زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

حال و هوای کریسمس

ما الان اینجائیم یعنی کیلومترها دور از وطن. سفر نسبتا سختی بود چون ارمیا به شدت به رفتار آدم ها و عدم توجه شون به خودش شاکی بود! اصرار داشت که حتما همه ی کسانی که بهشون لبخند می زنه بغلش کنن و باهاش حرف بزنن!!
وقتی هواپیما به زمین نشست دمای هوای فرانکفورت 4 درجه بالای صفر اعلام شد که استقبال خوبی بود. هر چند که متاسفانه عکس های سالن فرودگاه را اشتباهی پاک کردم.
خب بالاخره به برف و سرمای آلمان رسیدیم. دیدن درختان بدون برگ که من آنها را با برگ های زرد و نارنجی ترک کرده بودم غم انگیز بود ولی خب دیدن آفتاب که گویا در دو هفته ی گذشته ناپیدا بوده امیدبخش بود. چرخی در بازارچه ی کریسمس واقع در میدان شهر زدیم و در حال و هوای کریسمس و میلاد مسیح و کاج های تزئین شده و لامپ ها و شمع های رنگی گم شدیم. یک مهمانی هم دعوت بودیم که به خوبی برگزار شد و ارمیا تعدادی مشتاق که او را بغل کنند پیدا کرد. میهمانی رئیس دپارتمان ایران شناسی به مناسبت کریسمس و آشنا شدن دانشجوهای ایرانی دانشکده با یکدیگر بود. یک سری غذای ایرانی پخته شده بود و یک مدل هم غذای آلمانی . میوه و انواع سالاد هم هر کدوم از مدعوین آورده بودند. غذای ایرانی فسنجون بود که یک ظرف هم بدون گوشت گذاشته بودند. یک ظرف هم گوشت کبابی بود که گفته می شد گوشت آهوست! خانم پرفسور رئیس دپارتمان شخصا به تک تک مهمان ها خوش آمد می گفت و می پرسید چه نوشیدنی میل دارند. بعد هم به ما گفت زحمت کشیدید و قدم رنجه فرمودید
ما و مهنوش(دوست افغانی ام) بچه به بغل در حال طی نمودن سالن بودیم چون بچه ها قرار نمی گرفتند. البته اون که پسرش خیلی آروم و بی صدا بود و با واکر مخصوص نوپایان در سالن قدم می زد ولی ارمیا از فضای نیمه تاریک سالن که نمی تونست به خوبی اشیاء و آدم ها را ببیند شاکی بود. مهمانی شام در سالن "مدرسه عالی کاتولیک ها" برگزار شده بود و خوشبختانه به خانه ی ما بسیار نزدیک بود.
نوشتن از روزهای خوبی که در ایران گذراندیم و مهمانی ها و دید و بازدیدها و دیدار دوستان و دورهمی های خواهرانه و زحمت های فراوانی که به مامان و بابا دادیم سخت است پس همه را در ذهن نگه می دارم.
الان که دارم این پست را می نویسم برف ریزی می بارد و نقشه هایم برای قدم زدن با کالسکه نقش بر آب شده است.


تزئینات کریسمس سقف اتاق


واکر نوپایان




سالن مهمانی


گلدان های کریسمس


این دانه ها شبیه گردو و فندق هستند



ظرف سفالی مخصوص پختن مرغ و بوقلمون کریسمس


پنیر و سبزیجات در روغن زیتون مخصوص سالاد


قاب های پارچه ای

عکسی از کانال و درختان خواب آلود زمستان

تابلوی تبلیغاتی

ارمیای خوش خوشان علاقمندی اش از بطری بزرگ آب به قاشق تغییر فاز داده. اوایل با دیدن بطری بزرگ آب ذوق زده می شد اما اکنون با وسایلی که خوش دست باشه و در دستانش جا بشه روی خوش نشان می دهد. از قاشق و مسواک و خودکار بگیر تا ابعاد بزرگتر مثل ملاقه و کفگیر و ...یکی از مواردی که خیلی بهش علاقه داشت ولی اجازه دسترسی بهش رو نداشت مگس کش!! بود. تا این که چندی پیش که به بازار رفته بودیم در مغازه یکی از آشناها مگس کش رو دید و قاپید و دیگه حاضر نشد از دستش بده. خلاصه مجبور شدیم با همون تحفه ی جدیدش همراه مون ببریمش. ارمیا که از اسباب بازی جدیدش کاملا راضی بود مرتب این مگس کش رو سر و ته می کرد و با لحن ذوق زده اش برایش آواز می خواند!! حالا تصور بفرمائید که جمعیتی که از روبه رو کالسکه ی ما را می دیدند چه صحنه ی مفرحی را مشاهده می نمودند. خلاصه کل مسیر را با پسر آوازه خوان که مگس کشی را در هوا حرکت می داد و دائم با دهان و انگشت سر و ته آن را طی می نمود پیمودیم و با خنداندن ملت دل های فراوانی را شاد بنمودیم.

خب این از احوال ما و ارمیا.

