهر رشتم رو داره؟
ببخشید که کامنتم طولانی شد.

همون طور که گفتم این قضیه کلی نیست و به تلاش خود ادم بستگی داره و البته رشته های مختلف هم فرق می کنه.اگر بتونی پذیرش به انگلیسی بگیری خیلی راحت تری. زبان المانی رو اگر برای درس خوندن میخوای که یک سال بیشتر نیاز داری و اگر تو ایران وقت بذاری بهتر.
خب اسم رشته و فیلدت رو سرچ کن ببین کجا داره.من الان اسم سایتی که دانشگاه ها رو داره یادم نیست. تو وبلاگ های دیگه می تونی پیدا کنی

لیلى سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 03:16 ب.ظ

سلام بانوى همنام خوبید انشاالله؟ شما کار خوبى میکنى که یه وبلاگ شاد و رنگى براى خوانندگان درست میکنى و خیلى هم زحمت میکشید با حرف کسانى که اعتراض میکنند آزرده خاطر نشو و به کارت ادامه بده چون که تو این دریاى پر از جنگ و وحشت و خشونت و پر از خبرهاى بد که دیگه هر ساعت نه هر ثانیه یه خبر بد تو انتظار آدماست حق انسانها هست که حد اقل براى لحظه اى هم که شده یه چیز خوب و شاد بخونند و ببینند خیلى هم ممنون و دستت درد نکنه . کاش بدونیم دنیا نه سیاهه نه سفید بلکه خاکسترى هست .

سلام خانومی
خدا رو شکر خوبیم
خوشبختانه من خیلی تحت تاثیر جو نیستم و سعی می کنم روندی که تاکنون داشتم حفظ کنم مخصوصا با وجود شبکه های مجازی و ارتباطات گسترده هدف وبلاگم کلا عوض شده

آمد سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 07:20 ب.ظ http://www.amed1.persianblog.ir

چه تز جالبی برای شروع وبلاگ نویسیتون بوده و ادامه دار شده .توضیحاتتون در مورد مهاجرت نصف بیشترذش درسته بخصوص اینکه وقتی شخصی در کشور خودش موفق نیست به حتم در انجا هم مموفق نمی شود مگر استثنایی برایش بوجود بیاید .

واقعا به نظرتون جالبه؟
تجربیات هر کس از زندگی با توجه به روحیه اش فرق می کنه

نرگس چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 12:48 ب.ظ

فهیمه جون چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 06:07 ب.ظ

سلام عزیز دل.ببخشیددیرجواب دادم.درگیرسرماخوردگی شدید خانوادگی بودم وفرصت خواندن بود دلی جواب دادن نه متاسفانه.عزیزدل مطمئنا درسته که فقط مثبتهارو نوشتین تا خوانندگان نزدیکت از غربت و ناملایمات تو غصه به دل نشن. واما در جواب ان موضوع که از درخواستم صرفنظرمیکنم چون فکرمیکنم خیلی به زحمت میفتی و شاید درتوانت نباشه و دلخواهت هم نباشه.ممنونم.سلامت وشاد باشی

سلام خانومی
ان شالله که سلامتی بیاد تو خونه تون و دیگه بیرون نره که سرماخوردگی خانوادگی مصبیت است برای مادر

به خوب نکته ای اشاره کردی و اون غصه نخوردن دوستان و اشنایان هست
لطفا بهم ایمیل بزن چون تو کامنت نمیشه توضیح داد

مامان چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:30 ب.ظ

خیلی خوبه هر کسی یه گونهش ه رو که دیده مینویسه

بله بستگی به موقعیت و دید ادم هم داره که چیا ببینه

زهرا - گل بهشتی من پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 10:05 ق.ظ http://www.golebeheshtieman.niniweblog.com

چون در مورد موضوع اول درگیری ذهنی ندارم حرفی هم ندارم.
ماشین ها جالبن. مخصوصا تازگی و تمیزی فوق العاده شون!

چه نظر خردمندانه ای!
ارره بهشون نمیاد ماشین های قدیمی باشند

فرزانه یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 05:24 ق.ظ http://setayesh-mamani.persianblog.ir

سلام
من از خواننده های پیگیر و سرسختتون هستم و همیشه از نوشته هاتون لذت میبرم .از شما تشکرمیکنم و بهتون خسته نباشید میگویم که سخاوتمندانه وقت میگذارید و ما را شریک تجربیاتی میکنید که شاید هرگز در دنیای حقیقی به دست آمدنی نباشند.
و اینکه قطعا هیچ کس و هیچ چیز کامل نیست
موفق باشید

سلام
ممنون از این که هستین و سفت و سخت هم حضور دارین. خوشحالم که این دید مثبت رو به نوشته های من دارید.

پاییز سه‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 07:04 ب.ظ http://nagoftehayepayizi.blogsky.com

سلام
خسته نباشید من یکی که عاشق وبلاگتونم همیشه هم میخونم ولذت نیبرم و کلی چیز یاد میگیرم از فرهنگ و شرایط زندگی در اونجا.
بنویس عزیزم هرجوری که صلاح میدونی.

