زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

یک گردش زنانه نصفه روزه

دیروز جایتان خالی با یک سری از دوستان رفتیم به شهر  Nürnberg البته جمع زنانه بود و قصد آنها خرید و قصد من تماشا. در مورد این شهر که نزدیک ترین شهر بزرگ در اطراف شهر کوچک ماست قبلا نوشته ام و عکس هایش را هم گذاشته بودم. این شهر در زمان جنگ 80% تخریب شده است چون یکی از مراکز جنگی نازی ها بوده و بعدها هم دادگاه سران حزب نازی در این شهر تشکیل شده. مسیر شهر خودمان تا این شهر را با ماشین سواری رفتیم و من بعد مدت ها سوار ماشین شدم و فهمیدم ماشین شخصی خیلی خوب است! چون شهر ما کوچک هست مسیرها را با اتوبوس یا پیاده می رویم و تاکسی هم به سلامتی گران می باشد بنابراین حس نشستن در ماشین شخصی فراموشم شده بود
با توجه به این که زمستان امسال در شهر ما و محدوده اطراف آن خبری از سوز و سرما و برف نبود لباس های زمستانی کاربرد چندانی نداره و اکثرا مردم با لباس های بهاره در شهر گردش می کردند. فروشگاه ها هم اجناس زمستانی را حراج کرده بودند. دوستان من هم که مارک شناس برای همین از مغازه هایی با قیمت های بسیار خوب!! سر در آوردیم. برای ناهار به یک رستوران ترک رفتیم و هر کس غذایی سفارش داد. بعد از غذا من گفتم تا شما چای بخورید من برم نماز بخونم. می خواستم برم تحقیقات بکنم که در کجای رستوران می شود نماز خواند. با خودم گفتم شاید در آشپزخانه یا اتاق مدیریت اگر داشته باشد بتوانم فضایی برای نماز گیر بیاورم. یکی از دوستان گفت حواست باشد اینجا آلمان هست و شما نمی تونی انتظار داشته باشی که جایی برای نماز پیدا کنی. من بهش گفتم در رستوران ترک ها که خیلی بهتر از فرودگاه و ایستگاه قطار که قبلا نماز خواندیم جایی برای نماز پیدا می شود. خلاصه از یکی از خانوم های محجبه آشپزخانه پرسیدم که کجا می شود نماز خواند؟ اون خانوم که خیلی خوشحال شده بود گفت بیا با هم برویم چون من هم می خواهم نماز بخوانم. خلاصه کاشف به عمل آمد که در زیرزمین رستوران نمازخانه تمیز و شیک در کنار یک وضوخانه قرار دارد.من و اون خانم ترک بی توجه به تفاوت ها در نحوه نمازخواندن کنار یکدیگر نماز خواندیم
بعد از رستوران هم از مغازه ترک ها خرید کردیم و به پارکینگی که ماشین را گذاشته بودیم برگشتیم. پیرمردی که مسئول پارکینگ بود گفت تاخیر داشتین(ما برای سه ساعت پول پارکینگ پرداخت کرده بودیم) ولی خانم راننده(منظورم صاحب ماشین هست) گفت حالا چقدر دیگه باید بپردازیم و بعد به ما گفت این پیرمرد ما را می شناسد چون معمولا هفته ای یکبار اینجا کار داریم و می آئیم. بعد از شوخی پیرمرد یکی از خرمالوها که خریده بودیم بهش دادیم و اون خوشحال و خندان رفت. ولی من دلم برای اون پیرمرد الکلی که زندگی اش همان دکه نگهبانی پارکینگ بود سوخت. شاید کمتر کسی با او سخن می گفت و بهش چیزی تعارف می کرد. به قول دوستمون آلمان ها فکر می کنند برای لبخند باید مالیات پرداخت کنند!
برای خرید هم توضیح بدهم که من هیچی نخریدم

ادامه عکس های بازارچه کریسمس شهرمون:


مغازه های روشن در شب های تاریک


آویزهای درخت کاج کریسمس


مجسمه های بابانوئل و آدم برفی


گوزن های سورتمه بابانوئل تزئین سردر یک دکه


مغازه شمع فروشی


نوشندگان در اطراف یک بخاری هیزمی جمع شده اند


این کاکائوهای طرح دار تقدیم به خواهرجان

نظرات 30 + ارسال نظر
افق زندگی پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:44 ب.ظ http://www.lifeshorizon.blogfa.com

گردش های یک روزه این مدلی خیلی به آدم کیف میده. من که عاشق گردش تو مراکز خرید و.. هستم. از اون شهر عکس نگرفتی؟!
راستی یه کنجکاوی! اگه ناراحت نمیشی: لیلی جون تو زبان آلمانیت چطوره؟ یعنی اگه بخوای به درصد بگی ، کلا صحبت کردن و فهمیدن و خوندنت در حد چند درصده؟
ایشالا همیشه به گردش و شادی

من هم گردش در مراکز خرید رو دوست دارم. کلا وجه اشتراک اکثر خانوم ها همینه از این شهر قبلا سفرنامه نوشتم ولی فکر کنم همه عکس ها در سایت آپلود قبلی بوده و قابل روئیت نیست. با این دوستان در این سفر فرصت عکاسی نبود.
زبان رو اگر آدم دائم استفاده کنه تقویت میشه ولی اگر یک مدت کنار بذاری لغات فراموش میشه. من می تونم منظورم رو برسونم و اگر طرفم از لغات پیچیده استفاده نکنه منظورش رو می فهمم
ممنون.ان شالله برای شما هم گردش و سفر باشه

فاطمه پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:00 ب.ظ http://www.hardwarecom86.blogfa.com

تو ایران خودمون هم عزیزم بعضی ها فکر میکنند باید برای خندیدن وخنداندن بهایی بپردازند

ای بابا چرا آدم ها باید این طوری به زندگی نگاه کنند؟

زینب پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:29 ب.ظ http://www.bahary72.blogfa.com

سلام عزیزم.ایشالله همیشه به سفر.چه جالب.واقعااونا کاکائوهستن

سلام خانومی
ان شالله برای شما هم گردش و شادی باشه.
آره من هم باورم نمیشد

بسامه جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:36 ق.ظ

من دیشب پستت رو خوندم درست وقتی که خواستم کامنت بزارم شرکتمون مرد... ببخشید دیر شد...
یعنی اصولا کلاس المانی ما بیاد اونجا به عنوان یک سری خل و دیوونه در کل اروپا شناخته می شیم از بس نیشمون همیشه بازه دقیقا اینجوری حتی گاهی اینجوری حالا سر کلاس با معلممون 5 نفری گاهی انقدر می خندیم که میان تذکر می دن ارومتر خوب بابا بده شادیم؟؟؟
فکر کنم بیایم اونجا بتونیم فرهنگ لبخند زدن رو رواج بدیم.. شما شروع کنید که ما اومدیم...
چقدر من گفتگوی فرهنگها رو دوست دارم.. یکی از دوستهای من تو انگلستان رفته بود ننماز عید فطر.. می گفت با تمام وجودم اینکه همه انسانها در برابر خداوند یکسان هستند رو درک کردم.. من ایرانی.. کنارم یک سیاهپوست اینطرفم یک مسلمان انگلیسی.. همه در برابر خدا کرنش می کردیم... چقدر زیبا بود.. خودش می گفت از اول تا اخر نماز گریه کردم.. حالا اون می گفت منم عین خلا گریه می کردم..
حالا ادم یه چیزی هم نخره کلی روجیه اش عوض میشه..

کی توی شرکتتون مرد؟ اینترنت؟
توی کلاس اگر همکلاسی ها خوب باشن خیلی خوش میگذره. من هم خاطرات خوبی از کلاس زبان آلمانی دارم
این آلمان ها به طور کلی جدی هستند، یعنی عادت به خندیدن ندارند وگرنه بداخلاق نیستند.
چقدر تو احساساتت قویه دختر! شاید هم قوه تجسم قوی داری. در هر صورت نقاط اشتراک مسلمانان فرقه های مختلف و ادیان آسمانی اونقدر زیاد هست که میشه صلح در دنیا برقرار بشه(دیدی چقدر شعاری شد)

صبا جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:44 ق.ظ http://gharetanhaei.persianblog.ir

سلام.
داشتن دوستانی که بتونی باهاشون گردش و تفریح بری واقعا غنیمته.

همیشه خوش باشید

سلام
دوستان من در اینجا از نظر ظاهر و عقاید با من متفاوتند ولی ما تونستیم نقاط مشترکی پیدا کنیم که ما رو کنار هم نگه داره
ان شالله که برای شما هم خوشی باشه

فاطیما جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:15 ب.ظ

سلام لیلی جانم
برای خانم ها لازم است (جهت تقویت روحیه) گردش دست جمعی بدون دغدغه ی خانواده داشته باشند. خیلی حال کردید مگه نه؟.
شما با این عکس های خوشگلت دلمو آب می کنی
منم کاکائو خیلی دوست دارم ولی با دیدن این عکس پیچ و مهره ها به جای این که به یاد شیرینی فروشی بیفتم یاد تعمیرگاه افتادم

سلام خانومی
گردش و خرید بسیار بسیار دلچسب است منتها با جیب پر از پول
نکنه از کاکائو انصراف دادی؟ ان شالله مدل های قشنگ تر در سال های بعد بیارن تا اشتهات دوبرابر بشه

مهتاب جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:56 ب.ظ

منم حس خیلی خوبی دارم نسبت به اینکه یکی مثلا بیاد ازم بپرسة مسجد کجاست این دور و ورا یا اینکه تو دانشگاه یا پاسازا سراغ نمازخونه رو ازم بگیرن

انشالله همیشه شاد باشی لیلی جون

پس شما حس اون خانم آشپز رو درک می کنید.
ان شالله، به همچنین شما

رادمهر و مامان جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:26 ب.ظ http://radmehr435.blogfa.com

سلام انشالله لیلی جون خودت یک ماشین بخر وعکسشو برای ما بذار خیلی خانم خوبی هستی نماز خوندنت به دلم نشست قبول باشهه عزیزم واقعا من هم دلم برای پیرمرد نگهبان سوخت انشالله خدا کمکش کنه

سلام. امیدی به خرید ماشین در اینجا نداریم ولی در آینده دور و دراز امیدی هست
خوبی از خودتون. نماز خواندن که وظیفه است، هنر اینه که آدم در گردنه های باریک زندگی تصمیم درست بگیره.
ان شالله که دلش شاد باشه چون واقعا زندگی تنهایی سخته

shiva جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:40 ب.ظ http://www.pinel.blogfa.com

لیلی جان به طور اتفاقی در وب مصاحبه شما را دیدم برام جذاب اومد و اطلاعات خوبی در این مصاحبه بود ... امید اینکه به مابقی جواب سوالاتم برسم. خانم در اون عکس با لباس محجبه شما هستید؟
http://dana.ir/News/25559.html

نه عزیزم اون عکس من نیست.
برای سوالاتتون هم من آدرس ای میل گذاشتم که بتونیم راحت تر مکاتبه کنیم

محبوبه 81 جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:41 ب.ظ

سلام دوست جوون

وااای نمازخونه تمیز اونم جایی که هیچ انتظارشو نداری چه میچسبه

لیییلا اون پیچ و مهره ها شکلاتن واقعاً ؟؟؟؟؟ من عاشق شکلاتم نظر منو عوض نکنن

راستی گردش زنونه هم خییییلی میچسبه جای من خالییی

سلام دوست جووون خودم.
آره واقعا نمازخانه تمیز و نقلی بود اون هم برای منی که در فکر گوشه و کنار آشپزخونه بودم واقعا غیرمنتظره بود.
خب اینقدرها هم این شکلات ها بد نیستن ها. شاید سال آینده قطعات کامپیوتریش هم اومد!
بله خانومی اگر با تو بودم که واقعا محشر بود

مامان جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:42 ب.ظ

راستی رفته بودی مسافرت چرا نگفته بودی سفارش بدیم.

همیشه به سفر عزیزم

شما هر چی می خواین سفارش بدین همین جا هم پیدا میشه
ممنون

مهتاب جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:45 ب.ظ

خیلی خوبه که شما دستور و عبادت خداوند رو در صدر قرار میدی واقعا ارزندست .همه ادمهای خوب انسانهای اصیل و با فرهنگ رو دوست دارند.


خدا قوت دوست عزیز

ممنون
ولی نماز جزء وظایف آدم هاست و برای انجام دادن وظیفه که آدم انتظار تشکر و تشویق نداره که!!

لیلی جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:06 ب.ظ http://www.manamleili.blogfa.com

لیلی تو اونجا دانشگاه می ری؟ یعنی این دوستات هم دانشگاهی هستن؟ یعنی آلمانی ان؟

این دوست هایی که با هم رفتیم گردش ایرانی بودند. آدم برای خرید باید با همزبونش بره تا راحت بتونه نظر بده

صحرا شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:41 ق.ظ http://sahra1359.parsiblog.com

همیشه به گردش.خوب شما هم میخریدی این همه راه رفتید.کاکائوووو؟ واقعااا؟ عجبااا.

ممنون. ای خانوم اونها که مثل ما دانشجو نبودند قدرت خرید یکسان نبود!

سپینود شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:49 ق.ظ http://ushti.blogfa.com

وای من عاشق خریدم ! گشتن تو مراکز تجاری انقده بهم حال می‌ده که یک هفته تموم شارژم . چه خوب که دوستان ایرانی وبدند و بالطبع راحت بودی باهاشون .

فکر کنم این خصوصیت اکثر خانوم هاست. من هم گردش با صبر و حوصله و وقت کافی در مراکز خرید رو دوست دارم
آره بابا برای خرید آدم باید با هم زبونش بره که بتونه نظرات تخصصی ش رو ارائه بده!

نرگس شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:50 ق.ظ http://nbeheshti.persianblog.ir/

به به یه نقطه مشترک بین ما هست
گردش بدون خرید

ابن دفعه گروهی که با هم رفته بودیم گردش از نظر سطح مالی یکسان نبودیم برای همین فروشگاه های مشترکی نمی رفتیم و من مجبور شدم دست خالی برگردم

مگنولیا شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ب.ظ http://www.myacorn.blogfa.com

سلام لیلی جان. بازم به ترک ها. آدم وقتی یه هم مسلک تو جایی که اصلا انتظارش رو نداره پیدا می کنه خیلی خوش خوشانش میشه. ممنون از عکسهای قشنگت. راستی خیلی خانومی.

سلام خانومی
حق باشماست:بازم به ترک ها
آره گاهی وقت ها خدا خوب آدم رو غافلگیر می کنه.
خواهش می کنم. شما هم که از این بازارچه ها دارید اونجا.
برای این که رفتم گردش و خرید نکردم میگی خانومم؟؟

nani شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:43 ب.ظ

لیلی جان همین که هدف خرید باشه چه برای خودت چه دیگری لذت بخشه خوش به حالت

کلا مقوله خرید و تماشا کردن خرید با دوستان شیرین است. ان شالله قسمت شما هم بشه مخصوصا که عید نوروز در راه است

babaii شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:35 ب.ظ

سلام و درود خدا برما و بر بندگان صالح او باد

ان شالله

سایه یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:16 ق.ظ http://www.doulate-eshgh.blogfa.com

ایشالا همیشه خوش باشی.خوشحالم مطالب کسی رو می خونم که هی ناله نمی کنه که ای اینجا بده اینجا سرده و خلاصه هی انرزی منفی....
وبلاگ خوبی از هلند پیدا کردی منو خبر کن

ممنون ان شالله برای شما هم شادی و سلامتی باشه
شخصیت من طوری هست که عادت به گله و شکایت ندارم . البته به این معنی نیست که در زندگی مون مشکل و ناراحتی ندارم ولی دوست ندارم ناراحتی هایم را بیان کنم
یکی از دوستانم در هلند درس می خواند اگر وبلاگ نوشت حتما به شما معرفی می کنم

گلهای زندگی من یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:43 ق.ظ httphttp://golhayezendegiyeman.blogfa.com/

سلام وصد سلام بر لیلی با ایمان وخوبم
عالی بود
همیشه از این گردشها برید که واقعا دلچسبه

سلام و هزاران سلام بر دوست خوب و مهربونم
دعا کنید باز هم قسمتمون بشه بریم گردش

زهرا - گل بهشتی من یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ق.ظ http://www.golebeheshtieman.niniweblog.com

سلام.
از آشنایی با وبلاگ شما و خود شما خوشحالم.هنوز همه پست هاتونو نخوندم ولی مطالبی که خوندم برام جالب، زیبا و لذتبخش بود.مخصوصا به خاطر تجربه های جدیدی که زندگی خاص شما داره.علی الخصوص که با شما حس نزدیکی فکر و شیوه زندگی میکنم.
موفق باشید.