این مدتی که با ماشین در سطح شهر و یا احیانا جاده های شهری حرکت می کردم نکته ای توجهم را جلب کرده. اوایل که سوار ماشین می شدم سرگیجه می گرفتم علتش یکی دوری از ماشین سواری بود و دیگری تابلوهای سطح شهر. چون در شهرهای ما در ایران و با توجه به علاقه ی کلی ما شرقی ها به رنگ و فضاهای شلوغ تابلوهای مغازه ها و تبلیغات با رنگ های شاد و طیفی وسیع و اندازه های عموما بزرگ فراوان هست و من هم فکر می کردم وظیفه ام هست که همه را بخوانم!

البته این تابلوهای شاد و رنگارنگ شاید برای بچه ها جذاب باشد همین طور که نوشته های مغازه ها که عموما با رنگ های قرمز و سبز هست برای ارمیا جذاب بود. با توجه به کثرت تبلیغات و تابلوهای شهری و البته بین شهری برای من سوال پیش اومد که راننده ها چطور تمرکز می کنند؟

روحیه و قانون در غرب(منظورم مقابل شرق هست) با تبلیغات و نوشته های شلوغ و رنگی سازگار نیست. محل های خاص برای نصب تبلیغات در سطح شهر هست و تابلوهای مغازه ها هم کمتر با چراغ های رنگی تزئین شده برای همین اکثرا دکورهای متفاوت و رنگارنگ استفاده می کنند.


این هم آخرین سری عکس های پائیزه ی مویابل منه.الان که دیگه برگی به درخت نمونده و زمستان رسیده!








پول

شما هم به این مسئله دقت کردین که ما چقدر در نگهداری از پول کشورمون بی توجه هستیم؟ من وقتی پولی از راننده ی تاکسی/فروشنده و ... می گیرم و می بینم که پاره یا به شدت فرسوده هست غصه می خورم که چرا ما از پول ملی کشورمون درست نگهداری نمی کنیم. چرا بعضی از ماها کیف پول به سایز مناسب یا جیب کیفی که اسکناس در آن آسیب نبیند نداریم. این بحث من جدای از ارزش پول و یا عدم استفاده ی صحیح از دستگاه های کارت خوان در مغازه هاست. خودم هم قبول دارم که ارزش پول کشورمون خیلی کم شده ولی این دلیل نمیشه که از پول مون درست نگهداری نکنیم و هر سال کلی هزینه برای بازسازی و یا چاپ پول جدید تحمیل بشه. من در این مدتی که در آلمان بودم اسکناس تاخورده و کثیف و کهنه به ندرت دیدم. اکثر افراد موقع خرید در فروشگاه اسکناس رو از کیف پولشون در میارن(غیر از استفاده از کارت خوان منظورم هست) و چون اکثر مواقع موقع خرید نیاز به سکه هم هست، کیف پول هاشون قسمت مجزایی برای سکه داره. چون قیمت ها اکثرا غیر رند هست مثلا 6.35 یعنی 6 یورو و 35 سنت و آدم مجبوره همیشه یک خروار پول خرد با خودش حمل کنه. اکثرا افراد توی خونه هاشون قلک های پول خرد دارند و وقتی به یک حدی رسید می برن بانک و به اسکناس تبدیل می کنند. توی بانک صندوق هایی هست که سکه ها رو توش میریزی و اون اسکناس تحویل میده. ما هم یک بار یک گونی سکه بردیم بانک و یک اسکناس 5 یورویی گرفتیم چون بانک دوربین داره نمی شد از دستگاه عکس بگیرم.
 یکی از دوستانمان در خانه شان یک گلدان شیشه ای بزرگ دارند که سکه هاشون رو توش میریزن و به شوخی می گفتند ما داریم پول جمع می کنیم برای رفتن به ایران. می گفتند هر وقت این گلدون پر بشه ما میریم ایران.
بعضی مغازه ها هم قلک های کمک به کشورهای فقیر و این برنامه ها دارند که مردم می تونند بعد از خرید پول خردشون رو توش بریزند. هم مردم و هم مغازه دارها در رد و بدل کردن سکه ها دقت دارند و این طوری نیست که "قابل نداره" و "حالا 2 سنت پولی نیست" و این چیزها. توی فروشگاه های بزرگ که خب صندوق دار هست و تعارف در کار نیست و مغازه های شخصی هم من نمی دونم چقدر میشه چونه زد چون تا حالا خرید نکردم.
این مسئله رو قبلا در یک پست که برای پول یورو نوشته بودم (این پست که متاسفانه عکس هایش بر فنا رفته!!)هم گفتم که اسکناس حوزه ی یورو برای همه ی کشورها یکسان است یعنی مثلا همه ی کشورها طرح اسکناس 5 یورویی شون یک جور است ولی برای سکه ها هر کشوری شکل خودش رو داره و طرح پشت سکه هاشون با هم فرق می کنه. گاهی وقت ها موقع خرید که سکه ای از بقیه ی کشورها نصیب مون میشه معمولا به همدیگه نشون میدیم.

تزئین دکور یک مغازه جواهرفروشی


دکور لباس فروشی


صف درخت

درخت شاد و مقاوم پائیزی