زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

بازار آنتیک

امیدوارم عزاداری هاتون در ماه محرم قبول باشه. ما هم تنها نذری امسال رو از خانم ایرانی ارمنی شهرمون دریافت کردیم. ایشون وقتی بچه بوده حادثه ای براش اتفاق می افته و مادرش نذر امام حسین علیه السلام می کنه و خوب میشه و هر سال روز تاسوعا و عاشورا رو نذری میدهند. الان که مامانش فوت کرده خواهرش در ایران و خودش در آلمان این کار رو ادامه میدهند. البته ایشون گفت من نذری رو برای کسانی می برم که به امام حسین علیه السلام اعتقاد داشته باشند برای همین خیلی نذری نپخته بود.

چند هفته قبل توی شهرمون بازار بزرگ آنتیک بود. ما از دوستان وصفش را شنیده بودیم ولی تا به حال سعادت حضور در آن را نداشتیم! این طور که می گویند از جمله بازارهای بزرگ آنتیک ایالت هست و از سایر شهرها و ایالت ها علاقمندان را به خودش جذب می کند. ما هم به قصد تماشا راهی شدیم. از جمعیت زیادی که توی شهر در حرکت بودند میشد فهمید که اجناس قدیمی و عتیقه در اینجا مشتری دارد. فروشندگان هم میز و چادر خودشون رو پر از وسیله کرده بودند. همه هم منظم کنار هم ایستاده بودند. روی زمین  شماره و خط کشی هایی وجود داشت و مشخص بود که از قبل جای هر کس معین است و من مامور شهرداری را دیدم که قدم می زد و کنترل می کرد. توی بساط شون همه چی پیدا می شد. از اجناس شکسته و قدیمی و کهنه و به دردنخور تا کسانی که کارشون خرید و فروش اجناس قدیمی بود و قدر مسلم اجناسشون منظم و حساب شده بود. برخی ها هم از قیافه هاشون مشخص بود که این وسایل رو توی انبارشون سال ها نگه داشته اند و واقعا جنس به درد نخوری است. غیر از علاقه به اجناس عتیقه برخی ها اعتقاد دارند که جنس وسایل قدیمی بهتر و مرغوب تر و سالم تر هست و برای بچه هاشون هم اسباب بازی های قدیمی می خرند. ان شالله فرصت کنم و از بازار وسایل بچه هم بنویسم.

خلاصه ما هم با کالسکه در بین جمعیت قدم می زدیم و هر از گاهی همدیگرو به دیدن وسیله ای عجیب دعوت می کردیم. بقیه گویا باتجربه تر بودند چون با وجود بچه کالسکه نداشتند و ترددشون راحت تر بود. به روال همه ی جشن ها و مراسم ها بساط اغذیه فروشی ها هم برپا بود. دیدن آدم هایی که مثلا یک صندلی بزرگ منبت یا یک آباژور قدیمی را حمل می کنند جالب بود. برخی ها هم گاری دستی کوچکی آورده بودند و خریدهایشان را در آن می گذاشتند. البته قیمت ها هم متناسب با اجناس بود. یکی از دوستان می گفت اشیاء عتیقه ی باارزش هم در بینشان پیدا می شود. کیارش سال قبل در این بازار یک کاسه ی فلزی منقش مربوط به دوره ی سلجوقی ایران را با قیمت 100 یورو خریده بود.

در قسمتی از مسیر هم چادر شهرداری برپا بود که به توریست ها نقشه ی شهر می داد و راهنمایی می کرد. یک کارشناس هم توی چادر نشسته بود و مردم می تونستند اجناسی که خریدای کرده اند را به اون نشون بدهند و او صحت و اصالتش را بررسی می کرد.

چون عکس ها زیاد است و من با وجود حذف بسیاری از آنها باز هم دلم می خواهد شما بیشتر ببینید تا بلکه شما هم یک شی آنتیک را بپسندید! عکس ها را در دو پست می گذارم.با توجه به این که عکس از فضای شهری است، از دوستان بادقت و نکته سنج هم که دنبال نام شهر و این مسائل می گردند خواهشمندم اگر جایی مشخصه ای بود به من اطلاع دهند تا عکس را تعدیل کنم.

خواندن این لینک غیر مرتبط را نیز به شما پیشنهاد می دهم.واردات زباله در آلمان