زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

مبلغان مسیحی

یک مطلبی بود که می خواستم قبلا براتون تعریف کنم فرصت نشد. یک کاغذ اینجا کنار لپ تاپ من هست که مواردی که می خوام تو وبلاگ بنویسم توش یادداشت کردم، این مطلب هم جزء همون دسته است. هفته قبل یکی در خونه مون رو زد. مثل دفعه قبل که توضیح دادم فکر کردم مسلماَ با ما کاری ندارد ولی دوباره چند دقیقه بعد زنگ آپارتمانمان را زدند. روسری ام را سر کردم و در را گشودم. یک خانوم و آقای مسن و شیک پوش پشت در ایستاده بودند.(دسته گل دستشون نبود پس برای امر خیر مزاحم نشده بودند!!) پرسیدند به زبان آلمانی و یا انگلیسی صحبت کنیم ؟ من هم مسلما انگلیسی را برگزیدم.پرسیدند که از چه کشوری هستم؟ و  وقتی من پاسخ دادم آنها کلی از ایران تعریف کردند و گفتند که شما تمدنی کهن دارید. سپس اضافه کردند دوست ایرانی داشتند به نام آقای مستخیمی(همون مستقیمی) که از این شهر رفته. چند کلمه فارسی هم بلد بودند. و من برایشان از سفره هفت سین و سال نوی ایرانی گفتم. اولش من گیج بودم و نمی فهمیدم که هدفشان چیست و چه می خواهند و چه کار دارند.خودشان توضیح دادند که برای تبلیغ برای خدا آمدند. دو کتابچه کوچک به من دادند یکی عنوانش بود مهاجرت؛آرزوها و رویاها و دیگری از حضرت موسی چه می آموزیم؟


صحنه ای از کتاب-موسی و فرعون

من تعجب کردم و پرسیدم شما یهودی هستید؟ آنها گفتند نه ما مسیحی هستیم. و توضیح دادند که در انجیل نام حضرت موسی آمده و یکی از پیامبران خداست. من گفتم چه خوب، داستان حضرت عیسی یا یوسف یا یونس یا آدم و.. رو ندارین؟!! یارو دهنش باز مونده بود که من اسم این همه پیامبر رو بلد هستم.این طور که من فهمیدم اینها گروهی از دین داران هستند که جلسات انجیل خوانی دارند.یک برگه ای هم به من دادند که آدرس و زمان جلساتشان بود. خلاصه مطلب که آنها مبلغان مسیحی بودند. آدرس ای میل و تلفنش رو روی کاغذ نوشت و به من داد. آخر سر هم به فارسی گفت تشکر و خداحافظ !
 
نکته خنده دارش این بود که آنها انگلیسی صحبت می کردند و من به آلمانی جواب می دادم خب زبان جدید راحت تر به ذهنم می آمد.
دیروز که من و آقای همسر منتظر کنترل کننده های شوفاژ بودیم دوباره زنگ در را زدند. آقای همسر که در را گشود همان مراجعه کنندگان قبلی بودند. گفتند که ما قبلا با همسرت صحبت کردیم و الان می خواهیم کمی بیشتر صحبت کنیم. آقای همسر پرسید یعنی می خواهید بیایید داخل؟ و آنها پاسخ دادند بله خلاصه بهشان گفت صبر کنید،آنها پشت در ماندند و ما هم بدوبدو خانه را مرتب کردیم آمدند داخل و کفش هایشان را هم در آوردند. در بدو ورود خانومه به رومیزی میز ناهارخوری(از پارچه های قلمکاری اصفهان است) اشاره کرد و پرسید : از ایران است؟ من هم گفتم که بله کار دست است و نمونه دیگرش که روی میز کوچکتر بود نشانش دادم.
آنها نشستند و من چای با هل و دارچین دم کردم و با ظرفی از انجیر و توت خشک روی میز چیدم.
 آقای باکلاس مسن شروع کرد به صحبت کردن و گفت امروزه جوانان بسیاری در آلمان به خدا اعتقاد ندارند و خدا گمشده دنیای امروز است و هر کس خدا دارد در زندگی آرامش دارد.سپس با این مقدمه  از توی کیفش یک انجیل قطور و کهنه در آورد و همچنین دو کتابچه کوچک به زبان فارسی و انگلیسی هم به ما دادند که نام آن آشنایی با تعالیم کتاب مقدس(مفاهیمی از انجیل) بود. سپس داستان خلقت و حضرت آدم ،داستان رانده شدن آدم و حوا از بهشت را گفت و افزود همه فرزندان آدم و حواییم. ما هم گفتیم که در اسلام داریم که همه خواهر و برادر هستیم. سپس داستان طوفان نوح وکشتی آن حضرت.همه اینها را که توضیح میداد آقای همسر هم می گفت ما هم در قرآن داریم و صحبت هایش را تکمیل می کرد. بعد آقای همسر پرسید شما تا کنون قرآن را خوانده اید؟ او پاسخ داد قسمت کمی از آن را خوانده ام.  آقای همسر گفت ما در قرآن سوره ای به نام حضرت مریم داریم. در روایات اسلامی داریم چهار زن بهشتی داریم که یکی از آنها آسیه همسر فرعون و دیگری مریم مادر حضرت عیسی و خدیجه همسر پیامبر ما و فاطمه دختر پیامبر است. او این روایت و میزان احترام و ارزش حضرت مریم را در اسلام نمی دانست. همچنین تاکنون نام آسیه را هم نشنیده بود.بعد آقاهه گفت که عیسی پیغمبر خدا بوده و پیغمبری کامل و بدون خطا و نمونه مهربانی و محبت و پیامبری است که از نور خدا خلق شده،در اینجا آقای همسر به ایشان پیشنهاد داد داستان ولادت حضرت عیسی در اسلام را با هم بخوانیم.
آقای همسر در حال ترجمه یک کتاب مصور قدیمی ایران مربوط به زمان تیموریان به انگلیسی است. در بخش تاریخ انبیاء این کتاب داستان های پیامبران و آیات و روایات اسلامی آمده است منجمله داستان حضرت عیسی، که اتفاقا ترجمه این داستان شب قبل تمام شده بود.
خلاصه از اول داستان که ولادت حضرت مریم و سکونت او در معبد سلیمان و سرپرستی حضرت زکریا از او و بقیه همان طور که در فیلم مریم مقدس بود را آقای مبلغ با صدای بلند می خواند. بعضی از قسمت هایش برایش جالب بود و وقتی می دید که آیات قرآن هم به آن اشاره کرده تعجب می کرد.مثلا این که پدر حضرت مریم هم پیغمبر بوده و یا نام بردن از یحیی پسر حضرت زکریا و یا ظاهر شدن جبرئیل بر مریم مقدس و تاکید بر بدون پدر بودن حضرت مسیح و معجزات حضرت عیسی.
البته آیات قرآن در بعضی جاها با روایات انجیل  فرق می کند، مثل ماجرای تولد حضرت عیسی که در روایات مسیحیان در یک طویله و در حضور عده ای از مردم روستا و یوسف همسر حضرت مریم(اعتقاد دارند که یوسف پدر مسیح نیست و همسر مریم است). در روایات اسلامی ماجرا مانند فیلم مریم مقدس است. البته روایت های مختلف در اناجیل چهارگانه متفاوت است.
اون قسمتی که حضرت عیسی در نوزادی در آغوش مادر به سخن می آید و می گوید:"من بنده ی خدایم، خدا به من کتاب داده و پیامبرم کرده و مرا مبارک در همه احوال ساخته، و به نماز و دادن زکات، مادام که زنده باشم، و به احسان به مادرم سفارشم فرموده و مرا ظالم قرار نداده، و سلام بر من روزی که متولد شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده مبعوث می شوم." این قسمتش خیلی براش جالب بود، ابروهاش رو بالا انداخته بود و آیه قرآن رو می خوند. هم سفارش نیکی به مادر و هم اشاره به برانگیخته شدن در قیامت دارد. بعد از ما پرسید زکات چیست؟ گویا خودشون هم همچین حکمی دارند.
بعد گفت چشمم خسته شده و نمی تونم بخوانم. آقای همسر پیشنهاد داد که فقط آیات قرآن رو بخون. تا آخر داستان همه آیات رو خوند تا رسید به آخرین آیه از داستان. به این آیه که رسید

وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ
سوره صف آیه 6

با حالتی کنجکاوانه و مشتاقانه پرسید" احمد" کیست؟ و آقای همسر پاسخ داد: احمد نام دیگر حضرت محمد(ص) است.
وقتی پاسخ را شنید گویا شوکه باشه، مدتی سکوت کرد و چیزی نگفت. چون از اول همه آیات قرآن رو که می خوند تاکید می کرد که با روایت انجیل برابر هست. حتی گفت قرآن و انجیل خیلی شبیه هم هست و من بهش گفت باید هم شبیه باشه چون از طرف یک خدا نازل شده.
این هم روایتی مرتبط با این آیه:
عبدالله ابن عباس رضی الله عنه گفت هیچ پیغمبری را پیغمبری تمام نشد از وقت آدم تا وقت عیسی که وی قوم خویش را به محمد نخواند و بشارت نداد و عهد نگرفت که اگر محمد به ایام شما بیرون آید بگروید عیسی قوم خود را باز همچنین گفت.
برای او جالب بود که همچین مطالبی در کتابی مربوط به 500 سال پیش مسلمانان با این دقت و جزئیات آمده است.
خلاصه کمی انجیر خشک و توت خوردند و باز هم طعمشان برایشان جدید بود. یکی از کتابچه های ایران شناسی رو که رایزن فرهنگی بهمون داده بود را بهشون تقدیم کردیم. داخل کتاب یک نقشه از ایران بود که باز کردیم و کویر مرکزی ایران و همسایگان و دریاهای اطراف ایران رو نشونشون دادیم. من به خانومه گفتم کشور ما شبیه یک گربه نشسته است، کلی ذوق کرد و گوشهای گربه را در نقشه پیدا کرد. بعد از من پرسید کجای ایران زندگی می کنید. خودش نقاط نفت خیز ایران و جزایر کوچک در خلیج فارس را نشان داد.
آخر سر آقاهه گفت قیمت این کتاب چند می شود؟ ما هم بهش گفتیم هدیه است. تشکر کرد و دوتایی تشریف بردند.به لطف خدا جلسه ای که با هدف انجیل خوانی تشکیل شده بود به جلسه قرآن خوانی تبدیل شد.
حالا سر فرصت میام و مطالب کتابی که به ما دادند رو توضیح میدم.

عکس های کلیسایی نزدیک خانه مان، البته چون بیشتر سال اینجا هوا ابری است معمولا داخل کلیساها تاریک است و باید در یک روز بدون ابر برای عکاسی از کلیسا رفت.


نماد سرباز شجاع روبه روی کلیسای


نماد کار و زحمت-یک مرد و زن در حال کشاورزی- روبه روی کلیسا


نیمکت های چوبی کلیسا


تاریخ تاسیس کلیسا و مجسمه مادر و فرزند

ظرف آب سنگی درون کلیسا- دست در این آب مقدس زده و با آن صلیب می کشند


آّب خوری

مجسمه های مذهبی

اسامی مسیحیان قدیمی

نمای کلی کلیسا

نظرات 38 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:21 ق.ظ

چه کارا که نمی کنن این ملت! یعنی همین طور شادان شود میان میگن میخوایم بیایم تو خونه تون؟ دیگه در این حد؟!
خب شما به اون آقا و خانوم محترم جلسات قرآن خوانی پیشنهاد بدین... حالا از کجا بیارین نمیدونم!

نمی دونم والا. حس هدایت انسان ها در ایشان جوانه زده بوده و می خواستند که به وظیفه شون عمل کنند.
اتفاقا ما هم دنبال قرآن انگلیسی می گشتیم که بهشون نشون بدیم. ولی خوندن قرآن بدون تفسیرش برای غیرمسلمانان غیرقابل فهم است

بسامه دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 ق.ظ

افرین لیلی جون من دقیقا می خواستم حرف تو رو بزنم که همه این کتابها از طرف خداوند نازل شده ... همه پیامبران نه همدیگر رو نفی کردن نه بد همدیگر رو گفتن... چرا ما پیروانشون انقدر بین خودمون تفرقه می ندازیم..

فکر می کنم این بدبینی به سایر ادیان آسمانی ناشی از بی اطلاعی باشه و احتمالا پیش داوری های نادرست. بعضی ها عادت دارند بدون تحقیق حرفی رو می پذیرند و نتیجه اش این میشه که هر کسی یا هر سایتی یا رسانه ای چیزی گفت فورا می پذیرند و جبهه می گیرند.

لیلی دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:03 ق.ظ http://manamleili.blogfa.com

رکب خوردن شما هم از این بعد بلند شین برین خونه های ینو اون تبلیغ کنین[:S027:
چقدر خوبه که آدم اطلاعات از دین و کشور و فرهنگش داشته باشه که این جور مواقع بتونه از داشته های خودش دفاع کنه. آفرین به شما

بابا ما این قدر رو نداریم بریم در خونه مردم رو بزنیم. اگر آلمانی باشن که احتمال 10% به حرف یک خارجی گوش میدن و اگر غیر آلمانی باشند بستگی به این داره که مال کجا باشند.
واقعا لطف خدا بود که ترجمه داستان حضرت عیسی شب قبلش تمام شده بود تا ما بتونیم اون رو نشون بدیم.
ممنون

سپینود دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:08 ق.ظ http://ushti.blogfa.com

آفرین چه خوب که ترجمه داستان آماده بود .

واقعا واقعا کار خدا بود

صحرا دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:33 ق.ظ http://sahra1359.parsiblog.com/

مطالب دلنشین هستند . وبتون اطلاع رسانی خوبی داره . مخصوصا عکسها .

خیلی ممنون.
خواهش می کنم

مهربانو دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:28 ق.ظ http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

آفرین به شما زوج مقید که اونجا هم ترویج اسلام می کنید:)

ممنون. هر چه بود لطف خدا بود

بسامه دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 ب.ظ

لیلی جون چند تا پست جیگر المانی بزار بیایم یه خرده کرم بریزیم دیگه... بابا این کرما دارن می لولن همش می خوان بیان بیرون...
رسیدگی کن لدفا

خب شما به این جیگرهای آلمانی بگو بیان در مسیر راه من قرار بگیرند و حادثه بیافرینند!
وااااااااااای کرم زود ردشون کنند برند

نرجس دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ب.ظ

سلام ..نمی دونم چرا وقتی متنت رو خوندم بغضم گرفت ؟؟
مثل همیشه اینقدر از متن لذت بردم ..
خدارو شکر میکنم که یه زوج با ایمان با اطلاعات کافی رو خدا جایی از دنیا قرار داده که میتونن حد اقل دید یه گروهی رو نسبت به مسلمون ها باز تر کنه..میخوام بیام بغلت
راستی این زوج داوطلبانه این کار ها رو انجام میدن؟

سلام
ممنون خانوم خوش قلب و مهربون.
ما لایق این توصیفات شما نیستیم، هر چه هست و بود به حکمت و تدبیر خدا بود.
امیدوارم که کمکی هر چند اندک کرده باشیم تا نظر عده ای رو به مسلمانان بهتر کرده باشیم.
فکر می کنم داوطلبانه بودند، چون مسن بودند و با اشتیاق و انگیزه صحبت می کردند.حدس آقای همسر این است که کشیش بودند، چون بوی عود کلیسا رو می دادند

پرویز دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ب.ظ http://www.parvizhatami.blogfa.com

سلاوم.من تازه وبلاگتون رو دیدم.خیلی قشنگ مینویسید .در ضمن به نظرم کار خوبی کردید که بهشون اجازه دادید بیان توی خونه .به نظرم همه دینها یکی هستن .زیاد فرق ندارن دیدگاه ادمها هستند که متغیرند. من لینکتون میکنم.خوشحال میشم یه سر هم به من بزنید ولینکم کنید.ممنون غریب تندرست باشید

سلام
ممنون شما لطف دارید.
اهداف و مقصد همه دین ها یکی است، و این آدم ها و برخی پیروان ناآگاه هستند که با تفسیرهای غلط مسیر رو منحرف می کنند.
شما لطف دارید

بابا دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 ب.ظ

سلام دختر گلم
فرموده اند: هرکه در صدد چیزی برآید و کمر اجتهاد در آن بر میان بندد البته آن را می یابد.کسانی که در راه خدا سعی کنند خداوند متعال راه ومنزل خود را به ایشان می نماید {والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین}.

موفق ومویدباشی/در پناه خدا

سلام بابای مهربونم.
من هم احساس می کنم همه این ماجرا لطف خدا بوده است و او همه تکه های پازل را کنار هم چیده است.

نیلوفر آبی دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:44 ب.ظ http://cuteparadise.mihanblog.com

لیلی خانومی سلام
واقعا کیف کردم وقتی خوندم اون مبلغ آیه های قرآن می خوند هی تعجب می کرد
شمام خ خوب اون لحظه رو مدریت کردین و به نفع خودتون تمومش کردین
ینی می شه مسلمون شه؟؟؟؟؟

سلام نیلوفر خانوم
پس تو هم روی مبل کنار من نشسته بودی و متن خواندن آن مبلغ را تماشا می کردی.
تمام تکه های این ماجرا را خدا خودش کنار هم چیده بود. تغییر دین دادن به این راحتی نیست. بعضی ها سال ها درباره اسلام تحقیق می کنند و سپس تصمیم می گیرند. حتما تحقیق کردن و نگاه غیرجانبدارانه به یک دین برای کسی که مبلغ یک دین است کار مشکلی است

کاوه دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:24 ب.ظ http://tanva.blogfa.com

به نظر من ما باید همه مون مبلغ بشیم.مبلغ تشیع.شیعه کردن یک فرد برابره با سعادت دنیا و آخرش.ولی اگه در قلبش تثبیت بشه و محبت اهل بیت در قلبش قرار بگیره

همه مون باید با گفتار و کردارمون اسلام رو نشون بدیم. اصلا همین که دستورات دین مون رو در زندگی فردی و اجتماعی رعایت کنیم خودش میشه تبلیغ دین

erica دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:06 ب.ظ http://determined.blogfa.com/

چقد پست خوبی و دلنشینی بود لیلی جان احساس آرامش کردم بعد از خوندنش و خدارا شکر که اینقدر منابع خوب و موثق در اختیار دینمون هست حتی با اینکه شاید برای همشون دنبالشون نرفتیم و همینطور از کاری که انجام میدادن....دوست داشتتنی بود

ممنون خانوم بامحبت. افتخار ما مسلمانان این است که کتاب آسمانی مان بدون ذره ای تغییر از 1400 سال پیش تاکنون باقی مانده است.

شادی دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:06 ب.ظ http://shadi2022.persianblog.ir/

سلام خیلی جالب بود و من ازبرخورد اوناوشماخوشم اومد .

سلام
بله ،هر دو طرف در کمال احترام با یکدیگر سخن گفتیم

محبوبه 81 دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ

واقعاً خدا گمشده نسل ماست ...چقدر یک انسان باید روح متعالی داشته باشه که برای هدایت انسانها انقدر تلاش کنه.. ولی آیا سرزدن اونها به خونه های مختلف هدفمند هست یا تصادفی؟؟ خدا رو شکر شما احتیاج چندانی به این جلسه نداشتین و تازه به بار معلومات دینی اونها هم اضافه کردین و به نظر میرسه اگه برای کسانی که خدا رو گم کردند وقت بگذارند نتیجه گیری مفیدتری خواهند داشت ....
لیلا یادگیری زبان جدید چه حسی داره ؟ اونم آلمانی به اون سختی ؟؟ بهت افتخار میکنم دوستممممممم

مسلما این مبلغان با هدف ترویج آرامش و خداشناسی اقدام به رفتن به در خانه ها کرده اند. نمی دونم که با چه هدفی خانه ها را انتخاب می کنند، خودشون گفتند که در خانه خارجی ها می روند.
امیدوارم که کسانی که خدا را در زندگی گم کرده اند راه آرامش را بیابند.
زبان آلمانی سخته. و بدتر از همه این که جای انگلیسی رو توی ذهن میگیره.
ممنون دوست خوبم

نرگسی دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 ب.ظ

"این یک اطلاعیه کاری می باشد"
پیرو پست قبلی خودم!! من به یه مترجم نیاز دارم.
بسامه جون حاضری برام ترجمه کنی؟
سر قیمتش با هم توافق می کنیم