سلام خانومی
شما لطف دارین و ممنون که اینقدر به نوشته های من دلگرمی دادی

رادمهر و رهام سه‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 07:07 ب.ظ http://radmehr435.blogfa.com

سلام لیلی جون انقدددددددر دلم براتون تنگ شده بود امروز داشتیم گردو میشکستیم یادتون افتادم
ip میشه توضیح بدی و من استفاده کنم

سلام مادر خانومی. کجایی ؟ کم پیدایی؟ به ما سر نمی زنی؟
عجب وقت خوبی یاد من افتادین. امیدوارم موقع خوردن فسنجون هم یاد من باشید
آی پی همان شماره ی دستگاهی است که به اینترنت وصل شده حالا گوشی و لپ تاپ فرقی نمی کند. با استفاده از یک سری سایت ها که این آی پی ها را تفسیر می کنند میشه فهمید طرف از کدوم شهر و کشور و منطقه به اینترنت وصل شده.

مامان جمعه 29 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 02:03 ب.ظ

خیلی خوبه که ما مثبت نگر باشیم .هر جا که باشیم خوبیها ببینیم وسی کنیم در خودمون ویا شهر کشورمون پیاده کنیم وگرنه شایدپیشرفت نکنیم.

ضمنا چه اشکالی داره جوانها بر هرجا علم هست کسب کنندوبرگردنددرکشورمون پیاده کنند.اغلب العلم ولو بالین همیشه در تحصیل کارهای خوب سختی هست بخصوص تحصیل علم که درستش خیلی سخته ولی زنده کنندهانسانوجوامع انسانی است. که جهاد درراه خدا حساب میشه.وهمه جا ادم خوب وبدهست.

بله حق با شماست

علی ت. شنبه 30 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 05:36 ب.ظ

دلم خیلی به حال این نازی ها و نژاد پرستان آریایی میسوزه، اکثرا هم روس و ژرمن هستن ولی اصلا و ابدا اطلاعات و آگاهی های لازم را ندارند تا انگیزه، تفکر و عملکرد درستی به ایشان بدهد. وگرنه متوجه می شدند که اولا این ایدئولوژی کمترین ارتباط را به هویت خودشان دارد و اگر کسی بخواهد سنگ این قضایا را به سینه بزند خانواده های اصیل و کهن پارسی و امثال آن هستند، ثانیا این مسئله بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که می انگارند وگرنه خطی مشی و سیاست متفاوتی را در پیش می گرفتند.

این افراد اگر مطالعه و اطلاعات داشتند می فهمیدند که پیروی کورکورانه از یک نظریه که با بی احترامی به سایرین همراه هست بی ریشه و بی فایده است

www.babynames.ir جمعه 27 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 09:49 ب.ظ http://www.babynames.ir

سلام.مطالب وبلاگتونو 6 ماهی میشه دنبال میکنم و واقعا از سبک نوشتارتون خیلی خوشم میاد ساده و بدون پیش داوری.امیدوارم در کنار خانواده لحظات خوب و خوشی رو داشته باشین و گرمی زندگیتون به سرمای طاقت فرسای المان غلبه کنه و غم نداشته باشین.

سلام
ممنون از همراهی تون
واقعا این سایت معرفی نام برای خودتون هست یا قصد معرفی اش رو داشتین

Immigrationgermany.blogfa.com شنبه 30 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 10:18 ق.ظ http://Immigrationgermany.blogfa.com

سلام مطالب بسیار مفید دارید امیدواری همیشه پیروز و سربلند باشید

ممنون

اسماعیل چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 09:23 ق.ظ http://www.fala.blogsky.com

سلام،
امیدوارم حالتون خوب باشه.
برای شروع خوندن پست هاتون، نمی دونم که این پست انتخاب خوبیه یا نه، اما برام جالب بود.
سپاس.

سلام
خودم هم بعد مدت ها خوندم این پست رو و جالب بود برام

۹۸ دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1402 ساعت 07:33 ب.ظ

سلام ببخشید من چون تو فکر مهاجرت تحصیلی هستم می خواستم ازتون چند تا سوال از دانشگاه آلمان سوال کنم .برای نحوه اموزش در دانشگاه بسیار مهم است چون درباره استرالیا زیاد شنیدم و واقعا فکر می کنم اموزش استرالیا عالی است.حالا می خواستم درباره آلمان هم بدانم .شنیدم به طور کلی اموزش در اروپا شامل lecture و seminar و workshop و tutorial می خواستم بدانم ایا همینطور است و اینکه اگر همین شکل است میشه هر کدام راجداگانه با جزئیات توضیح بدید .تفاوت هر یک از این ۴ تا با دیگری چیست ؟و میشه مثال هایی از نحوه اموزش در کلاس های خودتون مثال بزنید تا بتونم بهتر این دو کشور را مقایسه کنم.
اینکه آیا هر دانشجویی در دانشگاه استادی به خصوص را انتخاب می کند و همه پژوهش ها و تحقیقات مقاله ها با کمک آن شخص است ؟
چه مقدار از زمان کلاس ها صرف تحقیق و مقاله نویسی میشه چه مقدار صرف تدریس ؟

سلام. جواب سوالتون خیلی طولانی میشه.
وبلاگ دخترمعمولی رو مطالعه کنید اطلاعات زیادی در این زمینه نوشته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد