زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

جشن شب لیله القدر

دیشب که رفتیم مسجد دیدیم که چراغونی کردن و دم در فرش قرمز و گلدون چیدند . پرده بزرگ تبریک هم نوشته اند. وارد که شدیم دیدیم جمعیت خیلی زیاده. کلی گلدون در گوشه و کنار حیاط چیده بودند و آب نمای کوچیک و تریبون و خلاصه حالت جشن بود. از روی پرده متوجه شدیم که جشن به مناسبت لیله القدر هست. در روایت اهل سنت شب 27 ام ماه رمضان شب قدر و شب نزول قرآن هست و گویا این شب رو به مناسبت نزول قرآن جشن می گیرند.هر چند در روایت شیعه هم چهار شب به عنوان شب قدر معرفی شده که احتمال شب 23 ام بیشتر هست.توی مسجد یکی از دوستانمان که در یکی از روستاهای اطراف زندگی می کنند را دیدیم. این خانم می گفت که در شهر نزدیک ما مسجد شیعیان وجود دارد و اونها سال های قبل به آنجا می رفتند.مسلمانان یک مسجد بزرگ و شیک هم در یک شهر دیگر در اطراف ما دارند و می گفت اکثر افراد آن مهندسان شرکت های ماشین سازی هستند و وضع مالی خوبی دارند.این خانم کلی از تجربیاتش در ماه رمضان و مسجدهای مختلف اطراف شهرمون گفت. ماشین داشتن هم نعمتیه ها
غذای این شب رو برخلاف شب های قبل که می رفتیم و در صف می ایستادیم و خودمون می گرفتیم، می آوردند سر میزها و  افطاری هم سوپ و کباب ترکی و چند مدل شیرینی بود.سر هر میزی هم یک گلدان کوچک طبیعی بود. خلاصه خیلی حس جشن در فضا موج می زد. بعد از افطار هم شوهر دانیلا که مغازه بستنی فروشی در سطح شهر داره بستنی نذری پخش می کرد! که کلی هم شلوغ پلوغ شده بود.هر بستنی معمولی در سطح شهر حداقل 3 یورو هست. حتی آقای آلمانی همسایه مسجد هم اومده بود. حیاط مسجد طوری هست که با فضای یک خانه دیگر مشترک هست. صاحب این خانه یک آقای میانسال آلمانی است که یک سگ بزرگ سفید دارد و گاهی موقع افطار می آید و کنار بقیه غذا می خورد. سگش هم میاد بین میزها می چرخه و بچه ها باهاش بازی می کنند. یک بار سگه همین آقاهه به من گیر داده بود و هی دورم می چرخید و پاکت میوه ای که دستم بود رو بو می کرد صاحبش هم منتظر بود سگ محترمش کار کنکاشش تموم بشه و بیاد!

پرده تبریک لیله القدر

روزه داران مشغول دعای افطار