سلام
خوش اومدین خانومی. شما لطف دارین. من هم سعی می کنم تجربه هایم را با بقیه به اشتراک بذارم و از نظراتشون استفاده کنم

سمانه یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:26 ب.ظ http://daqqolbab.blogfa.com

آخ گفتی نورنبرگ و کردی کبابم! کنفانس من همون جا بود... همون کنفرانسی که سفارت آلمان بهم ویزا نداد! الهی درد و بلام بخوره تو سر آنجلا مرکل!

آخی کی جوابگوی این دل کباب شما هست؟ چرا اینقدر اینها سنگدل هستند؟

بید مجنون یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:04 ب.ظ

چه حس خوبیه که تو این شرایط اضطرار آدم یکی مثل خودشو پیدا میکنه...
شمام که تو غربت!
اینجور وقتا فکر میکنم واقعا خدا میرسونه واسه بنده اش...

آره واقعا لبخند یک هم حس خیلی ارزشمنده.
من هم همین رو گفتم وقتی برای خدا نیت کنی خدا خودش در مسیر راهت قرار میده

مریم یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:46 ب.ظ

لیلی! لیلی! این کارو با من نکن! این کارو با کاکائوهای بی مریم نکن! دلشون میشکنه من نخورمشون!
من خرید دوست دارم به شرطی که حتما بخوام چیزی بخرم!! خریدن خوردنی رو هم خیلی دوست میدارم!

نه دل این کاکائوها رو نشکن و بخورشون. چون هیچ کی قیافه شون رو دوست نداره همین طوری موندن
شما که خرید با هدف رو دوست داری. خرید خوردنی خیلی خوشمزه است

nani یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:23 ب.ظ

لیلی جان می شه بگی بی زحمت البت ها تو عکسهات رو کجا اپلود می کنی و چطوری سایزشون رو تنظیم می کنی من یه جایی اپلود کردم اوردم گذاشتم تو وبلاگم خیلی گنده شد راستش

کاش آدرس وبلاگ یا E-mail ت را می ذاشتی تا با جزئیات برات توضیح بدم. من قبلا عکس ها را در یک سایتی می ذاشتم که کلا تغییر کاربری داد و همه عکس هام پرید
الان در سایت http://ups.night-skin.com/ می ذارم. قبل از بارگذاری عکس(یعنی آپلود کردن و گذاشتن عکس در سایت) سایزش رو تنظیم می کنم. اگر توضیح دقیق تر می خوای E-mail ت رو بنویس

زنده دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:40 ق.ظ http://blacklotus4.mihanblog.com

به وب من خوش امدید
از آشنایی با شما خوشبختم

ممنون
من هم همین طور

زینب دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:21 ق.ظ

سلام.
چه کاکائو های جالبی. اگر بو و طعم خوبی هم داشته باشه اولین ابزارآلاتی میشه که وقتی دستت بگیری نه روغنی و سیاه میشه و نه بوی آهن و فلز میده .
دیشب عکسهای این کاکائوها و نقاشی هایی که به واقعیت پیوستند رو داشتم به خانواده نشون میدادم.
راستی لیلی جان نمیشه تدابیری بیاندیشی که بتونیم وقتی مطلب جدیدی میذاری مطلع بشیم؟
در پناه خدا و اهل بیت (ع)

سلام
چه توصیف جالبی اولین ابزار آلات بدون بوی ناخوش آیند.
علاوه بر تصاویر سلام من رو هم به خانواده محترم برسونید.
کسانی که وبلاگ دارند می تونند از به روزرسانی وبلاگ های دیگه باخبر بشوند. شما هر سه روزی یک بار تشریف بیارین ان شالله که مطلب جدید باشه

معصومه دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:50 ق.ظ http://tanhaian.persianblog.ir

وای منم خیلی دلم می خواد با دوستان یه سفر زنونه برم هامبورگ اما من زود از خرید لباس و اینا خسته می شم ولی وقتی دوستان بخوان تا آخرین ساعت بگردن مجبوری باهاشون ادامه بدی.

خب من فکر می کنم سفر گردشی با سفر خریدی فرق می کنه. من این دوست هایم را می شناختم که هدفشان خرید است وگرنه برای دیدن آثار تاریخی و گردش بدون خرید با گروه دیگه ای از دوستامون همسفر میشم.

nani دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:18 ق.ظ

ایمیلم رو گذاشتم براتت لیلی عزیز.دستت درد نکنه که من رو راهنمایی می کنی

در اولین فرصت بهتون ایمیل می زنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد