زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

مراسم جسم مسیح

خب اول از همه سلامتی خودمان را اعلام بدارم. به لطف خدا ما سالم و از هوای نیمه گرم بهره مند می باشیم. در تلویزیون آلمان نشون میده که بعضی شهرهای کوچک سیل آمده. در شهر ما خوشبختانه همه جا امن و امان است. من در اخبار کودکان گزارش سیل را دیدم، یک خانه ای بود که در آب فرورفته بود و دو بچه لبه پنجره طبقه دوم نشسته بودند و با گزارشگری که با قایق روی سطح آب در خیابان ها تردد می کرد صحبت می کردند. من اثری از نگرانی و دلهره در چهره بچه های مصاحبه شونده ندیدم، شاید چون گزارش مخصوص بچه ها بود فضا تلطیف شده بود. البته عکس هایش را که در اینترنت جستجو کردم گویا اوضاع در بعضی مناطق بحرانی بوده و حسابی شهرها زیر آب رفته بوده. در شهر خودمان در یکی از فروشگاه های بزرگ ،صندوقی برای کمک به مناطق سیل زده دیدم(البته از میزان کمک افراد اطلاعی ندارم چون محتویات صندوق مشخص نبود.)
ادامه گزارش:
در پایان صحبت اسقف اعظم همه با هم سرودی را خواندند و تمام کشیشان روی سن به صف از روی سن پائین آمده و به کلیسای جامع رفتند، البته مردم همان طور دعا می خواندند و کسی کشیشان را همراهی نکرد.


یک طاق نصرت طلایی جلوی سن نگه داشته اند

مشعل داران!!

طاق نصرت

همراهان کنار سن

مقامات لشکری و شهری حاضر در مراسم که جلوی در کلیسای جامع ایستاده اند. من شهردار رو پیدا کردم.


یکی از شمایل های اصلی-مریم و بدن مسیح
در پایان مراسم به سرعت کارگران مشغول جمع آوری سن و چادر و صندلی ها شدند و مردم هم ایستاده یا عکس می گرفتند و یا با هم خوش و بش می کردند.
من مشغول عکاسی و تهیه گزارش!! بودم که ناگهان دستی به شانه ام خورد فکر کردم آقای همسر است که جلسه اش در دانشگاه تمام شده و خود را به مراسم رسانده ولی اشتباه فکر می کردم. خانوم میانسال و خوش خنده ای بود که به من خیرمقدم گفت و بعد گفت به نظرت اینها(اشاره به شمایل ها) زیبا نیستند؟ من کمی جا خوردم، منتظر چنین پرسشی  نبودم. گفتم چرا گل های زیبایی دارد!! بعد توضیح داد که دو تا شمایل اصلی مال دو کلیسای قدیمی شهر هسند. یکی مریم و مسیح نوزاد و دیگری مریم و جسم مسیح. و گفت چه خوب که امروز هوا آفتابی بود و توانستند شمایل ها را از کلیسا خارج کنند و در شهر حرکت بدهند(روزهای قبل از این مراسم و روز بعد بارانی بود!) بعد از من پرسید شما هم چنین مراسمی در اسلام دارید. خدایا آدم می ماند چه جوابی بدهد. آخه در یک کلمه که نمیشه جواب داد. گفتم ما هم مراسمی این چنینی داریم ولی ما تصاویر و شمایل حمل نمی کنیم. خود خانومه گفت که می بینی مریم مقدس در تمام شمایل ها حجاب دارد. من هم لبخندی زدم و گفتم مثل من خلاصه مکالمه ما به اتمام رسید و من به کار عکاسی ام ادامه دادم.

دختران در لباس یکسان پرچم کلیسای خود را حمل می کنند

شمع ها و علم های کلیساهای مختلف

مردانی با تاج گل(احتمالا به نشان تاج خار حضرت مسیح) که با علم شان عکس یادگاری می گیرند

مراسم حمل صلیب به جایگاهش در کلیسا
در حین عکاسی یک خانوم دیگر آمد جلو و با من سلام و علیک کرد و گفت که کجایی هستی و اینجا چی می خونی و از این حرف ها. بعد هم گفت همسر من فلسطینی است و ما بیست و پنج سال است که با یکدیگر ازدواج کردیم و بعد خودش به خودش گفت اوه بیست و پنج سال چقدر زیاد! گفت که من به فلسطین سفر کرده ام.خلاصه نفهمیدم هدفش از آشنایی و صحبت چه بود. شاید می خواسته بگه من مسلمان در فلسطین دیده ام.در آخر هم ابراز امیدواری کرد که باز هم یکدیگر را در شهر ببینیم
افرادی که در مراسم حاضر بودند و یا همراه شمایل حرکت می کردند شاخه هایی از برگ سبز در دست داشتند و بعضا بعد از مراسم همراه خود به خانه می بردند.احتمالا نماد مشایعت یا همراهی با صلیب است.

شاخه مقدس
قبلا گفته ام که شهر ما صومعه و مرکز تربیت کشیش دارد. یک مرکز آموزش عالی مسیحیت نزدیک خانه ماست و من گاهی مادر روحانی ها را می بینم که برای خرید و یا قدم زدن در خیابان راه می روند. در این مراسم هم چند مادر روحانی مسن بودند که با دقت و علاقه شمایل ها را نگاه می کردند و با افراد صحبت می کردند. اول یواشکی ازشان عکس گرفتم ولی بعد دیدم عکسم خوب نشد! ازشان خواهش کردم که کنار یک شمایل بایستند تا من از آنها عکس بگیرم(رو نیست که!!) آنها هم اول تعجب کردند ولی بعد با خوشحالی کنار یک شمایل ایستادند.

راهبه های شاد
اکثر توریست ها هم مشغول عکاسی بودند و البته حمل کنندگان شمایل ها با علاقه و انگیزه منتظر بودند تا برای همه توضیحات لازم را بدهند.من نمی دانم این تزئینات که در پایه شمایل ها به کار رفته اصل است یا تقلبی ولی یک جور نذر و دخیل بستن را به ذهن می آورد.


پایه یک شمایل

قلب و دست و پا و صلیب
این هم ترجمه قسمتی از دعای شروع مراسم:

"مسیحیانی که با قلبی شاد که آواز می خواند، ستایش خدا، خدای بزرگ،
راز عشق او، بدن واقعی او ، خون او!
این بدنی که بر روی صلیب است، برای ما درگذشت،
و خون است که
در سراسر جهان جریان دارد و نجات را به دست می  آورد."
Christen, singt mit frohem Herzen, preiset Gott, das höchste Gut,
das Geheimnis seiner Liebe, seinen wahren Leib, sein Blut!
Jenen Leib, der angeheftet, an dem Kreuze für uns starb,
und das Blut, das dort geflossen, aller Welt das Heil erwarb.

متن دعاها رو می تونید از این سایت بخونید و با استفاده از گوگل ترجمه اش را پیدا کنید. همان طور که می دانید مسیحسان اعتقاد دارند با به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح و درد و رنجی که ایشان تحمل کرده گناهانشان (پیروانشان) تا انتها بخشیده شده است. در واقع بهشت برایشان ذخیره شده.
در پایان مراسم من کنار دیوار، روبه روی کلیسا نشستم تا آقای همسر بیاید و با هم برای خرید برویم. در مدتی که منتظر نشسته بودم از رهگذران و مناظر اطراف عکس گرفتم( چه کنم دیگه باید برای وبلاگم مطلب تهیه کنم، مجبورم!!)

کلیسای جامع شهر از روبه رو

اتوبوس توریستی

زوجی با دو کودک
در تصویر بالا برایم جالب بود که زوجی که دو کودک دارند دو سگ هم دارند. یعنی به نظرتون موقع تولد هر کودکشان یک سگ خریده اند؟(قدیم ها وقتی کودکی به دنیا می آمد برایش یک نهال می کاشتند) نگهداری سگ دردسر و هزینه زیادی دارد.

موتور سه چرخه و موتورسواران سیاه پوش

نظرات 19 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:16 ق.ظ

سلام خانمی بازم دست گلت درد نکنه که خواننده هاتو با مناسبتها و اماکن آلمان و شهری که نمی دونم اسمش چیه آشنا می کنی برام جالب بود خیلی مراسماشون با آرامش و بدون بچه برگزار میشه

سلام خانومی
شهر من اینقدر کوچیکه که کسی اسمش رو هم نشنیده!(آیکون شهر کوچولوی بیچاره!)
خب البته بچه که تعدادش کمه و البته افراد مسن علاقمندتره به این مراسم ها
الان شما کدوم مریم هستین؟

مریم دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:25 ق.ظ

خوشم میاد بعد کلی وقت اومدی ترکوندی! انگار کلی حرف داشتی گیر کرده بود تو گلوت میخواستی بگی! البته ما هم زیر پامون علف سبز شد از بس منتظر شما شدیم تا بیای! و البته خشکیدیم!
دلمون برات تنگ شده بود! های های! نفس عمییییییییییق!

دقیقا کلی حرف و عکس داغ داشتم که می خواستم اعلام کنم.
دل ما هم برای شما تنگ شده ?الان شما کدوم مریم هستین؟

بلبل السلطنه و محبت الدوله دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:14 ق.ظ http://eshghe8saleh.blogfa.com/

چه مراسم مذهبی قشنگ و تر و تمیزی. البته میتونه از هنر عکاسی شما هم باشه ها

ممنون که نکته لازم رو بیان کردی(آیکون چشمک)

مجتبی دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:00 ق.ظ

مطلبتان بسیار جالب و برای اینجانب تازگی داشت ولی سوالی در ذهن من شکل گرفته این است که آیا شما در وبلاگتان از مراسم مسلمانان و اماکن آنها در آلمان و در محل اقامتتان مطلبی دارید یا خیر
چون فکر میکنم گزارش شما در این زمینه برای من بسیار مهیجتر و دلنشینتر باشد

خواهش می کنم.
شما احتمالا پست عاشورا و رمضان من رو نخوندین. در شهر ما شیعیان و ایرانیان مرکز اسلامی و مسجد ندارند و ما ماه رمضان مهمان مسجد ترک ها بودیم.
من چند بار در این مدتی که در آلمان هستیم به مراکز اسلامی ایران در شهرهای دیگر آلمان سفر کردم و متاسفانه مطالب و مراسم هاشون غنی و مفهوم مناسب با مکان و زمان رو نداره(آیکون تاسف)

بسامه دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:31 ب.ظ

وای الهی.. اره.. المان زیبای من.. چرا سیل اومده... خوب اینهمه کشور تو دنیا هست.. چرا باید المان سیل بیاد جیگرشونو بخورم.. نگران نباشنا... شما وکیل من اونجا... بهشون بگو هیچ نگران نباشن.. من هواشونو دارم...
به به.. من واقعا کیف می کنم مقامات کشوری اونا رو می بینم که جلوی در کلیسای جامع ایستاده ان
لیلی من احساس می کنم پاهای این خانومه رو خودت سیاه کردی اره؟
واییییییی....
المان عزیزم.. سیل اومده چرا؟؟ .. برو یه خرده کمک سیل زده ها کن عزیز من... چه نشستی؟

سیل در یک سری کشورها مثل آلمان و اتریش و سوئیس و اینها اومده. شما چه جوری هواشونو دارین؟(آیکون متفکر، متعجب)
مقامات کشوری که نه خواهر من همان مقامات شهری هستند.
نه من به هیچ عکسی دست نزدم.
شما برو به سیل زده های استان گلستان و مازندران و زلزله زده های کشورمون از طرف من کمک کن

مشتاقی دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:03 ب.ظ

سلام

شکر خدا دوباره اومدی

بنظرم احساس و روحیه مذهبی و دینی همه جاهست.

چه خوب میشد عمق و درک بیشتری پیدا میکرد.فقط به مراسم

تموم نمیشد.

خیلی زحمت میکشید در جمع آوری و عکاسی و نوشتن این متنها.

خیلی مفیده و خیلی ممنون

سلام
خواهش می کنم، قابل شما رو نداره!!

مشتاقی دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:08 ب.ظ

سلام بالاخره دوباره فعال شدید موفق باشید

سلام
خیلی ممنون

وحید دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:02 ب.ظ

ایول! بعد از چند وقت غیبت اومدی و کلی مطلب گذاشتی.
تو عکسها دیدم که خیابونهای شهر اکثرا سنگفرش هستن. راه رفتن روش سخت نیست؟
به آقای همسر سلام برسونین. جا داره که از همینجا به فامیل و دوستان که ایننظر رو میخونن هم سلام و عرض ادبی داشته باشم، به خصوص حاج محمد عزیز و امیرحسین گل

بلی بلی ما را دوباره راه دادن به بلاگ اسکای.
شهر ما چون قدیمیه، بافت سنتی ش رو حفظ کردن و بافت قدیمی رو به صورت سنگفرش نگهداری می کنند. به نظر من هم راه رفتن با کفش های پاشنه دار روی این سنگ فرش ها سخته.
سلامت باشید. بقیه هم بیاین جواب سلام رو بدین.

nani دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:35 ب.ظ http://www.abcd1.blogfa.com

لیلی می دونی من رو یاد چی می انئازه؟یاد عاشورای خودمون که جلوی دسته ها گهواره حضرت علی اصغر رو می برن

آخی. من تا حالا به این گهواره دقت نکرده بودم. ما هم برای محرم تعزیه و نماد زیاد داریم.

سپینود سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:02 ق.ظ http://ushti.blogfa . com

مرسی عزیزم بابت این بسته فرهنگی

خواهش می کنم خانوم مهربون(آیکون لبخند)

ساراسارا(جاده زندگی ما از ایران تا...دبی) سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:55 ق.ظ http://jadeyezendegima.blogfa.com/

خیلی مراسماشون اشنا میزنه

کلا معلوم میشه همه ی ادیان الهی یک سبک رو دنبال می کنن

تم کلی که دعا کردن و سخنرانی باشه مشابه. فکر می کنم یک سری مسائل سنتی وارد دین شده که در هر کشوری فرق می کنه ولی قالب کلی یکی است

محمد سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:14 ب.ظ

سلام لیلی خانم
جالب بود

سلام
خواهش می کنم

زندگی زیبا ست سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:33 ب.ظ

وایییییییییییییییییییییی
آخه من چرا عکسهاتو ندارم
بعد از این همه انتظار ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دارم دیوونه میشم

خدا نکنه خانومی.
مشکل از سایت آپلود عکس هاست. انشالله به زودی درست میشه

نرگس چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:50 ق.ظ

منم عکس‌های خیلی قشنگی که گرفتی رو نمی‌بینم!

از دست این سایت آپلود عکس.
امیدوارم به زودی درست بشه

حنا چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:26 ب.ظ

لیلی عکسها باز نمی شن

(آیکون گریه) همه اش تقصیر این سایت آپلود عکس هست

سمانه پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:05 ب.ظ

سلام. منظورشون از شمایل های" اصلی"-مریم و بدن مسیح چیه؟ اصلی و عیر اصلی داره مگه؟

سلام
اصلی منظورشون مربوط به دو حادثه اصلی یعنی تولد و صلیب کشیده شدن مسیح هست. دو تا شمایل اصلی داشتند. یکی مریم و مسیح نوزاد و دیگری مریم و بدن مسیح

نرگس پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:44 ق.ظ

من بالاخره عکس های این پست رو امروز دیدم. هوررراااا

آخ جووون

ف.شاه بیکی پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:44 ق.ظ http://f1991shahbiki.blogfa.com

سلام علیکم

من با وبلاگ شما در مصاحبه های حرف تو آشنا شدم .
وبلاگ خوبی دارید و همچنین اطلاعات خوب ...

خوشحال میشم به وبلاگ من هم سر بزنید .
f1991shahbiki.blogfa.com

راستی یک سوال : شما گوشیتون چیه که اینقدر با کیفیت عکاسی شده ؟

[گل]اللهم عجل الولیک الفرج [گل]
یا حق

سلام
اگر شما در پست آخر که در صفحه اول قرار دارد سوالت رو بنوسی راحت تر می تونی به جواب برسی.
خرید گوشی من به دو سال پیش برمیگرده مسلما الان گوشی های خیلی بهتری اومده.مارک گوشی من HTC هست

هادی یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:36 ب.ظ http://hadigm.blogfa.com

مریم مقدس، زن کامل

مریم نخستین زن کامل در تاریخ جهان است. این مقام برای مریم بعنوان
یک زن منجر به باروری مسیح شد. گوئی که روح القدس دارای ذاتی نر
است که چون با زن آمیزد باردارش کند به فرزند خویش یعنی روح الله.
و این همان ازدواج یک زن با خویشتن است و اینست ذات بکارت آسمانی
مریم مقدس بعنوان نخستین زن باکره در تاریخ که اسوه بکارت و عصمت و
قداست است، مریم (ع) به لحاظ زیبایی جمال هم اسوه و سرور زنان
جهان است. چرا که همسر روح است و روح عنصر قدسی جمال و لطافت
و زیبایی است.
بکارت او عصمت اوست و طهارت مطلقه نفس او از غیر خداست.
یعنی هیچ بشری بر نفس مریم وارد نشده است و لذا او اسوه بکارت و
عصمت حق است و مسیح فرزند چنین زنی است و این مقام کامل
مادریت و همسریت است : زن کامل!

از کتاب " سرگذشت علیین (انسان کامل) استاد علی اکبر خانجانی ص 107 تا 109

دانلود
لینک دانلود : http://dl.ketabkhane-erfani.com/download/ketabha/ensane%20kamele%201.zip

از وبلاگ : عرفان زندگی http://erfan-zendegi.blogfa.com/

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد