زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

شب بلند کلیسا

چندی قبل در گردش در شهر عده ای معترض به وضعیت فعلی حکومت را دیدم که کف زمین دراز کشیده بودند و پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها اوضاع نابسامان از دیدگاه آنها نوشته شده بود. روی پلاکاردها عباراتی چون فرهنگ و محیط زیست و آزادی و دموکراسی نوشته شده بود و خودشون روی زمین دراز کشیده بودند و خودشون رو به مردن زده بودند! به معنی این که مثلا فرهنگ مرده است. خیلی هم جدی بدون خنده و پلک زدن، مرده بودند! مردم هم عکس می گرفتند و یا باهاشون همدردی می کردند.  بعد هم بلند شدند و بروشور و تابلوهاشون رو توضیح می دادند.در میدان شهر میز و صندلی چیده بودند و مشغول درست کردن سالاد شدند و نوشیدنی هاشون رو روی میزها چیدند. نامه ای هم بود که در تعداد زیاد کپی شده بود و هر کس می خواست نامش را به آن اضافه می کرد و امضا می کرد و اونها هم داخل پاکت می گذاشتند و روی آن تمبر می چسباندند و روی هم جمع می کردند تا به مقصد مورد نظر پست کنند! این گروه TTIP سیاسی فعالیت مشترکی بین اروپا و آمریکا دارد.

معترضین به وضعیت فعلی


چند هفته ی قبل هم مسابقه ی دوی استقامت در شهر بود که من عکس هایش را در هفته نامه ی شهر دیدم. از پیر و جوان و زن و مرد در آن شرکت کرده بودند. چون خانه ی ما در مسیر خیابان اصلی نیست شاهد صحنه ی دوی همگانی نبودیم. 
خبر بعدی هم شب بلند کلیسا است که از مدت ها قبل تبلیغش را می کردند. دو روز بعد از روز صعود مسیح به آسمان که در ایالت کاتولیک نشین ما تعطیل رسمی است این برنامه در سی کلیسای شهر اجرا شد. من اول فکر کردم که این برنامه مربوط به عروج مسیح(ع) است ولی بعد از شرکت در آن فهمیدم برنامه ی کلی است. نزدیک ترین کلیسای خانه ی ما مال یک گروه خاص مسیحیت است و کلیسایی قدیمی با دیوارهای سنگی پوشیده با پیچک های سبز است. در دفترچه ی توضیح و معرفی برنامه های هر کلیسا این کلیسا برنامه اش زودتر شروع می شد. در دفترچه برنامه ی هر کلیسا و خوردنی های احتمالی و چند عکس از فضای داخلی کلیسا ثبت شده بود. در کلیسای نزدیک خانه ی ما برنامه ی ساعت شش عصرش برای بچه ها بود. وقتی ما رسیدیم خلوت بود و اکثر خانواده های بچه دار حضور داشتند. اول برنامه مجری توضیح داد که این شب بلند کلیسا مربوط به تمام گروه ها های مسیحیت و اکثر کلیساهای شهر می شود. بعد از بچه ها پرسید ویژگی کلیسای ما چیست؟ در حالت کلی بچه ها در هر کلیسایی که غسل تعمید داده می شوند عضو همان می شوند. بعد فرشی روی زمین مقابل محراب کلیسا انداختند و بچه ها با کفش روی آن نشستند و داستان و وقایع میلاد مسیح را تعریف و اجرا کردند. پدر و مادرها پتوهایی دست گرفتند و به صورت دیوار اطراف بچه ها گرفتند و با کمک مجری برنامه ی تولد مسیح را اجرا کردند و بعد شعری خواندند و موسیقی زنده اجرا شد و همه دست زدند و پا کوبیدند. سپس مجری اشاره ای به شمع های موجود در کلیسا کرد و گفت این نور خدا که در دل مسیح افتاد امروزه به صورت شمع در خانه ی خدا نشان داده می شود و سپس فشفشه هایی به بچه ها دادند و اولی را از شمع کلیسا روشن کردند و به این ترتیب نور محبت خدا رو به دست بچه ها رساندند. ارمیا از این قسمت فشفشه خیلی خوشش اومد و خانم مجری هم سه تا فشفشه بهش داد و کلا ارمیا نورانی شد! خیلی به ما اصرار کردند که بیایید روی فرش بشینید و در کنار ما باشید. ما منتظر ادامه برنامه نماندیم و به بقیه ی کلیساهای اطراف سری زدیم. دلم می خواست به کلیسای زنان بروم ولی دور بود. مردم هم دسته دسته در خیابان ها حرکت می کردند و به سمت کلیسای مورد نظرشان می رفتند. در مورد خوردنی هم چادری در حیاط کلیسا برپا کرده بودن و غذاهای خانگی و نوشیدنی را با قیمت مناسب به علاقمندان می فروختند.
در کلیسای نزدیک خانه ی ما حیاط را گل باران کرده و برای بچه ها مسیرهای عبور گذاشته بودند و بچه ها هم حسابی مشغول بازی بودند ولی هیچ کس جیغ نمی زد و یا دعوا و سر و صدای اضافی نداشتند. این برنامه تا ساعت 12 شب ادامه داشت و طبق توضیحات دفترچه حرکت گروهی از مرکز شهر آغاز و به اکثر کلیساها سر می زدند. برنامه ی شبانه شان با شمع همراه بود.  
برنامه های اصلی هر کلیسا سخنرانی و موسیقی و دعا بود. ما برای موسیقی و آواز به کلیسا برگشتیم ولی ارمیا که از دیدن نیمکت های دراز شادمان بود مرتب در حال تردد روی نیمکت ها بود و هر طرف به کسی که می رسید لباسش را می کشید و برمی گشت. و بعد هم با صدای آوازخوانان اوج گرفته و می خواست هنرش را نمایش بدهد بنابراین مجبور شدیم کلیسا را ترک کنیم و به خانه بازگردیم.
 

 مادران و همراهان بچه ها در برنامه ی کودکان کلیسا 
  
 بچه ها در حال گوش کردن به داستان 
 
 نیمکت های مورد علاقه ی ارمیا برای تردد 

 اولیای حاضر در ساخت دیوار پتویی!
 

برنامه ی اصلی و گروه آوازحوانان با لباس محلی  

 

گل های طبیعی در محراب یک کلیسا