خب مخاطب این کامنت من نیستم.
بسامه خانوم بیا جواب بده

مشتاق دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 ب.ظ

سلام
{هرکس با راستی قدم در راه ما گذارد و با درستی بسوی ما گام
بردارد ما همواره راهمان را به او نشان میدهیم}قرآن کریم

سلام
انشالله که نیت هایمان درست باشد تا راه بسوی مان گشوده شود

نیلوفر آبی دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ب.ظ http://cuteparadise.mihanblog.com

ای کاش واقعا اونجا بودم.....ای کاش
ولی واقعا دستتون درد نکنه

اگر خودت نبودی حتما دعای خیرت کنار ما بوده
خواهش می کنم خانومی

کاوه سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:49 ق.ظ http://tanva.blogfa.com

سلام
امیدوارم شما هم روزی به کشور خودتون برگردید و به عنوان یک نخبه مسئولیت پذبر دینتون رو به هویت و شریعت خودتون ادا کنید.

سلام
انشالله که همه هر جا که باشیم وطیفه مون رو در مقابل دین و کشورمون به خوبی انجام بدیم

بلبل السلطنه و محبت الدوله سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:17 ق.ظ http://http://eshghe8saleh.blogfa.com/

ظرف آب خیلی قشنگ بود. آب خوریش هم همینطور. یک جوری خاص هستند
مترجم آنلاین بودید ها که دو زبانه گفت و شنود میکردید
خیلی خوبه که اینقدر به زبان ها مسلط هستید.
جالبه که اون وری ها هم اینقدر مبلغان مصرّی در مذهبشون دارند

ظروف سنگی معمولا زیبایی شکوه انگیزی دارند.
خدا رو شکر آقای همسر به انگلیسی مسلط هستند. من هم دست و پا شکسته آلمانی یه چیزهایی میگفتم
فکر می کنم چون اجتماعاتی که رنگ و بوی مذهبی داشته باشه کمه این طوری برای تبلیغ دین اقدام می کنند

حنا سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ق.ظ http://parandeymohajer.persianblog.ir

افرین بر شماااااااا.واقعا گفتن این حرفها فارسی اش هم سخته چه برسه به انگلیسی همچین منظره ای بکنی و بتونی اونها را متقاعدشون بکنی.دست مریزاد و خدا قوت به دوتاتون
اهان یک چیز دیگه اینکه اینها اینقدر با اخلاقشوون و طرز صحبت کردن هاشون بلدند مردم را هدایت کنند که حدنداره.اگه ماهواره را روشن کنی و یک شبکه تبلیغ دینشون را بزنی به جرات می تونم بگم که اگه ما مسلموونها یک خورده ایمانمان سست باشه فوری می گیم چه دین خوبیه و می ریم به طرفش.یعنی اینها تا این حد بلدند چه جوری ارتباط برقرار کنند.

ممنون. هر چه بود و شد از لطف خدا بود.
ما خوشبختانه اهل تلویزیون و ماهواره دین نیستیم. خیلی خوبه که با اخلاق ظاهری شون می تونند جذب کننده به دین باشند، حداقل برای بی دین ها بد نیست

باران سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:18 ق.ظ http://www.bibiebaran7.blogfa.com

منم با این مبلغای مسیحی روبرو شدم...آدمای جالبین...البته من با ایرانیش روبرو شدم و یادمه منو برای یکی از مراسمشون دعوت کردن که نشد برم...خوبی آشنایی با این آدما اینه که کلی اطلاعات می شه رد و بدل کرد و یه عالمه چیزای جدید یاد گرفت...خوشم میاد تو هم اطلاعاتت بالاست و باعث افتخار ایرانی ها می شی

پس تو هم تجربه اش رو داشتی
شنیدن سخن دیگران خوب است به شرطی که آدم از دین خودش هم مطلع باشه و احساسی تصمیم نگیره.

پرویز سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:20 ق.ظ http://www.parvizhatami.blogfa.com

زندگی یعنی سفر یعنی رفتن به انچه که در پشت پیچ جاده هاست ودیدن انچه که تازه گی دارد .زندگی یعنی تو ای مسافری که جاده های مه گرفته ی تاریخ را رقم میزنی .پس درود خدا برتو باد وخدای روشنی ها روشنگر راهت در غربت باشد .توکل به خدا کن وجهان را بشناس تا بدانی مارکوپولو چه احساسی داشت وما را از احساس خود بی خبر نگذار

درود خدا بر همه بندگان حقیقت جویش.
دنیا دیده بهتر از دنیا خورده است

افق زندگی سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ب.ظ http://www.lifeshorizon.blogfa.com

چقدر جالب بود! راستی لیلی جون مردم المان مذهبی هستند؟

در شهرهای مختلف تقید به دین فرق می کنه. مثل ایران ما در شهرهای بزرگ دین کمرنگ تر هست و در شهرهای کوچک دیندار بیشتر. یک پست درباره دین ها در آلمان نوشته بودم. آلمان شرقی که دست کمونیست ها بوده بیشتر بی دین هستند

فاطمه سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:18 ب.ظ http://2t7p.mihanblog.com/

چه جالب که برای تبلیغ خدا اومدن در خونه مردم .
من اینجا ندیدم کسی بره توی خونه کسی و بخواد او را به سمت خدا بخونه !!!

ولی واقعا درست گفته که "خدا گمشده دنیای امروز است"

نیتشون خیر بوده، امیدوارم در نجات افراد بی دین و گم کرده راه موفق باشند

مامان سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:53 ب.ظ

بگم راستش من میترسم همین جوری کسی رو تو خونه راه بدم .خطرناکه حسن ههههههههههه.

ولی این کار بسیا ر جالبیه گفتگوی ادیان ودعوت انسانها به وحدت وارامش وصلح وصفا یعنی خداپرستی فقط برا خدا کار کردن تا برا دل خودت و یا دل دیگران..........

هه هه
گفتگوی ادیان وشنیدن سخنان دیگران از توصیه های دین ماست. حق باشماست اگر کسی برای خدا کار کند خستگی و آزردگی در او راه ندارد

افسانه سادات سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:32 ب.ظ

لیلی مبلغ اسلام سلام
مسیحیان برای دینشان تبلیغ خانه به خانه دارند .
مبلغان ما هم باید برای تثبیت دینشان چنین تبلیغی داشته باشند . امید وارم آقای کشیش بدون غرض به واقعیت دین اسلام پی ببرد.
لطفا گزارشی از مراسم و آیین مذهبی آن ها در کلیسا ارائه بده که آن ها موقع گوش دادن به آیات انجیل کاملا ساکت هستند بر عکس بعضی از مسلمانان که هنگام تلاوت قرآن بی توجه اند

سلام
شاید اینها اجتماعات مذهبی شون کمتره که مجبورن برن در خونه ها. البته نمی دونم خود آلمان ها چقدر این افراد رو به داخل خونه هاشون راه میدن؟
در کلیسا که واااااااااااااای سکوت محض. آدم خوابش می بره
ما یک بار بیشتر در روز یکشنبه کلیسا نرفتیم و اون هم ارگ بود و سخنرانی. یکبار باید بروم ببینم دیگه چه کارها می کنند.
ولی کلا اخلاق مردم اینجاست که موقع صحبت کردن طرف مقابل سکوت می کنند، موعظه های دینی که دیگر اهمیت خود را دارند.

زهرا سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:22 ب.ظ

آفرین بر شما. من بهتون افتخار می کنم

ممنون خانومی
همه از لطف و هدایت خداست

بسامه سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:16 ب.ظ


اخ جون کار...
اصولا من عاشق کارم.. چون بیکار بمونم فقط می شینم روحمو شخم می زنم درد و مرض برای خودم می تراشم...
فقط نرکسی جون بگو برای کی می خوای تا من برنامه ام رو تنظیم کنم..
این از ایمیل...
قیمت هم صفحه ای یه کیلو اجیل

خب نرگسی خانوم بیا که پاسخ مثبتت رسید

نیلوفر آبی سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:38 ب.ظ http://cuteparadise.mihanblog.com

بابت همه چی ممنون

خواهش می کنم.
اگر کمکی باشه من در خدمتم

نیلوفر آبی سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:48 ب.ظ http://cuteparadise.mihanblog.com

ممنون...شما خ لطف دارین
من منتظر آپ بعدی شما هستم

خواهش می کنم

خانم و آقای پیشی چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:10 ب.ظ http://pishia.blogfa.com

حرکتشون فی النفسه خوب بوده ولی خب در مورد شما زیره به کرمان بردنه
لیلی باورت میشه من اوایل متنو که خوندم با خودم گفتم بعیده شما بشینید و فقط گوش بدید احتمالا یه کاری میکنین که بحث به اسلام کشیده شه... که خدا رو شکر شما هم مبلغ شدین

درسته. کارشون در راه رضای خدا بود و امیدوارم که باعث هدایت افراد گمگشته بشوند.
پس از دعای شماها بوده که مسیر به سمت اسلام شناسی کشیده شد.

فردا چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:34 ب.ظ http://med84.blogfa.com

واقعا کار خدا بوده ها! این که اون دو نفر بیان در خونه ی این دو نفر و با هم بشن چهار نفر و چهار نفری درباره ی یه چیز مشترک با نگاه متفاوت صحبت کنند و آخرش این دو نفر، روی اون نفر تاثیر خوبی بذارن...
کاش خیلیای دیگه هم مثل شما دو نفر، نگاه زیبا رو به کشور و دینمون به دیگران تزریق می کردند... شاید کوچیک باشه اما یه نقطه رو روشن می کنه!
ضمنا عزیز دل انگیز! مگه دختر دم بخت تو خونه قایم کردی که انتظار داشتی واسه امر خیر! در خونه رو زده باشن؟؟!!!

واقعا واقعا کار خدا بوده. زیبا توصیف کردی تفاوت و اشتراک رو.
امیدوارم همه یاد بگیریم هر کجا که هستیم به داشته هامون افتخار کنیم و قدرشون رو بدونیم.
خب شاید اونها نمی دونستن که دختری تو خونه هست یا نه، ولی از بس شیفته ما شده بودند اومده بودند سراغ بگیرند

بانو چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ب.ظ http://banouu.blogfa.com

خوشم اومد که هوای اسلام و ایران رو همیشه داری و مثل بعضیا نیستین که بد ایران و ایرانی رو بگین. مرسی که پرجممون رو برافراشته می کنی هموطن.

آدم هر جای دنیا بره نمی تونه وطنش رو عوض کنه. دین هم که خمیرمایه انسان هاست
خواهش می کنم. دعا می کنم همه ایرانی ها هر جا که هستند خوبی و بدی وطنشون رو باهم ببینند

فرزانه چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:58 ب.ظ http://farzaaane.blogfa.com

ای جان!!!! مریمی چقد ماهه و چقد شبیه اون عکس

آره آره
مریم کوچولوی ما خیلی نازنازیه

فاتیما پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:23 ب.ظ

سلام. واقعا آفرین به شما و همسرتون!راستش خیلی خیلی اتفاقی از این لینک به اون لینک به وب شما(با این همه انرژی مثبت)رسیدم!اتفاقا همسرم هم این پست رو خوند و خیلی خوشش اومد. اما یه حسی در هر دوی ما به وجود اومد که ....آخه ما شرایط و سلایق و عقایدمون خیییییلی شبیه شماست،فقط تفاوتش اینه که ما مقیم سوئد هستیم و رشته تحصیلیمون با شما متفاوته!
خلاصه به مؤثر بودن شما به عنوان یک مسلمان شیعه غبطه خوردیمدعا کنید خداوند توفیقش رونصیب ما هم بکنه!

سلام
ممنون
انشالله که هر کدوممون هر کجا که هستیم فرد مفیدی برای دین و کشورمون باشیم

محجبه عینکی شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 07:55 ق.ظ http://smile1995.blogfa.com

عالی بود. خوش به حال شما زن و شوهر بهشتی که انقدر خوب و منطقی تو یه کشور دیگه با مسیحیان هم کلام شدید

ان شالله که همه مون یاد بگیریم در برخورد با نظرات مخالف در هر زمینه ای با آرامش برخورد کنیم

نیلوفر یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 12:51 ب.ظ

عکس های این پست هم به جاش یک مربع است

بلی عکس های اولیه وبلاگ همه پریده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد